مادر برام قصه بگو!
دوشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۸، ۱۱:۴۸ ق.ظ
حوصلهی شرح قصه (غصه) نیست...
پینوشت:
۱. هیچوقت گریه و اشکهای مادرم رو که با شنیدن این سرود مثل بارون صورتش رو خیس کرده بود، فراموش نمیکنم.
۲. اگر من هیچ هم در این مملکت سهمی دارم، به سهم خودم هیچوقت از خون شهدای این مرز و بوم، از خائنان به خون و آرمان و اهداف این شهداء، از کسانی که خون شهداء رو پلهی ترقی دنیاشون کردن و خاصه از کسانی که مردم رو نسبت به شهداء و راه و مسیر و نظامی که براش خون دادن بدبین کردن نخواهم گذشت، این خط این هم نشون.