در انتظار فرج :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

در انتظار فرج در انتظار فرج

سه شنبه, ۵ مهر ۱۳۸۴، ۱۱:۳۵ ب.ظ

سلام بر تو که امید آسمان‌‏هاى غریبى و پناه قلب‌‏هاى بى‌‏پناه

از پشت پنجره‌‏هاى سوخته و آفتاب‏‌خورده به آن سوى کرانه‌‏هاى نیلگون خیره شده‌‏ام و به تو فکر مى‌‏کنم. تویى که از هزاران عشق و امید والاترى. تویى که آموزگار دشتستان عشقى. تویى که رمز رسیدن به اوج خدایى. تویى که شهدى به شیرینى یک دعایى و دفترچه‌ی خاطرات صبایى. تویى که بر زخم سرخ شقایق دوایى و بر آلاله‌ی دل شفایى. تویى که تفسیرى از قامت سبزه‏‌هایى و تویى که معشوقى و باصفایى.

بى‏‌صبرانه در انتظارت نشسته‏‌ایم تا بیایى و با دستان ابراهیم‌‏گونه‌‏ات بت‌هاى زور و تزویر را در بتکده‌ی نوین بشرى درهم کوبى و ننگ‌ها و نیرنگ‌ها را از جامعه بزدایى. اى سفیر ثانیه‏‌هاى عبور! بیا و سوار بر صاعقه‌‏ها، کوچه‏‌باغ دیده‌‏هایمان را چراغانى کن. بیا و به ما بیاموز که چگونه فضاى دستانمان را پناه نسترن‌‏هاى غریب کنیم و به ما بیاموز که چگونه مرهم زخم‌‏هاى پرستو باشیم و دلمان را سنگ ‏صبور بلبل کنیم. بیا و به ما بیاموز که چگونه تکه‌‏اى از سرزمین عشق را میان گام‌هاى قنارى‌‏ها قسمت کنیم و چگونه با محبّت خانه بسازیم و یک اتاقش را به یاس‌‏هاى خوشبو دهیم.

ما سرشار از حسّى غریبیم که: خواهى آمد. تو که آدینه‌‏اى سبزپوشى و مظهر امّید نیلوفران خاکى.

گوش کن! گوش کن صداى العطش خاک را، کویر تشنه است. گوش کن صداى دل‌هاى خسته را، عاشقان منتظرند.

نگاه کن! نگاه کن و ببین که ذوالجناح عدالت تنهاست. کجاست ذوالفقار که هنوز هم دشمنان از برق نگاهش به خود مى‏‌پیچند. تو را به جان هر چه عاشق توست قسم! قدم بگذار روى کوچه‏‌هاى قلب ویرانمان. ما در حسرت دیدار چشمانت روبه پایانیم.

«ما همه در انتظاریم، در انتظار فرجت» 

 

 

* این پست توسط آقای اسماعیل مصفا در کیمیای میهن‌بلاگ ثبت شده است، که بیان نتوانسته در انتقال آرشیو کیمیا به اینجا نام نویسنده را با خودش بیاورد. تاریخ ویرایش: یک‌شنبه ۱۳۹۸/۰۱/۱۱

  • ناصر دوستعلی

اسماعیل مصفا

حضرت ولی عصر (عج)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه