رضا به رضاک! :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

رضا به رضاک!

چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۸۵، ۰۹:۳۳ ق.ظ
روی تختی که از خودم رنگ پریده تره آروم دراز می کشم.صدای ضربان قلبمو می شنوم....انقدر بلنده و نا موزون که گوشامو کر میکنه.تبلور تک تک قطرات عرقی که رو پیشونیم و صورتم نقش میبنده حس میکنم.سرد شدم.سرد سرد.انقدر سرد که شروع میکنم به لرزیدن.....                                                                                             ****************خانوم جان میدونی مشکلات قلبی برای خانومایی که سنشون زیر 40ساله و سابقه بیماری توی خانواده ندارن نادره؟!تو دلم میخندم و میگم:آقای دکتر جزو نوادر بودنم واسه خودش لیاقت میخواد!ولی اون نمیشنوه....و ادامه میده:بهت یه توصیه میکنم ،سیب زمینی باش!                                  ****************اگه اون توکل و توسلی رو که دائم دارم ازش دم میزنم یه سر سوزن فقط یه سر سوزن واقعی بود دیگه الان..........نوعی هراس از مرگ نوعی اضطراب شدید شناور ............خجالت میکشم.دلم میخواد  آب بشم و برم تو زمین.اونایی که با غرور و افتخار جونشونو گذاشتن کف دستشون و رفتن.....خدای من!فقط یه ذره اعتقاد یه ذره ایمان.آره راهش سیب زمینی بودن نیست.راهش اینه که با تمام وجودم همونی که روزی چند بار بهش میگم فقط تو رو میپرستم و از تو یاری میخوام رو باور کنم.اونوقت دیگه همیشه همیشه آمادم!                             ******************خیلی وقته دلم هوای جمکرانو کرده.چند سالی میشه از راه دور سلام میکنم ،سلام میکنم و اشک میریزم.اگه بخوام بهونه بیارم باید بگم قسمت نشده ولی واقعیتش اینه که همت نکردم.حالا امشب اونجام!با چند تا از دوستام که از من تشنه ترن.اگه خدا بخواد و زنده باشم سه شنبه شب اونجام.خواستم بگم تنها نیستم.دلای همتونو با خودم میبرم!!یا علی.
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه