شرح مناجات شعبانیه (به بهانه‌ی ماه عزیز شعبان)- قسمت شانزدهم :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت
  اِلهی لَوْ اَرَدتَ هُوانّی لَمْ تَهْدِنی وَ لَوْ اَرَدْتَ فَضیحَتی لَمْ تُعافِنی، اِلهی ما اَظُنُّکَ تَرُدُّنی فی حاجَةٍ قَد اَفْنِیَتُ عُمْری فی طَلَبِها مِنْک. معبود من! اگر خواریم را می‌خواستی هدایتم نمی‌فرمودی، و اگر می‌خواستی که رسوا شوم، این همه آثار و اسباب رسوایی برانگیز را از من نمی‌زدودی. معبود من! هرگز به تو این گمان را ندارم که در حاجتی که عمرم را در طلبش به پایان رساندم، ردم فرمایی. نکاتی از این فراز 1. آثار عنایت خداوند به آدمی؛ 2. گمان نیکو به خداوند و ثمرات آن.   «اِلهی لَوْ اَرَدْتَ هَوانی...». 1. توجه الهی؛ هدایت و حرمت بنده پی‌بردن به محبت ربوبی نسبت به بنده، کاری صعب و مشکل نیست. به وسیله‌ی نشانه‌ها به آسانی می‌توان مهرورزی خداوند را در حق بنده‌اش دریافت. به عنوان مثال، «مولانا»، درخشش برق مهر دوست در دل بنده را علامت آن [می‌داند] که از آن طرف در نهاد معبود نیز دوستی و مهر وجود دارد، و نیز عنوان نموده است که اگر عاشقی، جویای وصل معشوق باشد و در سرش سودای وصال او را بپروراند، بداند که معشوق نیز جویای او است: چون در این دل، برقِ مهرِ دوست جَست اندر آن دل، دوستی می‌دان که هست هیچ عاشق، خود نباشد وصل جو که نه معشوقش بود جویای او در دل تو مهر حق چون گشته نو هست حق را بی‌گمان مهری به تو مولانا و به تعبیر عارف و شاعر شوریده‌ی همدان، بابا طاهر: «اگر دوست با ما سر یاری نداشته باشد، چرا هر نیمه‌شب به خوابمان می‌آید». دو زلفونت بُوَد تار رُبابُم چه می‌خواهی از این حال خرابُم اگر با مو سر یاری نداری چرا هر نیمه شو آیی به خوابُم حاصل سخن آنکه، امام علیه‌السلام برای بیان دل‌گرمی به عنایت و توجه معبودش در حق او، دو علامت عنوان می‌نماید: یکی آنکه هدایت نمودنش، نشانه‌ی آن است که خداوند خواری بنده را بر نمی‌تابد و در نتیجه، بنده‌اش را دوست می‌دارد. دیگر آنکه، بنده‌ی خویش را رسوا نکرده است و رسوا نکردنش، علامت آن است که او را از این جهت عافیت بخشیده است و عافیت‌بخشی او نیز ریشه در عنایت او و مهر و محبت او دارد. «اِلهی ما اَظُنُّکَ تَرُدُّنی...». 2. گمان نیک به خداوند خداوند در برابر «گمان نیک» بنده‌اش در حق او حساب ویژه‌ای باز نموده است، و ابواب بی‌شماری را تنها، به سبب خوش‌گمانی بنده‌اش در حق او، گشوده است. حسن ظن است و امید حق تو را که تو را گوید به هر دم برتر آ مولانا برای بیان اهتمام به گمان شایسته‌داشتن به پروردگار و برکات و خیرات فراوان حاصل از آن به نقل یک روایت و نیز یک حکایت اکتفا می‌کنیم؛ «تو خود [حدیث] مفصل بخوان از این مُجمَل». از امام رضا علیه‌السلام چنین نقل است: اَحْسِنِ الظَّنَ بَاللّه ِ فَاِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ یَقوُلُ: أنَا عِندَ ظَنِّ عَبدِی الْمُؤمِن بی، اِنْ خَیْراً فَخَیراً وَ اِنْ شَرّاً فَشَرّاً: خوش‌گمان باش، زیرا خدای عزوجل می‌فرماید: من نزد گمان بنده‌ی مؤمن خویش می‌باشم. اگر گمان خوب بود، رفتار من نیز خوب خواهد بود و اگر گمان او بد بود، رفتار من نیز با او بد خواهد بود.(77) صاحب‌دلی را به خواب دیدند. او را گفتند: خدای عزوجل با تو چه کرد؟ گفت: مرا در موقف سؤال نگه داشت و گفت: دیدی در دنیا چه کردی؟ من ترسیدم: آنگه گفتم: بار خدایا! از تو نه این خبر دادند! خدای تعالی گفت: چگونه؟ گفتم: از تو خبر دادند که فرمودی: «من با بنده آن کنم که از من چشم دارد و به من گمان برد.» و من گمان بردم که بر من رحمت کنی! خدای تعالی مرا گفت: رو که تو را آمرزیدم و بر تو رحمت نمودم.(78) و این گونه است که امام علیه‌السلام از سرمایه‌ی خوش‌گمانی خویش به خداوند سود جسته و عرض می‌کند: «معبود من، آن گمان به تو ندارم که حاجتی را که عمر خویش بر آن گذاشتم روا نسازی». اِلهی! فَلَکَ الْحَمْدُ اَبَداً اَبَداً دائِماً سَرْمَداً یَزیدُ وَ لا یَبیدُ کَما تُحِبُّ وَ تَرضی. الهیا ِنْ اَخَذتَنی بِجُرمی اَخَذتُکَ بِعَفوِکَ وَ اِنْ اَخَذْتَنی بِذُنُوبی اَخَذتُکَ بِمَغفِرَتِکَ وَ اِنْ اَدْخَلْتَنی النّارَ اَعْلَمْتُ اَهْلَها اَنّی اُحِبُّکَ. معبود من! حمد و ستایش بی‌نهایت و دائم و همیشگی از آن توست که همواره در فزونی است و فنا نمی‌پذیرد، آن گونه که دوست داری و می‌پسندی؛ معبود من! اگر مرا به جرمم باز خواست فرمایی، من از تو می‌پرسم عفوت کجاست؟ و اگر مرا به گناهانم مؤاخذه فرمایی، از مغفرت تو خواهم پرسید. و اگر مرا در آتش افکنی، من به همه‌ی دوزخیان اعلام خواهم کرد که تو را دوست دارم. نکاتی از این فراز 1. حمد و ستایش بیش از حد و دائمی از پروردگار؛ 2. یاد نمودن صفات مهر خداوند در صورت مؤاخذه‌ی او از بنده‌اش.   «اِلهی فَلَکَ الْحَمْدُ اَبَداً اَبَداً...». حمد و ستایش کردگار شکر و سپاس و منت و عزت خدای را پروردگار خلق و خداوند کبریا سعدی گذشته از آنکه حمد و ستایش معبود و توصیف او، فی نفسه، برای عبد، عملی سرورانگیز و لذت‌‌بخش می‌باشد و اساساً از لذت‌های یک عاشق این است که معشوقش را حمد و ستایش نماید، چنانچه سعدی می‌گوید: یاد تو روح‌پرور و وصف تو دل‌فریب نام تو غم‌زُدای و کلام تو دل‌ربا حمد و ستایش، توصیف معشوق، برای عبد بسیار ثمر بخش و پر فایده نیز می‌باشد و یکی از درهای ورودی به بارگاه کبریایی حضرت حق تعالی، حمد و ستایش او است. مناسب است برای اثبات این مهم به حکایتی اشاره شود: نقل است که: چون حکیم ابوالقاسم فردوسی وفات کرد، شیخ ابوالقاسم کُرَّگانی بر او نماز نکرده و عذر گفته بود که او مداح کفار بوده است. اندکی بعد، در خواب مشاهده کرد که فردوسی در بهشت فردوس، غرق در نعمت‌های آسمانی است. شیخ به او گفت: به چه چیز، خدای تعالی تو را آمرزیده و در جنت ساکن گردانید؟ فردوسی گفت: بدان سبب که بیتی این گونه در توحید و ستایش پروردگار سروده‌ام: جهان را بلندی و پستی تویی ندانم چه‌ای، هر چه هستی تویی(79)   «اِلهی اِنْ اَخَذْتَنی بِجُرمی...». صفات جمالیه در برابر صفات قهریه به رخ کشیدن صفات جمالیه‌ی خداوند، مانند صفات عفو و مغفرت و کرم و... در برابر مؤاخذه و توبیخ حضرتش، از رموز گشودن دریچه‌های رحمت به سوی خویش می‌باشد. در دعای ابوحمزه ثمالی آمده است که: اِلهی وَ سَیِّدی وَ عِزَّتِکَ وَ جَلالِکَ لَئِن طالَبتَنی بِذُنُوبی لَاُطالِبَنَّکَ بِعَفوِکَ وَ لَئِن طالَبتَنی بِلُؤمی لَاُطالِبَنَّکَ بِکَرَمِکَ وَ لَئِن اَدْخَلتَنی النّارَ لَاُخَبِّرَنَّ اَهلَ النّارِ بِحُبّی لَکَ اِلهی اِنْ کُنتَ لا تَغفِرُ اِلاّ لِاَولِیائِکَ وِ اَهْلِ فَاِلی مَنْ یَفْزَعُ الْمُذْنِبُونَ وَ اِنْ کُنتَ لا تُکرِمُ اِلاّ لِاَهلِ الْوَفاءِ بِکَ فَبِمَن یَسْتَغیثُ الْمُسیئُونَ. ای خدای من و ای آقای من، به عزت و جلالت سوگند! اگر به گناهانم مؤاخذه‌ام نمایی، من عفوت را به رخت می‌کشم و اگر مرا به خواریم بازخواست نمایی، تو را به کرمت بازخواست خواهم نمود و اگر داخل (آتشم) نمایی، اهل آتش را آگاه خواهم نمود که تو را دوست می‌دارم. معبود من! اگر تو، تنها از لغزش‌های اولیا و اهل طاعت در می‌گذری، پس گنه‌کاران به که پناه آورند، و اگر کرم تو تنها نصیب اهل وفا می‌شود، پس بدکاران به کدام در، استغاثه نمایند. همچنین در دعای کمیل می‌خوانیم: اَفَتُراکَ سُبْحانَکَ یا اِلهی وَ بِحَمْدِکَ تَسْمَعُ فیها صَوتَ عَبدٍ مُسلِمٍ سُجِنَ فیها بِمُخالَفَتِهِ وَ ذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعصِیَتِهِ وَ حُبِسَ بَینَ اَطْباقِها بِجُرمِهِ وَ جَریرَتِهِ وَ هُوَ یَضِجُّ اِلَیکَ ضَجیجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِکَ وِ یُنادیکَ بِلِسانِ اَهلِ تَوحیدِکَ وَ یَتَوَسَّلُ اِلَیکَ بِرُبُوبِیَّتِک. یا مَولایَ فَکَیَْف یَبْقی فی الْعَذابِ وَ هُوَ یَرجُو ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِکَ اَمْ کَیفَ تُؤلِمُهُ النّارَ وَ هُوَ یَأمُلُ فَضلَکَ وَ رَحمَتَکَ اَمْ کَیفَ یُحْرِقُهُ لَهیبُها وَ اَنتَ تَسْمَعُ صَوتَهُ وَ تَری مَکانَهُ اَم کَیفَ یَشتَمِلُ عَلَیهِ زَفیرُها وَ اَنْتَ تَعْلَمُ ضَعفَهُ اَمْ کَیفَ یَتَغَلْغَلُ بَینَ اَطْباقِها وَ اَنتَ تَعلَمُ صِدقَهُ... . آیا درباره‌ی تو ای خدای منزه و ستوده صفات گمان می‌توان کرد که بشنوی در آتش، فریاد بنده‌ی مسلمانی را که به نافرمانی در دوزخ زندانی شده و سختی عذابت را به کیفر گناه می‌چشد و میان طبقات جهنم به جرم و عصیان محبوس گردیده و ناله‌اش با چشم انتظار و امید به رحمت، به سوی تو بلند است و به زبان اهل توحید، تو را می‌خواند و به ربوبیت تو متوسل می‌شود. ای مولای من چگونه در آتش عذاب خواهد ماند در صورتی که به سابقه حلم نامنتهایت چشم دارد، یا چگونه آتش به او آسیب رساند، در حالی که او به فضل و کرمت امیدوار است، یا چگونه شراره‌های آتش، او را بسوزاند با آنکه تو ناله‌اش را می‌شنوی و مکانش را در آتش می‌بینی، یا چگونه شراره‌های دوزخ بر او احاطه کند با آنکه ضعف و بی‌طاقتیش را می‌دانی، یا چگونه در طبقات آتش به خود بپیچد و مضطرب بماند با آنکه تو به صدق او آگاهی...». حاصل سخن آنکه، بخش‌های زیادی از فرازهای دعای اهل بیت علیهم‌السلام یاد نمودن صفات رحمت خداوندی به هنگام غضب و سخط حضرتش می‌باشد که می‌توان از این گونه مناجات، نکته مهمی را عنوان کرد و آن اینکه: از باب گفتار پروردگار که فرموده است: «سَبَقَت رَحْمَتی غَضَبی، رحمت من برغضبم پیشی گرفت»(80) و نیز «اِنَّ رَحْمَتی تَغْلِبُ غَضَبی، به درستی که رحمت من برغضبم غلبه خواهد کرد».(81) در واقع این‌گونه مناجات نمودن و معرفت ورزیدن، نوعی غلبه دادن عملی رحمت حق تعالی بر مؤاخذه‌ی او و نوعی بارش باران مغفرت او بر سرزمین گناهان باشد که در نتیجه، هر جا، رحمت آید، از سخط و خشم خدایی اثر و خبری نخواهد بود و هر جا که بارش مغفرت او نازل گردد، خس و خاشاک معاصی را از صحرای جان آدمی خواهد زدود. زان که این دَم ها چه گر نالایق است رحمت من بر غضب هم سابق است باری، قطعاً حق تعالی، از اینکه بنده‌اش او را به صفات جمالیه و مهر او یاد نماید، خشنودتر خواهد شد، تا آنکه او را به صفات قهریه‌اش خوانده و خود را مقهور قهر و غضب خدایش بداند.
  • ناصر دوستعلی

مناجات شعبانیه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه