من زینبم، مریم دخیل چادرم شد؛ حضرت زینب (س)؛ محمدجواد شیرازی :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

 متاسفانه از این شاعر تصویری یافت نشد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

من زینبم، مریم دخیل چادرم شد

در کسب رزق از آسمان ریزه‌خورم شد

عمری فقیر بخشش دست پُرم شد

خرج حمایت از ولی هر عنصرم شد

گرچه ز نسل یاسم و حساس هستم

در معرکه یک‌پارچه عباس هستم

 

من زیبنم، اسطوره‌ی سوز و گدازم

در نیمه‌شب‌ها عاشق راز و نیازم

حاجت دهد حتی نخ چادرنمازم

جوشن که می‌خوانم خدا با هر فرازم...

...می‌گوید این ناموس من فرزند زهراست

فخر تمام کائنات و عرش بالاست

 

در راه عشق دلبرم زهراترینم

هرچه بلا نازل شود از صابرینم

زاکیه‌ام، معصومه‌ام، اهل یقینم

من دختر حیدر امیرالمومنینم

فکری برای دفع هر نیرنگ کردم

با خطبه‌هایم مثل زهرا جنگ کردم

 

در شام و کوفه حرص دین خوردم برادر

کعب نی از شمر لعین خوردم برادر

از بام، سنگ آتشین خوردم برادر

با دست بسته بر زمین خوردم برادر

در هر کجا خوردم زمین، با اشک و با آه

زیر کتک گفتم فقط الحمدلله

 

اصلا که گفته کوچه‌ی اشرار رفتم؟

بی‌معجر و بی‌پوشیه بازار رفتم؟

باور نکن در مجلس اغیار رفتم

دیدی اگر در بزم مِی ناچار رفتم...

...می‌خواستم تا جامه‌ات را پس بگیرم

می‌خواستم عمامه‌ات را پس بگیرم

 

از بس که اهل غفلت و دنیا پرستند

این قوم با اوصاف ما بیگانه هستند

یک روز رأست را روی نیزه شکستند

روزی دگر نامردها بر شاخه بستند

خیلی برایت گریه کردم با رقیه

لعنت بر این دل‌سنگی آل امیه

 

طفلک رقیه پلک و ابرویش شکسته

سنجاقِ سر در لای گیسویش شکسته

اصلا خبر داری که بازویش شکسته؟

با ضرب پای زجر، پهلویش شکسته

از هر طرف پا می‌شود آخر می‌افتد

دستش شکسته غالبا با سر می‌افتد

 

سایه نشسته بر تنش مانند مادر

شد باغ لاله دامنش مانند مادر

خونی شده پیراهنش مانند مادر

شد نیمه‌کاره، دیدنش مانند مادر

بار سفر بسته پرستو زار و خسته

کنج خرابه ساکت و تنها نشسته

 

خیلی خسارت بین شهر شام دیدیم

معنای غربت بین شهر شام دیدیم

صدها مصیبت بین شهر شام‌ دیدیم

ما هتک حرمت بین شهر شام دیدیم

خیلی عوض شد قد و بالای رشیدم

از بس مصیبت‌های سنگینی چشیدم

 

محمدجواد شیرازی

 

 

* منبع: کانال حسینیه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه