نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالت؛ امام حسین (ع)؛ یوسف رحیمی
چهارشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۱، ۰۳:۴۱ ق.ظ
بسمالله الرحمن الرحیم
نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالت
سر تو قافلهسالار و من به دنبالت
گرفته ماه مرا ابر خون و خاکستر؟
دمیده بین تنور آفتاب اقبالت؟
هنوز خون بهار از نگاه من جاری است
به یاد تکتک مرثیههای گودالت
چه کرد با جگرت ماتم علی اکبر
که شد کنار تنش مثل محتضر حالت
و عمه گفت که بعد از عموی لبتشنه
شکست نخل امیدت، دلت، پر و بالت
بهار تیغ به باغ تن تو لاله دواند
خزان نعل ولی حیف کرد پامالت
چه کرد با لب تو چوب خیزرانش که
شکفته مثل گل لاله، زخم تبخالت
برایم از تو چه مانده حسین میدانی؟
میان قاب دو دستم کبود تمثالت!
در این سفر همهی دلخوشی من این است
سر تو قافلهسالار و من به دنبالت
یوسف رحیمی
* منبع: وبلاگ حسینیه