شهید کاظم نجفی رستگار (شهید دفاع مقدس)
حاج کاظم نجفی رستگار در آغازین روزهای شکوفایی بهار سال ۱۳۳۹ در شهر ری به دنیا آمد... از هفت سالگی، قدم در راه تحصیل علم گذاشت و با وجود سختیهای زندگی تا کلاس سوم متوسطه با موفقیت به ادامهی تحصیل پرداخت...
او که دوران نوجوانی را با زمزمههای نهضت امام خمینی(ره) آغاز کرده بود، در روزهای نخست پیروزی، با شروع غائلهی کردستان و تحریکات نیروهای ضد انقلاب، همراه نیروهای دکتر چمران راهی کردستان شد و آموزشهای چریکی را در آنجا فرا گرفت.
وی که تربیتیافتهی مکتب بزرگانی چون شهید دکتر چمران و حاج احمد متوسلیان بود، پس از بازگشت در پادگان توحید به عضویت رسمی سپاه پاسداران در آمد و بعد از مدتی به فیروزکوه رفته، کلاسهای آموزش احکام دینی و مسائل نظامی را برای جوانان و نوجوانان برپا کرد.
وی را به عنوان فرمانده یکی از گردانهای تیپ رسول الله(ص) که فرمانده آن احمد متوسلیان بود، انتخاب کردند و بعد از ششماه فعالیت، مسولیت واحد عملیات را در پادگان توحید پذیرفت و تا شروع جنگ در این سمت باقی ماند.
حاج کاظم در این زمان طی ماموریتی جهت توانمندسازی نیروهای حزب الله به عنوان فرمانده گردان به جنوب لبنان اعزام شد و مسولیت تعدادی از عملیاتها را بر عهده گرفت. وی در راه آمادهسازی شیعیان لبنان از هیچ کوششی فروگذار نکرد. بازگشت او با تشکیل تیپ دوم سپاه تهران مصادف شد که این تیپ به نام مبارک «سیدالشهدا(ع)» مزین شد و با جمعی از یاران و دوستانش، فرماندهی عملیات تیپ را عهده دار شد.
در مهرماه سال ۱۳۶۱ همسری مومن و پارسا اختیار کرد و چند روز بعد به جبهه رفت.
شهید رستگار که تمام عمر خود را در جستجوی رستگاری ابدی گذرانده بود، در حین عملیات بدر، روز پنجشنبه ۲۵ اسفندماه ۱۳۶۳ هنگام اذان ظهر در شرق دجله (منطقهی هور الهویزه) در حال شناسایی منطقه، همراه چند نفر از فرماندهان تیپ سیدالشهدا(ع) به درجهی رفیع شهادت نائل آمد و آخرین آرزویش نیز محقق شد.
گویی حاج کاظم فرمانده غریب لشگر سیدالشهدا(ع) به زیارت مولای کاظمین رفته بود که پیکر مطهرش بعد از ۱۳ سال همچون سید و سالار شهیدان، قطعه قطعه به وطن بازگشت.(برگرفته از سایت رجانیوز)
کلام شهید:
اگر وقتم را شبانهروز در اختیار این انقلاب گذاشتم به این دلیل است که خود را بدهکار انقلاب و اسلام میدانم و انقلاب اسلامی، بر گردن این بنده، حق زیادی داشته که امیدوارم توانسته باشم جزء کوچکی از آن را انجام داده باشم و مورد رضایت خداوند بوده باشم.(برگرفته از سایت رجانیوز)
خاطرهای پس از شهادت شهید کاظم رستگاری:
برادر شهید رستگار ماجرای درخواست مادر این شهید بزرگوار که هنوز هم در قید حیات هست، را بیان میکند که در آن در عالم رویا از فرزندش درخواست میکند که بتواند قرآن بخواند: «مادر من یک کلاس هم سواد ندارد. در عالم خواب برادر شهیدم، شهید کاظم رستگار را میبیند که به مادر میگوید: مادر جان! من الان در بهشتم چه چیزی میخواهی که برای تو از آنجا بیاورم؟ مادر به شهید میگوید: الان که در بهشت هستی میتوانی از خدا بخواهی که من بتوانم قرآن بخوانم. این خواهران بسیج و خانمهای جلسهای میآیند و من را به جلسهی قرآن میبرند. همه که قرآن میخوانند وقتی نوبت به من میرسد میگویم که من سواد ندارم و آنها میگویند که اشکال ندارد، خب سورهی حمد یا قل هو الله را بخوان. من دیگر خسته شدم و خجالت میکشم. تا آنجا که بعضا به این مجالس به بهانهی اینکه حالم مساعد نیست، نمیروم. الان که بهشت هستی میتوانی از خدا بخواهی که من قرآن را یاد بگیرم؟ شهید رستگار به مادر میگوید: بعد از نماز صبح بلند شو قرآن را باز کن انشاالله میتوانی بخوانی.»
مادر من بعد از نماز صبح بلند میشود و هرجای قرآن را که باز میکند، میخواند.
برادر شهید کاظم رستگار در گفتوگو با رجانیوز، دربارهی صحت این موضوع گفت: هیاتی از علمای قم برای تحقیق دربارهی این موضوع آمدند و آن را تایید کردند. (برگرفته از سایت رجانیوز)
شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۵؛ هور الهویزه
مزار شهید: تهران
* منبع: نرمافزار روزنگار شهدا (کانون گفتگوی قرآنی)