قلابی
پنجشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۳:۵۰ ب.ظ
دلم میگیرد از دست کبوترهای قلابی
که میچرخند گِرد بام، با پرهای قلابی
به آب و دانه سرگرمند، گفتی زندهی عشقند
نمیبازند در عشق کسی سرهای قلابی
چو نیرنگ است، بی رنگی چه معنا می دهد؟ ای دل
نمی بینی که صد رنگند دلبرهای قلابی
شبی صد بار این بنبست را در میزنم یکیک
ولی از خانه ها وا میشود درهای قلابی
مرا بگذار بگریزم از این شهر و از این کوچه
و از این خانه با مُشتی برادرهای قلابی
و سر بر چاه بگذارم شبیه مرد تنهایی
که مینالید از دست ابوذرهای قلابی
سید محمد علی آل مجتبی
منبع (+)