مرا هر قدر ذوق رفتن و پرواز شاعر کرد؛ امام خمینی (ره)؛ محسن ناصحی :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

 محسن ناصحی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

مرا هر قدر ذوق رفتن و پرواز شاعر کرد

تو را اندیشه‌ات مانای تاریخ معاصر کرد

 

میان آیه‌ی والفجر یا بعد از لیالٍ عشر

تو را باید کجا خواند و کجا بایست حاضر کرد؟!

 

تو را با کشتی نوح و تو را در نیل با موسی

تو را هم‌پای ابراهیم می‌باید مجاور کرد

 

پیمبروار در اطراف تو پروانه پروانه

کلامت مردم این شهر را عمار یاسر کرد

 

جوان‌ها را مرامت کربلا در کربلا قاسم

کهن‌سالان عاشق را حبیب بن مظاهر کرد

 

به راه افتادی و با تو بیابان‌ها خیابان شد

جهان را هر خیابان در مسیر نور عابر کرد

 

سپاه فیل آورده‌ست دنیا و نمی‌فهمد

ابابیل آن‌چه را با لشکر بی‌دین و کافر کرد

 

به تحریف تو در ذلت نشستند و نمی‌دانند

که عزت را همین نام خمینی بود صادر کرد

 

زمان با من سر ناسازگاری داشت انگاری

مرا پابند دنیا و تو را مرغ مهاجر کرد

 

محسن ناصحی

 

 

* منبع: سایت شعر هیئت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه