فراموشی :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

فراموشی فراموشی

جمعه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۲:۰۰ ق.ظ

هر روز به تو می‌رسم

هر روز خسته‌تر از دیروز به تو می‌رسم

دلخور، رنجیده، عصبانی، خسته، کلافه، دل‌شکسته، پر از همه... به تو می‌رسم

به تو فرار می‌کنم

مرا بغل می‌کنی

گریه می‌کنم

بغض‌ها پیش تو سر وا می‌کنند

انقدر لوس می‌شوم که یادم می‌رود بگویم ببخشید

ببخش که تورا یادم رفت

ببخش که قول و قرارمان یادم رفت

ببخش که ...

فقط نگاه می‌کنی

لبخند می‌زنی

دست به سینه‌ام می‌کشی

رضایتت را حس می‌کنم، که آرام می‌شوم

یادم که آمد هم نمی‌گویم ببخشید

از عاشقانه‌هایمان هیچ‌وقت کم نمی‌کنی

سبک می‌شوم

در آغوشت پرواز می‌کنم

تا خود صبح در خلا می‌مانم

از ابرها سبک‌ترم

آرامش

تو تمام مهری

تمام عشق

در دلم رقص می‌کنم

آواز تو را تکرار می‌کنم

تو فقط نگاه می‌کنی

یک دل سیر می‌بینمت

سبک که شدم می‌روم

آرام بشوم می‌روم

غصه‌ای نیست

حالم خوب است و برمی‌گردم

فردا پنجره‌ها با اجازه‌ی تو روشن می‌شوند

دوباره فرداها از راه می‌رسند

زندگی از نو

و من دوباره فراموشت می‌کنم

پشت پلک‌هایم منتظرم می‌مانی

روی ضربان نبضم، منتظرم می‌مانی

عاشقانه‌هایت را هر روز برایم می‌خوانی

صدایم می‌کنی

هر روز تکرار می‌کنی

ولی تو را گم می‌کنم

گم می‌کنم و فراموش می‌کنم

اما

دنیا که به کامم سخت می‌گیرد

شب تا صبح از این شانه به آن شانه می‌شوم

درون خودم می‌گردم

دلم را زیر و رو می‌کنم

ولی نمی‌فهمم کجا تو را جا گذاشته‌ام

فکرم مشغول می‌شود

با همه تلخ می‌شوم

بی‌حوصله و بی‌قرار

نه درس می‌خوانم نه حوصله‌ی کسی را دارم

دلم آشوب است

صبح تا شب در دلم رخت می‌شویند

بی‌تابم و فکرم خالی است

اصلا چه کسی را گم کردم؟؟؟؟

چه چیزی را؟؟؟؟

دلم بهانه می‌گیرد

خاطره‌های پاره پاره را مرور می‌کند

گیج و خسته‌ام

دیگر سخت می‌توانم پیدایت کنم

عاشق می‌شوم اما در آغوش تو نیستم

درس که می‌خوانم خطی از تو نمی‌بینم

در هیچ گردشی، با من قدم نمی‌زنی

در مهمانی‌ها با تو پچ‌پچ نمی‌کنم

سر کلاس، تو معلمم نیستی

نان، بوی تو را نمی‌دهد

در مسجد هم نیستی

واقعا تو را گم کردم

به ذهنم نمی‌رسد آخرین بار سر کدام کوچه... چه ساعتی... خاطره‌هایم چه شدند

فقط یادم هست که نیستی

امشب تا صبح بیدارم

باید بیدار بمانم

باید به یاد بیاورم

چشم‌هایم نمی‌خوابند

تا صبح بر من طلوع کن!

  • فاطمه کاوه

دست‌نوشته

دل‌نوشته

عشق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه