نمی خوام پیش خدا با آبروت بازی کنم
دوشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۱، ۰۳:۱۵ ب.ظ
مث کفتر توی کوهم مث آهو رو زمین
آقاجون خونه به دوشی یتیما رو ببین
مادرم عمرشو رو رختای مردم می ذاره
پدرم لباسای کارگری رو دوس نداره
آقاجون چند روزه خرما نیاوردی دم در
نکنه رد شدی از محله ما بی خبر
نکنه در زدی و هیچکی نفهمید اومدی
گوشای سنگین در, کر شد و نشنید اومدی
می دونی؟ وقتی تورو به آینه محرم می کنم
چشمامو می بندمو تو رو مجسم می کنم
تو خیابونای بارونی می گردم بی هدف
تو میای با اسب و دعوت می کنی بیام نجف
چشمامو می بندم و فکر می کنم خواب می بینم
ولی تو منتظری تا روی اسبت بشینم
امامن یه دخترم یه کهنه پوش پاپتی
نمی تونم اینو باور بکنم به راحتی
منی که از آسمون پرنده دزدی می کنم
یه جوری سر می برم که لک نگیره دامنم
منی که با نون و خرمای شما بزرگ شدم
منی که بره بودم لحظه به لحظه گرگ شدم
منی که روزی سه بار مرگمو از خدا می خوام
چه جوری با این لباس کهنه مهمونی بیام
آقاجون جمع شما, وصله ناجور نمی خواد
به لباسای سفید لکه قرمز نمی آد
تن پژمرده ما میلی به کافور نداره
پیش خورشید یه چراغ کوچولو نور نداره
آقا جون گذشتن از عشق شما سخته برام
اما اصرار نکنین فکرامو کردم نمی یام
آخه اصلا نمی تونم خودمو راضی کنم
نمی خوام پیش خدا با آبروت بازی کنم
نذارین آب بشه از شرم و خجالت بدنم
خیلی ممنون که گذاشتین باهاتون حرف بزنم
خیلی وقته آسمون افتاده بود توی سرم
اما دستای زمین پیچیده بود دور و برم
آقا جون میشه یه بار دیگه دعوتم کنین؟
میشه مثل کفترا اهل زیارتم کنین
میشه هاجر نشده پیش خودم آب ببینم
میشه یک بار دیگه شمارو تو خواب ببینم
آقا راستی خونتون چه شکلیه چه جوریه؟
آقا جون ضریحتون سنگیه یا بلوریه؟
آقا جون گنبد و گلدسته دارین یا ندارین
اگه ما دعاکنیم تو خوابمون پا می ذارین؟
باید از مرزای سبزباورم ردت کنم
جوجه های آرزومو نذر گنبدت کنم
آقا جون دعا بکن سوار دریا و صدف
با تموم بچه های پاپتی بیایم نجف
جای اینکه مثل سگ از همه تی پا بخوریم
سر سفره ات بشینیم و نون وخرما بخوریم
آقا جون سلام مارو به بقیعت برسون
به ضریح سبزو موزون و بدیعت برسون
آقا جون دعا بکن بیام سراغت یه روزی
تو بکاری و بشم میوه باغت یه روزی
تو زمینو بکنی , من عرقاتو بچینم
بی بی زهرا رو کنار بغض نخلا ببینم
دعا کن حقمو از خدای بارون بگیرم
یه کبوتر بشم و پای ضریحت بمیرم
تا تو غسلم بدی و شبونه خاکم بکنی
از تموم رنجای زندگی پاکم بکنی
بمونم توی مزاری که فقط جای منه
نه کسی بدونه من کجام نه پیدام بکنه
خودمو از لج این زندگی راحت بکنم
شبهای جمعه تو وبی بی رو دعوت بکنم
اگه حق خودمو از این ترانه بگیرم
یا علی می گم و تا آخر جاده می رم
حالا تصمیم بگیرین وقت مناجات و دعاست
آقاجون نوبتی هم که باشه نوبت شماست
اگه دعوت شدم و قسمت من شد بپرم
توی خواب نصف شب دس بکشین روی سرم
اگه خواستین منو از دعوتیا جا بذارین
گاهی پشت در خونه نون و خرما بذارین
آقاجون خونه به دوشی یتیما رو ببین
مادرم عمرشو رو رختای مردم می ذاره
پدرم لباسای کارگری رو دوس نداره
آقاجون چند روزه خرما نیاوردی دم در
نکنه رد شدی از محله ما بی خبر
نکنه در زدی و هیچکی نفهمید اومدی
گوشای سنگین در, کر شد و نشنید اومدی
می دونی؟ وقتی تورو به آینه محرم می کنم
چشمامو می بندمو تو رو مجسم می کنم
تو خیابونای بارونی می گردم بی هدف
تو میای با اسب و دعوت می کنی بیام نجف
چشمامو می بندم و فکر می کنم خواب می بینم
ولی تو منتظری تا روی اسبت بشینم
امامن یه دخترم یه کهنه پوش پاپتی
نمی تونم اینو باور بکنم به راحتی
منی که از آسمون پرنده دزدی می کنم
یه جوری سر می برم که لک نگیره دامنم
منی که با نون و خرمای شما بزرگ شدم
منی که بره بودم لحظه به لحظه گرگ شدم
منی که روزی سه بار مرگمو از خدا می خوام
چه جوری با این لباس کهنه مهمونی بیام
آقاجون جمع شما, وصله ناجور نمی خواد
به لباسای سفید لکه قرمز نمی آد
تن پژمرده ما میلی به کافور نداره
پیش خورشید یه چراغ کوچولو نور نداره
آقا جون گذشتن از عشق شما سخته برام
اما اصرار نکنین فکرامو کردم نمی یام
آخه اصلا نمی تونم خودمو راضی کنم
نمی خوام پیش خدا با آبروت بازی کنم
نذارین آب بشه از شرم و خجالت بدنم
خیلی ممنون که گذاشتین باهاتون حرف بزنم
خیلی وقته آسمون افتاده بود توی سرم
اما دستای زمین پیچیده بود دور و برم
آقا جون میشه یه بار دیگه دعوتم کنین؟
میشه مثل کفترا اهل زیارتم کنین
میشه هاجر نشده پیش خودم آب ببینم
میشه یک بار دیگه شمارو تو خواب ببینم
آقا راستی خونتون چه شکلیه چه جوریه؟
آقا جون ضریحتون سنگیه یا بلوریه؟
آقا جون گنبد و گلدسته دارین یا ندارین
اگه ما دعاکنیم تو خوابمون پا می ذارین؟
باید از مرزای سبزباورم ردت کنم
جوجه های آرزومو نذر گنبدت کنم
آقا جون دعا بکن سوار دریا و صدف
با تموم بچه های پاپتی بیایم نجف
جای اینکه مثل سگ از همه تی پا بخوریم
سر سفره ات بشینیم و نون وخرما بخوریم
آقا جون سلام مارو به بقیعت برسون
به ضریح سبزو موزون و بدیعت برسون
آقا جون دعا بکن بیام سراغت یه روزی
تو بکاری و بشم میوه باغت یه روزی
تو زمینو بکنی , من عرقاتو بچینم
بی بی زهرا رو کنار بغض نخلا ببینم
دعا کن حقمو از خدای بارون بگیرم
یه کبوتر بشم و پای ضریحت بمیرم
تا تو غسلم بدی و شبونه خاکم بکنی
از تموم رنجای زندگی پاکم بکنی
بمونم توی مزاری که فقط جای منه
نه کسی بدونه من کجام نه پیدام بکنه
خودمو از لج این زندگی راحت بکنم
شبهای جمعه تو وبی بی رو دعوت بکنم
اگه حق خودمو از این ترانه بگیرم
یا علی می گم و تا آخر جاده می رم
حالا تصمیم بگیرین وقت مناجات و دعاست
آقاجون نوبتی هم که باشه نوبت شماست
اگه دعوت شدم و قسمت من شد بپرم
توی خواب نصف شب دس بکشین روی سرم
اگه خواستین منو از دعوتیا جا بذارین
گاهی پشت در خونه نون و خرما بذارین
طاهره خنیا