قفلها و کلیدها
دوشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۸۹، ۱۲:۵۳ ب.ظ
بسمهتعالی
با عرض سلام و ادب و احترام!
عرض شد بسته به تعریفی که از قفلها و گرفتاریها ارائه شود، مسیر بحث تغییر میکند. ارادهی بنده از واژهی قفل، بندهایی بود که انسان خود به دست و پای خود میزند از گناه. مسئول آنچه از این دست عارض انسان میشود خود اوست و نه کس دیگر؛ کما اینکه به صراحت در قرآن به این مطلب اشاره شده است که: وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ(1)؛ و آنچه خوبی و خیر برای او پیش میآید از جانب پروردگار است که فرمود: ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ(2).
البته که وَلَارَطبٍ وَ لَایابِسٍ إلّا فِی کِتابٍ مُبینٍ(3) اما استدلال به این آیه به آنچه شما فرموده بودید (قفلها و کلیدها همه از اوست، به معنایی که برای این دو واژه عرض شد) تمام نیست و بلکه دارای مشکل است چه اینکه اشارهی این آیه به علم حضرت پرورگار به «ماکان» و «مایکون» است، نه اینکه رسیدن بدی و شر از جانب پروردگار به انسان، دارای حکمتی است؛ کما اینکه همانطور که عرض شد، شری از جانب حضرت حق متعرض انسان نمیشود چه اینکه او کمال مطلق است و شر و بدی در ذاتش راه ندارد.
از طرفی اگر به صورت مطلق رسیدن خوبی و بدی را از جانب خداوند به انسان بدانیم ناخواسته به عقاید جبریون نزدیک شدهایم که میگویند حضرت حق انسان را مجبور آفرید، و انسان در انجام اعمال خود دارای اختیار نیست، چه خیر باشد و چه شر؛ در حالی که به استدلالهای گوناگون، باطلبودن این رأی ثابت شده است.
نکتهی دیگر اینکه استدلال شما به آیهی 186 سورهی بقره که میفرماید: وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعان؛ (به اینکه قفل میکند تا به یادش باشیم و قفل را باز میکند تا بفهمیم که دوستمان دارد و صدایمان را میشنود) نیز غریب به نظر میرسد، به همان دلایلی که قبلا اشاره شد که قفلی از جانب پروردگار در زندگی آدمی وجود ندارد. ضمن اینکه این آیه اشاره دارد به اینکه من شنوای دعای بندگانم هستم و جوابدهندهی آنها، حال اگر بندهای به هر دلیلی (عشق محض، گرفتاری به گناه و ...) سراغ من بیاید، بیجواب نخواهد ماند. این بیانگر و نشانهی رحمت بیحد پروردگار است که اگر ما ابتلایی از آنچه ابتدا ذکر شد به دست خود برای خود ایجاد کرده باشیم باز هم او کریمانه، با رحمتش با ما رفتار میکند.
بنابراین اگر منظور شما از قفل آن بوده که بنده در ابتدای این نوشته عرض کردم، یعنی گناه و... مطلب همان است که عرض شد؛ و باید در استدلالهایتان تجدید نظر بفرمایید.
اما از اینها که بگذریم، نگاه دیگری نیز در اینجا می تواند مطرح باشد و آن به میان آوردن مسئلهی عشق و عاشق و معشوق است و مشکلاتی که عاشق در راه وصال معشوق متحمل می شود. پر واضح است که آنچه با این نگاه از سختیها مطرح میشود، مطلبی جدا است و اصلا متعارض با عرایض قبل نیست که پرداختن به آن فرصت و مجال و حوصله و سوادی بسیار بیشتر میطلبد. حال اگر منظورتان از قفل این بخش نهایی است، بنده نیز با شما همعقیدهام؛ اما بحث دربارهی آن و چکشکاری آن به جای خود محفوظ است.
موفق باشید
یاعلی
پ.ن:
1و 2- سوره نساء؛ آیهی 79
3- سورهی انعام؛ آیهی 59
4- آنچه عرض شد نه جوابیهای به فرمایشات شما که غلطیدن قلم بود با موضوع پیامک شما و به بهانهی آن.
5- به خاطر سوء برداشتهای عمدی و سهوی که گاهی حتی هدف نوشته را به جایی می برد که اصلا ارادهی نویسندهی آن نبوده است، این پست را به صورت خصوصی ثبت کردم تا شما ببینید و کسانی که علاقهمندند.
6- تذکر این نکته نیز بسیار ضروری است که آنچه در این نوشته آمد نظر شخصی بنده است و قطعا خالی از اشکال نیز نخواهد بود؛ خوشحال میشوم اگر شما و دوستان آنچه به نظرشان میرسد را با کیمیا در میان بگذارند تا او با استفاده از نظرات دوستانش، اشتباهات احتمالی خود را تصحیح کند.
7- مدتها بود ننوشته بودم، ناموزون و جسته و گریختهبودن و یا غلطهای ادبی را به بزرگواری ببخشید.