شهید احمد اسکندری (شهید دفاع مقدس) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

شهید احمد اسکندری (شهید دفاع مقدس) شهید احمد اسکندری (شهید دفاع مقدس)

شنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۷، ۰۹:۰۰ ب.ظ

شهید احمد اسکندری، سال ۱۳۳۶ شمسی در یکی از روستاهای دورافتاده‌ی شهرستان خمین به نام چنار، چشم به جهان هستی گشود. دوران کودکی احمد به تحصیل علوم مذهبی گذشت. در هفتمین بهار زندگی به مدرسه رفت و به عنوان شاگرد ممتاز میان دوستان و آشنایان مشهور شد. تحصیلات خود را تا اول راهنمایی ادامه داد.

وی چندی بعد به همراه خانواده به شهر تهران مهاجرت نمود و هم‌زمان با اوج‌گیری مبارزات مردمی انقلاب اسلامی در صف مبارزان روح‌الله (ره) قرار گرفت. احمد در سال ۱۳۵۴ شمسی با دوشیزه‌ای پارسا ازدواج کرد.

پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، در مسجد احمدیه‌ی نارمک فنون نظامی را آموخت. سپس در اردیبهشت‌ماه ۱۳۵۹ شمسی به عضویت نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در شورای هفت‌نفری گردان، مشغول خدمت شد. تشکیل گردان القارعه، تشکیل گشت ثارالله، فرماندهی یگان، عملیات پادگان ولیعصر (عج)، عملیات شهری و سرکوب ضد انقلاب از دیگر اقدامات او در سپاه پاسداران بود.

با آغاز جنگ تحمیلی، احمد به جبهه‌های حق علیه باطل شتافت و معاونت لشگر حضرت رسول (ص) را بر عهده گرفت. سرانجام همای سعادت بر شانه‌های سترگ اسکندری نشست... فرمانده‌ی عملیات پایگاه تهران و معاون لشگر محمد رسول‌الله (ص) عازم عملیات والفجر مقدماتی شد و در روز بیست و هفتم بهمن‌ماه سال ۱۳۶۱ هجری شمسی در سن بیست و پنج سالگی در عملیات والفجر ۱، از قربان‌گاه فکه به معراج پر کشید.

پیکر پاک شهید احمد اسکندری در روستای زادگاهش، چنار به خاک سپرده شد. از این شهید بزرگوار، دو فرزند دختر به یادگار مانده است. (راسخون)

 شهید احمد اسکندری

خاطره‌ای به نقل از مادر شهید:

سه روز قبل از شهادت، احمد به چنار آمد (ایشان همیشه در تهران در حال خدمت بودند و در لشگر ۲۷ حضرت رسول "ص" معاون بودند). در حیاط خانه گشت می‌زد و در فکری عمیق فرو رفته بود. خیلی فکر می‌کرد. من هم داخل حیاط نشسته بودم.

به طرف من آمد و با لبخند ملیحی که بر لب داشت به من گفت: مادر از دست من راضی هستید؟ گفتم این چه سوالی است که می‌کنید؟ مگر می‌شود از دست شما راضی نباشم؟ چرا این حرف را می‌زنید؟ به من گفت: می‌خواهم به جبهه بروم و می‌خواهم از رضایت شما مطمئن باشم! و من گفتم احمدجان نمی‌خواهد دیگر جبهه بروی! گفت: مادرجان! این حرف را نزن، مگر می‌شود که به جبهه نرفت؟ جواب حضرت رسول"ص" و ائمه را چگونه بدهم؟

خلاصه من را قانع کرد که برود و در نهایت به ایشان گفتم، من از دست تو راضیم، خدا و امام زمان هم از دست شما راضی باشند. و از پدرش هم حلالیت طلبید. حال و هوایش واقعا عوض شده بود. من می‌خواستم برای ایشان گوشت بگذارم که به تهران ببرد، ولی ایشان قبول نکردند و گفتند: من سه روز دیگر بر می‌گردم، احتیاجی نیست، می‌ماند و خراب می‌شود و با همین حال و هوای عجیبش، خانه را ترک کرد و با ما برای همیشه خداحافظی کرد و بعد از سه روز جنازه‌اش را برای ما آوردند.(سایت شهود)

 

شهادت: ۱۳۶۱/۱۱/۲۷، فکه

مزار شهید: روستای چنار، خمین

 

* منبع: نرم‌افزار روزنگار شهدا (کانون گفتگوی قرآنی)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه