سردار شهید محمد (رستم) دیدگانی (شهید دفاع مقدس) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

سردار شهید محمد (رستم) دیدگانی (شهید دفاع مقدس) سردار شهید محمد (رستم) دیدگانی (شهید دفاع مقدس)

دوشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۸، ۰۹:۰۰ ب.ظ

اول فروردین سال ۱۳۳۵ فرزندی در گاخٌس دیده به جهان گشود که اسم مشهورش محمد بود. اگر چه در شناسنامه نام او را رستم نوشته بودند و من برادر بزرگ‌تر محمد بودم با اختلاف یک‌سال و چند ماه... البته کار ثبت و احوال مثل امروز دقیق نبود، با گذشت روزها و هفته‌ها و ماه‌ها، شاید یک‌سال چند ماه بعد خداوند فرزند پسر دیگری به این خانواده عطاء کرد که اسمش را رضا صدا می‌کردند. نام پدرمان جعفر و نام مادرمان سیده‌هاجر بود. (برگرفته از http://shahid1.pngdidegani.blogfa.com)

 شهید محمد (رستم) دیدگانی

وصیت‌نامه‌ی شهید:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

هان، ای زندگان آگاه باشید که قافله‌ی مرگ هم‌چنان در مقصد نیستی در حرکت است. و شما نیز به زودی بدان ملحق خواهید شد. گویا می‌بینم روزی را که گرد باد هول قیامت، بر جان‌ها فرو نشسته و طوفان مکافات به غریدن گرفته است… و انسان‌ها را که در چهره‌هایشان گرد شماتت و پشیمانی نشسته است… آن‌چنان که گروه گروه گرد هم انجمن کرده‌اند و با حسرت و ذلت از روزگاری سخن می‌رانند که نامش دنیا بود و همه‌ی هیاهویش مشتی خاطره…

بیدار باشید تا بتوانید جسورانه مرگ را انتخاب کنید قبل از آن‌که در چنگال مخوفش گرفتار شوید و بمیرید قبل از آن‌که بمیرید.

الا ای اهل زمین…

مسیر زندگیتان پر است از راه نشان‌ها و سر چشمه‌های زلال و جوشان، پس چنان جام‌ها را سر کشید که فردا در صحرای سوزان و عطش‌زای محشر بتوانید جان به در برید.

امروز توشه‌ها معین است و مجال فراوان، بدون درنگ هجوم برید و بربایید هر آن‌چه را بر شما تکلیف کرده‌اند.

این وصیت بر همگان است، هر آن کس که پیام مرا می‌شنود.

مبادا بر کشته‌ای از پویندگان راه خدا، آه و حسرت بکشید و در افسوسش دل بسوزانید و بر مشیت حضرت حق خشم بگیرید. چه به درستی که همه چیز به غیر از خدای سبحان باطل است.

ای کاش صحنه‌ی مرگم، چنان پرداخته شده باشد که تکه‌تکه‌ی گوشت تنم هم‌چون ذره‌ذره‌ی جانم در این معراج الهی حضور یابد… تا ذرات خاک‌شده‌ام سوار بر بادهای هجوم قیام، در پهنه‌ی گسترده‌ی زمین منتشر گردد و در لحظه‌لحظه‌ی زمان بر مظلومین و ستمدیدگان عالم هی زنند.

قد قامت الصلاة…

در ضمن هر آنچه از من در این دنیا باقی می‌ماند، به برادرم واگذار نموده، تا در راه دین خدا صرف نماید. (برگرفته از http://shahadatsara.ir)

 

شهادت: ۱۳۶۱/۱/۱۲

مزار شهید: روستای محل تولد

 

* منبع: نرم‌افزار روزنگار شهدا (کانون گفتگوی قرآنی)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه