دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد؛ امام علی (ع)؛ قاسم صرافان
بسمالله الرحمن الرحیم
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد
دستهایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:
مومنین! (یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت:)
خوب میدانید در دستانم اینک دست کیست؟
نام او عشق است، آری میشناسیدش : علی است(1)
من اگر بر جنگجویان عرب غالب شدم
با مددهای علی ابن ابیطالب شدم
در حُنین و خیبر و بدر و اُحُد گفتم: علی
تا مبارز خواست «عمرِو عبدِوُد» گفتم: علی
با خدا گفتم: علی، شب در حرا گفتم: علی
تا پیام آمد بخوان «یا مصطفی»! گفتم: علی
هر چه میگویم علی، انگار اللّهیترم
مرغ «او ادنی»ییام وقتی که با او میپرم
مستجار کعبه را دیدم، اگر مُحرِم شدم
با «یَدُ الله» آمدم تا «فُوقِ اَیدیهِم» شدم
تا که ساقی اوست سرمستند «اصحابُ الیمین»(2)
وجه باقی اوست، «اِنّی لا اُحبُّ الافِلین»
دست او در دست من، یا دست من در دست اوست
ساقی پیغمبران شد یا دل من مست اوست
یکصد و بیست و چهار آیینه با هر یک هزار-
ساغر آوردند و او پر کرد با چشمی خمار
آخرین پیغمبر دلدادهام در کیش او
فکر میکردم که من عاشقترینم پیش او
دختری دارم دلش دریای آرامش، ولی
شد سراپا شور و توفان تا شنید اسم علی
کوثری که ناز او را قلب جنت میکشید
ناگهان پروانه شد دور سر حیدر پرید
روزگارش شد علی، دار و ندارش شد علی
از ازل در پرده بود آیینهدارش شد علی
رحمتٌ للعالمینم گرد من دیو و پری
میپرند و من ندارم چاره جز پیغمبری
بعد از این سنگ محک دیگر ترازوی علی است
ریسمان رستگاری تارِ گیسوی علی است
من نبیاَم در کنارم یک «نبأ» دارم «عظیم»
طالبان «اِهدنا» این هم «صراطَ المستقیم»
چهرهاش مرآتِ «یاسین»، شانههایش «مُحکمات»
خلوتش «و الطّور»، شور مرکبش «والعادیات»
هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست
هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست
قاسم صرافان
* منبع: وبلاگ حسینیه
1. «نام من عشق است آری میشناسیدم» - زندهیاد حسین منزوی
۲. یمین به ابجد ۱۱۰ میشود. «هر کسى در گرو دستاورد خویش است به جز اصحاب یمین»
۳. آیات ۳۸ و ۳۹ سورهی مدثر