دلم بلا بوسای خوشگل باباییم تنگ شده :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

دلم بلا بوسای خوشگل باباییم تنگ شده

پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۱، ۰۲:۰۴ ب.ظ

من انقد باباجونیمو دوست دالم؛ اندازه‌ی هفت آسمونا. صبح باباییم می‌له سل کال؛ خب؟ بعد شب خسته‌کوفته، میاد خونه. خیلی بابای خوبیه؛ هلچی دلم می‌خواد بهش میگم؛ خب؟ اگه بتونه بلام می‌خله، میاله خونه.

وقتی میاد خونه من میپلم بغلش می‌کنم، اونم سفتِ سفت منو بغل می‌کنه؛ بوسم می‌کنه، فشالم می‌ده؛ منم ماچش می‌کنم. انقد دوست داله دستمو بندازم گلدنش؛ منم خب اینکالو می‌کنم. بعد همش قُلبون‌صدقم میله، بلام بستنی می‌خله، کیک می‌خله، شوکولات می‌خله، علوسک می‌خله.

اما

اما

چند وقته من اصاً دوست ندالم ماچش کنم!!! اصاً دوس ندالم بغلش کنم!!!

یه بالی که اومد خونه من مث همیشه لفتم و خودمو انداختم تو بغلش؛ ولی وای وای وای! حالم نزدیک بود به هم بخوله. یه بوی بدی می‌داد بابام. منکه نیمیدونستم بوی چیه؛ ولی آلوم آلوم اسمشم یاد گلفتم. از اون به بعد؛  خب؟ همش تو خونه، مامانی با بابایی دعوا می‌کنه. هی میگه نکن این کالو، بذال کنال، آخل عاقبت نداله‌ها! لااقل دلت بلا دختلت بسوزه؛ ولی باباییم گوش نیمیده. تازشم! بعضی موقع‌ها منم میلفسته بلاش بخلم. من دیگه خسته شدم خب،

دلم بلا بوسای خوشگل باباییم تنگ شده،

میشه شماها بهش بگین دیگه به خاطل منم که شده

سیگال نکشه؟؟؟؟!!! 

 

پ.ن:

  • نوشتم و ثبتش کردم در تاریخ 19 خرداد 1386
  • یادمه گارانتی (خدمات پس از فروش) هم داشت؛ خودم اجراش می‌کردم

 

  • ناصر دوستعلی

دست‌نوشته

سیگار

نظرات  (۱)

salam webe bahali dari b manam sar bezan byyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyy
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه