من خاکنشین مجتبایم؛ امام حسن مجتبی (ع)؛ ناشناس
بسمالله الرحمن الرحیم
من خاکنشین مجتبایم
عمری است غمین مجتبایم
حسرتزدهی بقیع هستم
مشتاق زمین مجتبایم
چون فاطمهام دعا نموده
با گریه امین مجتبایم
من ریزهخور نماز اویم
سائل به نگین مجتبایم
این حرف مرا به خون نویسید
من شیعهی دین مجتبایم
ارباب دل شکستهام اوست
جز او نبود برای من دوست
ای صاحب سفرهی الهی
بر دشمن خویش هم پناهی
ای چشم تو قاب روی نیلی
زان چشم نما به من نگاهی
تو عاشق سائلی و من هم
مسکین توام اگر بخواهی
از گریه به یاد غربت تو
من پاک شوم ز هر گناهی
ای کاش شوم به دست گرمت
من بندهی خوب و سر به راهی
ای دلبر خوب و بیقرینه
بر ما نظری کن از مدینه
ای جان و دل تو یا زهرا
صاحب نفس دیار زهرا
محشر همه دست مادر توست
تو صاحب اقتدار زهرا
در فصل خزان عمر مادر
شد چهرهی تو بهار زهرا
شد فخر تو نام مادر تو
شد نام تو افتخار زهرا
مانند تو کس چنین نبوده
باشد همهجا کنار زهرا
ای گرمی سجدههای مادر
ما را تو بخر عزیز حیدر
ناشناس
* اگر شاعر این اثر را میشناسید لطفا نام وی را در قسمت نظرات، مستندا ثبت بفرمایید.