مفاتیح‌الجنان؛ دعای عدیله :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

مفاتیح‌الجنان؛ دعای عدیله مفاتیح‌الجنان؛ دعای عدیله

شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۰۸ ب.ظ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانى اش همیشگى است

شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ الْعَاصِی الْمُحْتَاجُ الْحَقِیرُ أَشْهَدُ لِمُنْعِمِی وَ خَالِقِی وَ رَازِقِی وَ مُکْرِمِی کَمَا شَهِدَ لِذَاتِهِ وَ شَهِدَتْ لَهُ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ مِنْ عِبَادِهِ بِأَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ ذُو النِّعَمِ وَ الْإِحْسَانِ وَ الْکَرَمِ وَ الامْتِنَانِ قَادِرٌ أَزَلِیٌّ عَالِمٌ أَبَدِیٌّ حَیٌّ أَحَدِیٌّ مَوْجُودٌ سَرْمَدِیٌّ سَمِیعٌ بَصِیرٌ ،

خدا برپا دارنده عدل و داد گواهى داد که معبودى جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش نیز گواهند که معبودى جز او نیست هم او که عزّتمند و حکمت مدار است، همانا دین راستین نزد خدا اسلام است و من بنده ناتوان گنهکار نافرمان نیازمند ناچیز تو گواهى مى دهم به نعمت دهنده و آفریننده و روزی بخش و اکرام کننده خویش، چنان که خود گواهى، داد بر یگانگی ذاتش و هم گواهى دادند فرشتگان و صاحبان دانش از بندگانش بر اینکه معبودى جز او نیست، هم او که صاحب نعمتها و احسان و کرم و بخشش است، آن تواناى بى ابتدا داناى بى انتها، زنده یکتا، موجود همیشگى، شنوای بینا،

مُرِیدٌ کَارِهٌ مُدْرِکٌ صَمَدِیٌّ یَسْتَحِقُّ هَذِهِ الصِّفَاتِ وَ هُوَ عَلَى مَا هُوَ عَلَیْهِ فِی عِزِّ صِفَاتِهِ کَانَ قَوِیّا قَبْلَ وُجُودِ الْقُدْرَةِ وَ الْقُوَّةِ وَ کَانَ عَلِیما قَبْلَ إِیجَادِ الْعِلْمِ وَ الْعِلَّةِ لَمْ یَزَلْ سُلْطَانا إِذْ لا مَمْلَکَةَ وَ لا مَالَ وَ لَمْ یَزَلْ سُبْحَاناً عَلَى جَمِیعِ الْأَحْوَالِ وُجُودُهُ قَبْلَ الْقَبْلِ فِی أَزَلِ الْآزَالِ وَ بَقَاؤُهُ بَعْدَ الْبَعْدِ مِنْ غَیْرِ انْتِقَالٍ وَ لا زَوَالٍ غَنِیٌّ فِی الْأَوَّلِ وَ الْآخِرِ مُسْتَغْنٍ فِی الْبَاطِنِ وَ الظَّاهِرِ لا جَوْرَ فِی قَضِیَّتِهِ وَ لا مَیْلَ فِی مَشِیَّتِهِ وَ لا ظُلْمَ فِی تَقْدِیرِهِ وَ لا مَهْرَبَ مِنْ حُکُومَتِهِ وَ لا مَلْجَأَ مِنْ سَطَوَاتِهِ وَ لا مَنْجَى مِنْ نَقِمَاتِهِ ،

خواهان ناخواه، دریابنده بى نیازى، که او شایسته این صفات است و او در پرده عزّ صفات خویش آنگونه است که تنها خود داند توانا بود پیش از پیدایش توانایى و نیرو، دانا بود پیش از آفریدن دانش و آفرینش، همواره پادشاه بود آنگاه که نه کشورى بود و نه مالى، و همیشه منزّه بود در همه حال، وجودش پیش از پیش بود در آغاز محض، و بقایش بعد از بعد است بدون جابجایى و دگرگونى، توانگر است در آغاز و انجام، بى نیاز است در باطن و ظاهر، در داورى اش ستمى نیست و در اراده اش انحرافى وجود ندارد، و در تقدیرش بیدادى به چشم نمى خورد، و از حکومتش راه گریزى نیست، و از شدّت خشمش پناهگاهى وجود ندارد و از انتقامش راه نجاتى نمى باشد،

سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ وَ لا یَفُوتُهُ أَحَدٌ إِذَا طَلَبَهُ أَزَاحَ الْعِلَلَ فِی التَّکْلِیفِ وَ سَوَّى التَّوْفِیقَ بَیْنَ الضَّعِیفِ وَ الشَّرِیفِ مَکَّنَ أَدَاءَ الْمَأْمُورِ وَ سَهَّلَ سَبِیلَ اجْتِنَابِ الْمَحْظُورِ لَمْ یُکَلِّفِ الطَّاعَةَ إِلا دُونَ الْوُسْعِ وَ الطَّاقَةِ سُبْحَانَهُ مَا أَبْیَنَ کَرَمَهُ وَ أَعْلَى شَأْنَهُ سُبْحَانَهُ مَا أَجَلَّ نَیْلَهُ وَ أَعْظَمَ إِحْسَانَهُ بَعَثَ الْأَنْبِیَاءَ لِیُبَیِّنَ عَدْلَهُ وَ نَصَبَ الْأَوْصِیَاءَ لَیُظْهِرَ طَوْلَهُ وَ فَضْلَهُ وَ جَعَلَنَا مِنْ أُمَّةِ سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ وَ خَیْرِ الْأَوْلِیَاءِ وَ أَفْضَلِ الْأَصْفِیَاءِ وَ أَعْلَى الْأَزْکِیَاءِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ،

رحمتش بر خشمش پیشى گرفت، آن را که بخواهد از چنگش نرهد موانع تکلیف را برطرف ساخته و توفیق را یکسان قرار داده است بین ناتوان و شریف، ممکن نمود اداى وظیفه را و راه دورى جستن از حرام را هموار ساخت، طاعت را تکلیف ننمود جز به کنتر از ظرفیت و طاقت، منزّه است او چه آشکار است کرمش و چه والاتر است مقامش، منزّه است او چه، بزرگ است عطایش و چه بزرگ است احسانش پیامبران را برانگیخت تا دادگرى اش را بیان کنند و جانشینان آنان را بگماشت تا نمایان سازد عطاى بیحد و فضلش را و ما را از امت سرور انبیاء و بهترین اولیاء و برترین برگزیده ها و والاترین پاکان محمّد، (درود خدا بر او و خاندانش) قرار داد،

آمَنَّا بِهِ وَ بِمَا دَعَانَا إِلَیْهِ وَ بِالْقُرْآنِ الَّذِی أَنْزَلَهُ عَلَیْهِ وَ بِوَصِیِّهِ الَّذِی نَصَبَهُ یَوْمَ الْغَدِیرِ وَ أَشَارَ بِقَوْلِهِ هَذَا عَلِیٌّ إِلَیْهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ الْأَبْرَارَ وَ الْخُلَفَاءَ الْأَخْیَارَ بَعْدَ الرَّسُولِ الْمُخْتَارِ عَلِیٌّ قَامِعُ الْکُفَّارِ وَ مِنْ بَعْدِهِ سَیِّدُ أَوْلادِهِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ أَخُوهُ السِّبْطُ التَّابِعُ لِمَرْضَاةِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ ثُمَّ الْعَابِدُ عَلِیٌّ ثُمَّ الْبَاقِرُ مُحَمَّدٌ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرٌ،

به او ایمان آوردیم و به آنچه ما را بسوى آن دعوت کرد و به قرآنى که خدا بر او نازل نمود و به جانشینش که در روز غدیر معین کرد و با گفته اش به او اشاره نمود و فرمود: «این على است» . و شهادت مى دهم که امامان نیکو کردار و جانشیان نیکوکار پس از رسول برگزیده خدا، على سرکوب گر کافران است و پس از او سرور فرزندانش حسن بن على، سپس برادرش نواده پیامبر، پیرو رضاى خدا: حسین، سپس عبادت کننده على، سپس باقر محمّ، سپس صادق جعفر،

ثُمَّ الْکَاظِمُ مُوسَى ثُمَّ الرِّضَا عَلِیٌّ ثُمَّ التَّقِیُّ مُحَمَّدٌ ثُمَّ النَّقِیُّ عَلِیٌّ ثُمَّ الزَّکِیُّ الْعَسْکَرِیُّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُجَّةُ الْخَلَفُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِیُّ الْمُرْجَى الَّذِی بِبَقَائِهِ بَقِیَتِ الدُّنْیَا وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ وَ بِهِ یَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً.

سپس کاظم موسى، سپس رضا علی سپس تقى محمّد، سپس نقى على، سپس زکىّ عسگرى حسن، سپس حجّت، جانشین بر حق، قائم منتظر مهدى، آن امیدبخشى که به بقایش دنیا باقیست، و از برکتش بندگان روزى یافته اند و به وجودش زمین و آسمان استوار گشته است و خدا به وسیله او زمین را از عدل و داد پر می کند، پس از آنکه از ستم و بیداد پر شده

وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَقْوَالَهُمْ حُجَّةٌ وَ امْتِثَالَهُمْ فَرِیضَةٌ وَ طَاعَتَهُمْ مَفْرُوضَةٌ وَ مَوَدَّتَهُمْ لازِمَةٌ مَقْضِیَّةٌ وَ الاقْتِدَاءَ بِهِمْ مُنْجِیَةٌ وَ مُخَالَفَتَهُمْ مُرْدِیَةٌ وَ هُمْ سَادَاتُ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَجْمَعِینَ وَ شُفَعَاءُ یَوْمِ الدِّینِ وَ أَئِمَّةُ أَهْلِ الْأَرْضِ عَلَى الْیَقِینِ وَ أَفْضَلُ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ مُسَاءَلَةَ الْقَبْرِ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ النُّشُورَ حَقٌّ وَ الصِّرَاطَ حَقٌّ وَ الْمِیزَانَ حَقٌّ وَ الْحِسَابَ حَقٌّ وَ الْکِتَابَ حَقٌّ وَ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیهَا وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ.

و شهادت میدهم که گفتار آنان حجّت، و پیروى از آنان واجب و اطاعتشان بایسته، و دوستى با آنان لازم و ختم و اقتدارى به آنان نجات بخش و مخالفتشان سرنگون کننده است، و ایشان سروران همه اهل بهشت و شفیعان روز جرا و امامان اهل زمین بطور یقین، و برترین جانشین پسندیده، و شهادت میدهم که مرگ حق است و سؤال قبر و برانگیخته شدن حق و ورود خلایق به محشر و صراط و میزان، و حساب حق و کتاب و بهشت و جهنم همه و و همه بر حق است و ساعت موعود آمدنى است، هیچ تردیدى در آن نیست و اینکه خدا آنان که در قبرها هستند را برخواهد انگیخت.

اللَّهُمَّ فَضْلُکَ رَجَائِی وَ کَرَمُکَ وَ رَحْمَتُکَ أَمَلِی لا عَمَلَ لِی أَسْتَحِقُّ بِهِ الْجَنَّةَ وَ لا طَاعَةَ لِی أَسْتَوْجِبُ بِهَا الرِّضْوَانَ إِلا أَنِّی اعْتَقَدْتُ تَوْحِیدَکَ وَ عَدْلَکَ وَ ارْتَجَیْتُ إِحْسَانَکَ وَ فَضْلَکَ وَ تَشَفَّعْتُ إِلَیْکَ بِالنَّبِیِّ وَ آلِهِ مِنْ أَحِبَّتِکَ وَ أَنْتَ أَکْرَمُ الْأَکْرَمِینَ وَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیما کَثِیرا کَثِیرا وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ اللَّهُمَّ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ إِنِّی أَوْدَعْتُکَ یَقِینِی هَذَا وَ ثَبَاتَ دِینِی وَ أَنْتَ خَیْرُ مُسْتَوْدَعٍ وَ قَدْ أَمَرْتَنَا بِحِفْظِ الْوَدَائِعِ فَرُدَّهُ عَلَیَّ وَقْتَ حُضُورِ مَوْتِی بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

خدایا! بخششت امید من و کرم و رحمتت آرزوى من است، عملى که به آن سزاوار بهشت باشم ندارم و طاعتى که به آن شایسته خشنودى گردم در پرونده ام نیست، جز اینکه یگانگى و دادگرى ات را باور دارم، و به احسان و فضلت دل بستم و از محبوبانت: پیامبر و خاندانش را در بارگاه تو شفیع آوردم و تو کریم ترین کریمانى و مهربان ترین مهربانانى و درود خدا بر پیامبران محمّد و همه خاندانش آن پاکان و پاکیزگان و سلام بسیار او بر آنان باد، و جنبش و نیرویى نیست جز به عنایت خداى والاى بزرگ، خدایا اى مهربان ترین مهربانان، این یقین و استوارى در دینم را به تو سپردم و تو بهترین امانتدارى، چه تو خود ما را به حفظ امانت ها فرمان دادى، پس این امانت مرا گاه فرارسیدن مرگم به من برگدان، به رحمتت اى مهربان ترین مهربانان.

مؤلف گوید: در عاهاى روایت شده چنین آمده:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْعَدِیلَةِ عِنْدَ الْمَوْتِ

خدایا من از عدیله به هنگام مرگ به تو پناه مى آورم.

و عدیله به هنگام مرگ یعنى عدول کردن از حق به سوی باطل به گاه جان دادن، و عدول از حق چنین است که شیطان هنگام مرگ نزد انسان حاضر مى شود و او را وسوسه کرده و نسبت به باورهاى دینى به شک مى اندازد، تا جایى که او را از مدار ایمان بیرون کند و به همین دلیل است که در دعاها از این عدول به خدا پناه برده شده.

و جناب فخر المحققین رحمة اللّه چنین فرموده: هرکه میخواهد از این وسوسه هاى به هنگام مرگ در امان باشد، دلایل ایمان و اصول پنجگانه را با برهان هاى قطعى و صفاى باطن، در ضمیرش حاضر نموده و آنها را به حق تعالى بسپارد که هنگام مرگ به او بازگرداند، بدینسان که پس از اظهار عقاید بر حق بگوید:

اللَّهُمَّ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ إِنِّی قَدْ أَوْدَعْتُکَ یَقِینِی هَذَا وَ ثَبَاتَ دِینِی وَ أَنْتَ خَیْرُ مُسْتَوْدَعٍ وَ قَدْ أَمَرْتَنَا بِحِفْظِ الْوَدَائِعِ فَرُدَّهُ عَلَیَّ وَقْتَ حُضُورِ مَوْتِی

خدایا!

اى مهربان ترین مهربانان همانا من این یقین و استوارى دینم را به تو سپردم و تو بهترین امانتدار هستى چه تو خود ما را به حفظ امانتها فرمان دادى، پس آن را به گاه فرارسیدن مرگم به من بازگردان.

بنا بر گفته فخر المحققین رحمة اللّه خواند دعاى شریف عدیله و به یاد سپردم معناى آن در ذهن براى به سلامت رستن از خطر «عدیله عند الموت» سودمند است.

و امّا این دعاى مذکور روایت معصوم است یا انشاى علماى شیعه؟ باید گفت: بنا بر گواهى عالم برجسته در علم حدیث شناسى و بررسى کننده روایات و گردآورنده تمام اخبار ائمه ع دانشمند زبردست و خبره و محدّث ناقد و بصیر، شیخنا الاکرم و المحدث الأعظم مولانا الحاج میرزا حسین نورى» نور الله مرقده «این دعا از معصومین نیست، چنان که فرموده است: دعاى عدیله معروف از نوشته هاى بعضى از اهل علم است و از معصومین ع روایت نشده است و در کتابهاى حاملان حدیث و نقّادان روایت موجود نیست.

بدان که شیخ طوسى از محمّد بن سلیمان دیلمى روایت کرده است که به محضر حضرت صادق علیه السّلام عرضه داشتم: شیعیان شما میگویند: ایمان بر دو گونه است: نخستین ایمان مستّقر و دیگر آن که به امانت نهاده شده و از بین میرود، بنابراین دعایى را به من بیاموز که هرگاه آن را بخوانم ایمانم کامل شود و از بین نرود، ایشان فرمود پس از هر نماز واجب بگو:

رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّا وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نَبِیّا وَ بِالْإِسْلامِ دِیناً وَ بِالْقُرْآنِ کِتَاباً وَ بِالْکَعْبَةِ قِبْلَةً وَ بِعَلِیٍّ وَلِیّاً وَ إِمَاما وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَئِمَّةً اللَّهُمَّ إِنِّی رَضِیتُ بِهِمْ أَئِمَّةً فَارْضَنِی لَهُمْ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ

خشنودم به اینکه خدا پروردگارم باشد و محمّد (درود خدا بر او و خاندانش باد) پیامبرم، و اسلام آیینم و قرآن کتابم، و کعبه قبله ام، و على ولى و امامم، و حسن و حسین و على بن الحسین و محمّد بن على و جعفر بن محمّد و موسى بن جعفر و على بن موسى، و محمّد بن على و علی بن محمّد و حسن بن على و حجة بن الحسن که درود خدا بر همه آنان باد پیشوایانم باشند. خدایا! خشنودم به اینکه آنان امامانم باشند، پس مرا مورد پسند و خشنودى ایشان قرار ده زیرا تو بر هر کارى توانایى.

  • ناصر دوستعلی

مفاتیح الجنان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه