نرگست با لاله در طنازی است ... - رجعت ستاره :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

نرگست با لاله در طنازی است ... - رجعت ستاره

دوشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۸۴، ۰۸:۵۹ ق.ظ
نرگست با لاله در طنازی است ...غالباً دو موضوع متفاوت با هم، دو موضوع جدا از هم، دو موضوع ناهمگون و ناهم جنس با هم، وقتی جمع می شوند، جمعی در هم هستند که به ضرب و زور در کنار هم نشسته اند. اما دو اتفاق یک جنس و یک مضمون، یک جور و یک اندازه، درآمیزه ای یکدست، حضوری آرام و دلخواه دارند. با دسته اول آدمی کنار می آید. به دسته دوم، نزدیک بلکه مأنوس می شود. حسین و بهار از این نوعند.حسین و بهار به فطرت آدمی نزدیکند و ما با آنها بی محابا آشنایی می ورزیم. ما با آنها یک حس پایای مطمئن داریم. در روایات است که خداوند با هر کدام از خاصان درگاهش، مابه ازایی آفرید. با خلقت حسین، بهشت آفریده شد و بهشت از تجمیع نور و طراوت و رویش است. یعنی که بهشت بهاری جاودان است. یعنی که حسین و بهار به هم درهم اند و به هر سالی، در مضمونی واحد، با هم و درآمیخته به هم می آیند؛ بی ملال تکراری؛ بلکه به تازگی تکثیر. و تکثیر، تکرار نیست. از روی یکی چند تا ساختن نیست. از هر کدام آن به آن یکی ساختن و کنار هم پی انداختن است. چنین است که زمان تکثیر می شود. ساعات و دقایق و آنات تکثیر می شوند؛ مثل کلمات که در هجا هجایشان تکثیر می شوند. حتی وقتی مفهومی را دوباره و چندباره به خاطر می آورند. لحظه ها را تکرارشان نیست که زیبا می کند. حوادث را تکرارشان نیست که به یاد ماندنی می کند در یک سلسله جبال، تکرار کوه نیست که حس عظمت را برمی انگیزد. این از منزلت تکثیرشان است. و بهار در تکرارش نیست که به هر سالی، خواستنی می شود. ما را از خود به در می جهاند و بیخود می کند. و از درنگ و تأمل باز می دارد؛ بهار در تکثیر بی وقفه حیات بخشش، بهشت می آفریند. بهار حسینی تان از ملال تکرار خالی باد!مریم صباغ زاده ایرانی - روزنامه کیهان />رجعت ستاره زن قامت نجیب خواهر حسین(ع) بودن را تکیده و خسته، در آفتاب کم سوى کربلا روى رمل هاى همیشه تشنه،  کنار سایه اى، از بیرقى سرخ، تکیه داد.زیر لب چیزى گفت. زمزمه اى شبیه فریاد، که فقط زمان را یاراى شنیدنش بود.مرزهاى بى هویت در برابر خستگى او حقیرتر مى شدند و آن زمزمه گویى در امتداد باور سرخ برادرى چون حسین(ع) به سماعى همیشگى درآمده بود. واژه ها رقص کنان در برابر همهمه پنهان و پیداى صحرایى که کربلا نامیده مى شد چونان پتکى ابدى بر سر زمان کوبیده مى شد.زمانه زمانه فریاد بود و نجوا. براى زیستن بهایى بیش از یک بار زیستن لازم بود.براى همیشه زیستن باید سرخ بود. و حسین سرخ بود.
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه