دستی به پهلو دارد و دستی به دیوار؛ حضرت زهرا (س)؛ سیدمحمدجواد شرافت :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

 سیدمحمدجواد شرافت

بسم الله الرحمن الرحیم

 

دستی به پهلو دارد و دستی به دیوار

داده‌ست تکیه مادر هستی به دیوار

 

هر لحظه دردی تازه داغی تازه دارد

در چشم خود غم‌های بی‌اندازه دارد

 

مثل شبی تیره‌ست دنیای مقابل

تنها هلالی مانده از آن ماه کامل

 

گاهی که بر دیوار و در دارد نگاهی

آهی به لب می‌آورد از درد آهی

 

لبریز از دردست اما غرق احساس

دستی به پهلو دارد و دستی به دستاس

 

آه این نسیم با محبت، مادرانه

دستی کشیده بر سر و بر روی خانه

 

شرمنده‌ی احساس او شد خانه‌داری

با هر نفس آه از در و دیوار جاری

 

***

 

شب، نیمه‌شب، خسته شکسته، مات، مبهوت

دستی به سر می‌گیرد و دستی به تابوت

 

از خانه بیرون می‌رود ناباورانه

جان خودش را می‌برد بر روی شانه

 

خورده گره با گرد غربت سرنوشتش

در خاک پنهان می‌شود پنهان بهشتش

 

«نفسی علی...» آه از دل پر درد او آه

«یا لیتها...» آه از دل پر درد او آه

 

***

 

این روزها دستی به سمت ذوالفقار است...

 

سیدمحمدجواد شرافت

از سایت شعر هیئت

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه