دست تو دست سرد مرا باز هم گرفت
دوشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۸۴، ۰۸:۵۲ ق.ظ
باز این دلم برای تو زانوی غم گرفت در کوچه های سینه زنی تو دم گرفت یک حس آشنا به گلویم رسید و زود چشمم دوباره حال و هوای حرم گرفت مدیون منم, که با همه بی لیاقتی دست تو دست سرد مرا باز هم گرفت بوی تورا گرفته ام و شکر می کنم آخر دعای نیمه شب مادرم گرفت من از کجا اسیر عزای تو بوده ام از آن زمان که دست مشیت علم گرفت افتاده مثل مرده به روی زمین گرم هر که مسیح نام تورا دست کم گرفت می آید از فرات ولی زخم خورده است مردی رشید که بر سر دوشش علم گرفت علی اکبر لطیفیان****************