غروب جمعه - سید علی میرافضلی
شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۰۶ ب.ظ
۱.
وقتی که خیال بود و تشویش نبود
یکرنگی من مصلحت اندیش نبود
با چند خط ساده و رو راست ، دلم
نقاشی کودکانهای بیش نبود.
2.
سرتاسر شب خسته فرو میبارد
این برف که آهسته فرو میبارد
بر سقف و ستون خانه، سرتاسر شب
آهسته و پیوسته فرو میبارد.
3.
خورشید خموشانه پس کوه غنود
آبی همه نیل گشت و آتش همه دود
ای تازهترین ستاره در باغ کبود!
از مات درین شبانه بسیار درود!
4.
غروب جمعه
دلتنگی ما ساکت و تعطیل گذشت
با جمعه و سینما و آجیل گذشت
تا چشم بههم زدیم یک فصل دگر
مفعولُ مفاعلن مفاعیل گذشت
سید علی میرافضلی (+)