میروم و نمیرود از سر من هوای تو؛ حضرت زینب (س)؛ غلامرضا سازگار (میثم)
بسمالله الرحمن الرحیم
میروم و نمیرود از سر من هوای تو
جان شده شمع قتلگه، دل شده کربلای تو
طایر سرخ نینوا! تا تو فتادی از نوا
گشته هر استخوان من، یک نیِ نینوای تو
نیست اگر به تن سرت، چه میشود که خواهرت
بشنود از رگ گلو، ذکر خدا خدای تو
نافلهی دل شبم، زمزمههای یا ربم
گشت تمام و طی نشد در دو لبم دعای تو
من که ز پای تا سرم بوسه گرفته فاطمه
منّت تازیانه را میکشم از برای تو
نالهی یا حسینِ من گشته شهادتین من
کاش که قسمتم شود سر شکنم به پای تو
نیت حج به قتلگه، تلبیه ذکر یا حسین
کعبهی من به نوک نی، صورت دلربای تو
کاش شدی جدا ز تن، با لب تشنه راس من
کاش که بود بر زمین، پیکر من به جای تو
خندهی زخم تو شده باعث گریههای من
گریهی چشم من شده مرهم زخمهای تو
جان رسولی و نبی گفته من از تو، تو ز من
خون خدایی و خدا آمده خونبهای تو
کاش که اشک میثمت یکسره سیل خون شود
هر نفسش شود به دل گریهی بیصدای تو
غلامرضا سازگار (میثم)
* منبع: وبلاگ حسینیه