سال پیشین کاشتم اندر سرا، شهدانه‌‏اى؛ فریدون توللی :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

 فریدون توللی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

[مولانا مقامر العشایر تخته‌باز بنگی فرماید:]

 

سال پیشین کاشتم اندر سرا، شهدانه‌‏اى

سبز شد، پر غنچه شد، پر برگ شد، پربار شد

 

نرم‌نرمک ریخت گلبرگش ز بادِ مهرگان

زرد شد، پژمرده شد، افسرده شد، بیمار شد

 

چیدم از گلدان و خوش پروردمش اندر گلیم

نرم شد، خوشبوى شد، چون طبله‌ی عطار شد

 

بر سرِ قلیان نهادم، پک زدم، بی‌خود شدم

کله‏‌ام سنگین شد و چشمم ز مستى تار شد

 

پیشِ چشمم کوزه‌ی قلیان به طرزى بس شگفت

گنده شد، پف کرد، خم شد، خمره‌ی خمّار شد

 

دامنِ پرچینِ یارم از عقب بى‏‌انتظار

دنبه شد، پر پشم شد، پر گوشت شد، پروار شد

 

جلدِ عینک نرم نرمک برجهید از جاى خویش

موش شد، قورباغه شد، خرگوش شد، کفتار شد

 

چوبِ کبریتى که دستم بود از بهر خلال

ترکه شد، تیرِ بنا شد، کنده‌ی اشجار شد

 

بی‌بیِ پاسور با صد ناز و چشمک جان گرفت

شیخ شد، ‌عمامه‌سر شد،‌ صاحبِ دستار شد

 

دخترم آمد که تا آتش به آتش‌دان کند

مرد شد، پر شد سبیلش، مخلصِ سرکار شد...

 

***

 

هیچ کافر اندر آن حالت که من بودم مباد

هر که بنگى گشت چون من روزگارش زار شد

 

فریدون توللی

 

 

* منبع: سایت دفتر طنز حوزه‌ی هنری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه