مردی که نام دیگر او «آفتاب» است؛ امام کاظم (ع)؛ محمد فردوسی
بسمالله الرحمن الرحیم
مردی که نام دیگر او «آفتاب» است
بین غل و زنجیر هم عالیجناب است
حبلالمتین ماست یک تار عبایش
این مرد از نسل شریف بوتراب است
هنگام طیّالارض و معراجش یقیناً...
...روحالامین در محضرش پا در رکاب است
پیداست از بابالحوائج بودن او
هر کس از او چیزی بخواهد مستجاب است
با یک سؤالش بُشر حافی زیر و رو شد
هر کس به پای او بیفتد کامیاب است
بدکارهای را زود سجّادهنشین کرد
اعجاز او بالاتر از حدّ نصاب است
چیز کمی که نیست... آقا چارده سال
زیر شکنجه، کنج زندان در عذاب است
نامرد، زندانبان، یهودیزادهی شوم
دست و سر و پاهای آقا را چرا بست؟!
با ناسزا باب زدن را باز کرده
این بددهان بیحیا ذاتش خراب است
از حیدر و زهرای اطهر کینه دارد
هر صبح و شب دنبال تسویّهحساب است
از بس که گلبرگ تن آقا خمیده
زندان تاریکش پر از عطر گلاب است
زخمی که در زیر گلوی او شکفته
یادآور زخم و غم طفل رباب است
با این غل و زنجیر و لبهای ترکدار
تنها به یاد زینب و بزم شراب است
چوب یزید و گریهی اطفال ای وای
حرف کنیزی و زبانم لال ای وای
محمد فردوسی
* منبع: وبلاگ حسینیه