فصل عزا آمد و دل غم گرفت؛ امام حسین (ع)؛ محمدرضا آقاسی :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

فصل عزا آمد و دل غم گرفت؛ امام حسین (ع)؛ محمدرضا آقاسی فصل عزا آمد و دل غم گرفت؛ امام حسین (ع)؛ محمدرضا آقاسی

چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۸۹، ۱۰:۵۴ ق.ظ

 محمدرضا آقاسی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

فصل عزا آمد و دل غم گرفت

خیمه‌ی دل بوی محرم گرفت

 

زهره‌ی منظومه‌ی زهرا حسین

کشته‌ی افتاده به صحرا حسین

 

دست صبا زلف تو را شانه کرد

بر سر نی خنده‌ی مستانه کرد

 

چیست لب خشک و ترک‌خورده‌ات

چشمه‌ای از زخم نمک خورده‌ات

 

روشنی خلوت شب‌های من

بوسه بزن بر تب لب‌های من

 

تا ز غم غربت تو تب کنم

یاد پریشانی زینب کنم

 

آه از آن لحظه که بر سینه‌ات

بوسه نشاندند لب تیرها

 

آه از آن لحظه که بر پیکرت

زخم کشیدند به شمشیرها

 

آه از آن لحظه که اصغر شکفت

در هدف چشم کمان‌گیرها

 

آه از آن لحظه که سجاد شد

هم‌نفس ناله‌ی زنجیرها

 

قوم به حج رفته به حج رفته‌اند

بی تو در این بادیه کج رفته‌اند

 

کعبه تویی کعبه به جز سنگ نیست

آینه‌ای مثل تو بی‌رنگ نیست

 

آینه رهگذر صوفیان

سنگ نصیب گذر کوفیان

 

کوفه دم از مهر و وفا می‌زدند

شام تو را سنگ جفا می‌زدند

 

کوفه اگر آینه‌ات را شکست  

شام از این واقعه طرفی نبست

 

کوفه اگر تیغ و تبرزین شود

شام اگر یک‌سره آذین شود

 

مرگ اگر اسب مرا زین کند

خون مرا تیغ تو تضمین کند

 

آتش پرهیز نبرد مرا

تیغ اجل نیز نبرد مرا

 

بی سر و سامان توام یا حسین

دست به دامان توام یا حسین

 

جان علی سلسله‌بندم مکن

گردم از خاک بلندم مکن

 

عاقبت این عشق هلاکم کند

در گذر کوی تو خاکم کند

 

تربت تو بوی خدا می‌دهد

بوی حضور شهدا می‌دهد

 

مشعر حق عزم منا کرده‌ای

کعبه‌ی شش‌گوشه بنا کرده‌ای

 

تیر تنت را به مصاف آمده است

تیغ سرت را به طواف آمده است

 

چیست شفابخش دل ریش ما

مرحم زخم و غم و تشویش ما

 

چیست به جز یاد گل روی تو

سجده به محراب دو ابروی تو

 

بر سر نی زلف رها کرده‌ای

با جگر شیعه چه‌ها کرده‌ای

 

باز که هنگامه برانگیختی

بر جگر شیعه نمک ریختی

 

کو کفنی تا که بپوشم تنت

تا گیرم دامنه‌ی دامنت

 

محمدرضا آقاسی

 

 

* منبع: وبلاگ حسینیه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه