من زینبم، مریم دخیل چادرم شد؛ حضرت زینب (س)؛ محمدجواد شیرازی
متاسفانه از این شاعر تصویری یافت نشد.
بسمالله الرحمن الرحیم
من زینبم، مریم دخیل چادرم شد
در کسب رزق از آسمان ریزهخورم شد
عمری فقیر بخشش دست پُرم شد
خرج حمایت از ولی هر عنصرم شد
گرچه ز نسل یاسم و حساس هستم
در معرکه یکپارچه عباس هستم
من زیبنم، اسطورهی سوز و گدازم
در نیمهشبها عاشق راز و نیازم
حاجت دهد حتی نخ چادرنمازم
جوشن که میخوانم خدا با هر فرازم...
...میگوید این ناموس من فرزند زهراست
فخر تمام کائنات و عرش بالاست
در راه عشق دلبرم زهراترینم
هرچه بلا نازل شود از صابرینم
زاکیهام، معصومهام، اهل یقینم
من دختر حیدر امیرالمومنینم
فکری برای دفع هر نیرنگ کردم
با خطبههایم مثل زهرا جنگ کردم
در شام و کوفه حرص دین خوردم برادر
کعب نی از شمر لعین خوردم برادر
از بام، سنگ آتشین خوردم برادر
با دست بسته بر زمین خوردم برادر
در هر کجا خوردم زمین، با اشک و با آه
زیر کتک گفتم فقط الحمدلله
اصلا که گفته کوچهی اشرار رفتم؟
بیمعجر و بیپوشیه بازار رفتم؟
باور نکن در مجلس اغیار رفتم
دیدی اگر در بزم مِی ناچار رفتم...
...میخواستم تا جامهات را پس بگیرم
میخواستم عمامهات را پس بگیرم
از بس که اهل غفلت و دنیا پرستند
این قوم با اوصاف ما بیگانه هستند
یک روز رأست را روی نیزه شکستند
روزی دگر نامردها بر شاخه بستند
خیلی برایت گریه کردم با رقیه
لعنت بر این دلسنگی آل امیه
طفلک رقیه پلک و ابرویش شکسته
سنجاقِ سر در لای گیسویش شکسته
اصلا خبر داری که بازویش شکسته؟
با ضرب پای زجر، پهلویش شکسته
از هر طرف پا میشود آخر میافتد
دستش شکسته غالبا با سر میافتد
سایه نشسته بر تنش مانند مادر
شد باغ لاله دامنش مانند مادر
خونی شده پیراهنش مانند مادر
شد نیمهکاره، دیدنش مانند مادر
بار سفر بسته پرستو زار و خسته
کنج خرابه ساکت و تنها نشسته
خیلی خسارت بین شهر شام دیدیم
معنای غربت بین شهر شام دیدیم
صدها مصیبت بین شهر شام دیدیم
ما هتک حرمت بین شهر شام دیدیم
خیلی عوض شد قد و بالای رشیدم
از بس مصیبتهای سنگینی چشیدم
محمدجواد شیرازی
* منبع: کانال حسینیه