نشد یک لحظه از یادت جدا دل :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

نشد یک لحظه از یادت جدا دل نشد یک لحظه از یادت جدا دل

جمعه, ۲۹ مهر ۱۳۸۴، ۰۴:۵۹ ق.ظ

کلمه به کلمه‌ی این ابیات برام دنیایی خاطره است.

خاطره‌ای شیرین از دورانی شیرین.

و درس‌های شیرین‌تری که توش نهفته است.

***

نشد یک لحظه از یادت جدا دل

زهی دل آفرین دل مرحبا دل

 

ز دستش یک دم آسایش ندارم

نمی‌دانم چه باید کرد با دل؟

 

هزاران بار منعش کردم از عشق

مگر برگشت از راه خطا دل؟

 

به چشمانت مرا دل مبتلا کرد

فلاکت دل مصیبت دل بلا دل

 

از این دل داد من بستان خدایا

ز دستش تا به کی گویم خدا دل

 

درون سینه آهی هم ندارم

ستم‌کش دل پریشان دل گدا دل

 

به تاری گردنش را بسته زلفت

فقیر و عاجز و بی‌دست و پا دل

 

بشد خاک و ز کویت بر نخیزد

زهی ثابت‌قدم دل با وفا دل

 

ز عقل و دل دگر از من مپرسید

چو عشق آید کجا عقل و کجا دل؟

 

تو لاهوتی ز دل نالی دل از تو

حیا کن یا تو ساکت باش یا دل

 

 

* این پست توسط خانم نگین توسلیان در کیمیای میهن‌بلاگ ثبت شده است، که در انتقال آرشیو نام نویسنده منتقل نشده است. تاریخ ویرایش: چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۷/۰۲

 

  • ناصر دوستعلی

دل

شعر

نگین توسلیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه