شرح مناجات شعبانیه (به بهانهی ماه عزیز شعبان)؛ قسمت اول
دوشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۱، ۱۲:۳۴ ق.ظ
سلام
ماه عزیز شعبان بهانهای است برای اینکه بدانم در خانه یک کتاب دارم به اسم «مفاتیحالجنان» و در آن کتاب، یک دعای عالیالمضمون هست، به نام «مناجات شعبانیه»؛ که بدک نیست اگر گاهی حتی فقط رویش را بخوانم. همین بهانه باعث شد تا سراغ خواندن این کتاب بروم که شرحی است بر مناجات شعبانیه؛ گفتم آنچه میخوانم را اینجا هم ثبت کنم تا اگر دوستان هم دوست داشتند، مطالعه کنند. همین!
یاعلی
پیش گفتار
وَ اِذا سَئَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ. (بقره: 186)
و هرگاه که بندگان من از تو دربارهی من میپرسند، پس «بدانند» که من به آنان نزدیک هستم، و دعای آنکه مرا میخواند مستجاب میکنم.
هر کجا بوی خدا میآید
خَلق بین، بی سر و پا میآید
زانکِ جانها همه تشنهست به وی
تشنه را بانگ سَقا میآید
شیرخوار کَرَمند و نگران
تا که مادر ز کجا میآید
در فِراقند و همه منتظرند
کز کجا وصل و لقا میآید
از مسلمان و جهود و ترسا
هر سحر بانگ و دعا میآید
مولانا
در این صحرای سوزانِ غفلتها و لغزشها، در میانِ این همه نگرانیها و دغدغهها، و در این سوزِ عطشناک برخاسته از حرمان آب حیات، نیایش و نجوا با موجودی لطیف و دلآرام و دلربا، چه آرامبخش و روحافزا خواهد بود.
میتوان با نیایشی کوتاه، به وادیِ ایمن حضور او نقبی زد و دریچهای از نسیم نوازشگر او را به سوی خود گشود و مرهمی شفابخش برای دردها و نگرانیهای خود فراهم ساخت و آبراهی به سوی قلب خود باز نمود، تا مجرای آب حیاتی باشد که از آن سرچشمهی بینهایت و همیشهجوشان، تراوش کند.
به راستی که با «مِفتاح دعا» و نیایش، چه گرهها گشوده خواهد شد:
به صفای دلِ رِندانِ صبوحیزدگان
چه گرهها که به مفتاح دعا بگشایند
حافظ
«حضرت دوست» در ما چه دیده است که همواره ما را به خودفرا میخواند؟! ما که باشیم، «که بر آن خاطر عاطِر گذریم»:
من که باشم که بر آن خاطر عاطِر گذرم
لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم
حافظ
معبود، ما را مشتاقانه به خود فرا میخواند و مشاهدهی «صدها خطا از ما نیز» «گرهی بر ابروی او» ایجاد نمیکند. چه شرمساریم از «سلامِ گرم» او در برابر آن همه لغزشها از ما:
در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا؟
ابرویِ او گره نشد، گرچه که دید صد خطا
من ز سلامِ گرمِ او آب شدم ز شرم او
وز سخنانِ نرم او آب شوند سنگها
چشم گشا، و رو نگر، جُرم بیار و خو نگر
خویِ چو آب جو نگر، جمله طراوت و صفا
مولانا
به راستی که اگر او با آن همه شکوه و عظمت و بزرگی، ما را به خودفرا نمیخواند، چه کسی جرئت داشت که نامش را ببرد:
اُذْکُرُونی اگر نفرمودی
زهره نام او که را بودی
عطار
و نیز به تعبیر مولانا:
گر نه حدیثِ او بُدی، جانِ تو آه، کی زدی
آه بزن که آه تو، راه کند سوی خدا
و چه بیچاره است بندهای که چنین معشوقی «شراب طهور» و خوانِ آسمانی خود را «رایگان» در اختیار او قرار میدهد، ولی او روزگار خود را به غفلت سپری میکند:
آمد شرابی رایگان، زان رحمت ای همسایگان
وان ساقیان چون دایگان، شیرین و مُشفِق بر وَلَد
مولانا
و حال آنکه آدمی در برابر چنین معشوق و نازنینی، باید به هر قیمتی، به بارگاه امن و بینهایت زیبایِ او بار یابد، تا آنجا که اگر «در راهم ببندد» از «رهِ بام به تماشای او برود»:
اگرم در نگشایی ز ره بام درآیم
که زهی جانِ لطیفی که تماشای تو دارد
مولانا
به هر حال، درِ گفت و گو همواره باز است و خوشا به حال آنان که حلاوتِ این گفت وگو و نیایش را چشیدند:
با لب او چه خوش بُوَد گفت و شنید و ماجرا
خاصه که در گشاید و گوید خواجه اندرا
مولانا
ولی، هر کس میتواند در هر جا و مکان و به هر زبان، با خدای خویش به نجوا و گفت وگو بنشیند. در این میان ادعیهای که از اهل بیت علیهمالسلام در اختیار ما قرار گرفته است، یکی از زیباترین شکل راز و نیاز است که عمیقترین مضامین آن، از نظر ظاهر و الفاظ، جذّاب و زیباست. یکی از بزرگان در اینباره چنین میگوید:
متونِ دعای اسلامی، از زیباترین متون ادبی و هنری، و نمونهی بهترین کارگیری از فصاحت و بلاغت در بیان است و این نشان میدهد که اسلام، به زیبایی و به ارزش هنر، اهمیت میدهد. همچنین، این متون دعای اسلامی، دارای یک نوع موسیقی و آهنگ نیز میباشد که تأثیر این آهنگ و تأثیر زیباییهایِ کلام، در روحِ انسان چنان است که کمک میکند به روح برای در پناهِ عشق آمدن و در مقابل خداوند، حضور یافتن و تاثیر پذیرفتن بیشتر در برابر دعا.(2)
باید گفت ادعیهی اسلامیِ ما از محتوایی والا و مضمونی عمیق نیز بهره می برند. امام خمینی رحمه الله در این زمینه چنین میگوید:
ادعیهی ائمه هُدی همان مسائلی را که کتاب خدا دارد، دعاهای آنها هم دارد با یک زبان دیگر. قرآن یک زبان دارد، یک نحو صحبت میکند و همهی مطالب را دارد، منتها بسیاریش در رمز است که ما نمیتوانیم بفهمیم و ادعیهی ائمه علیهم السلام که وضع دیگری دارد... . آن چیزی که در قرآن به طور اسرار هست، درادعیهی ائمهی ما به طور اسرار هست.(3)
«مناجاتِ شعبانیه» از ادعیهای است که دارای جایگاه و منزلتی بسیار والا و ممتاز است، به طوری که برای درک بعضی از مضامین آن، راهی نیست مگر آنکه آدمی، خود به آن عوالِم راه پیدا کند، و آن حقایق را از جان و شهود، حس نماید.
دربارهی اهمیت این مناجات، به سخنی از امام خمینی رحمه الله بسنده میکنیم که فرمودهاند:
این مناجاتِ حضرت امیر علیهالسلام و فرزندانِ آن حضرت است و همهی ائمهی طاهرین علیهمالسلام، با آن خدا را میخواندهاند و کمتر دعا و مناجاتی دیده شده است که دربارهی آن تعبیر شده باشد که: همهی ائمه علیهمالسلام آن را میخواندهاند و با آن خدا را مناجات میکردهاند.(4)
همچنین عارف سترگ، آیتالله میرزا جواد ملکی تبریزی در مقام والای مناجات شعبانیّه چنین میگوید:
این مناجات، مناجات معروفی است و اهلش به خاطر آن، با ماه شعبان مأنوس شده و به همین جهت منتظر و مشتاق این ماه هستند. این مناجات شامل مطالب اساسی در مورد چگونگی معاملهی بندگان با خدای بزرگ بوده و آداب خواستن، دعا و طلب آمرزش از او را آنگونه که شایسته است، بیان میکند و استدلالهای جالب توجهی جهت امیدوارشدن به درگاه خدا که با مناجات با او مناسب است در بر دارد و به روشنی، ملاقات، نزدیکی و دیدن خدا را معنی میکند... .
به هر حال، این مناجات بزرگی است و یکی از ارمغانهای آل محمد صلی الله علیه و آله میباشد که بزرگی آن را کسی که قلب سالم و گوش شنوایی داشته باشد، درک میکند و اهل غفلت از درک فواید و نورهای آن بیبهرهاند.(5)
ما شبی دست بر آریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
دلِ بیمار، شد از دست، رفیقان مددی
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
خشک شد بیخِ طَرَب راه خرابات کجاست
تا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنیم
حافظ
سید محمود طاهری