نیایش
دوشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۸۴، ۰۵:۵۹ ق.ظ
خدای من یک سال گذشتهر چه کردم،دیدی و هر چه بخشیدی و عفـــــــــــــو کردی ندیدمخدای من یک سال گذشت و چهار فصلهراسان شدم پناهم دادی، بیمار شدم شفایم دادیآرامش و امنیت که رسید طبیب و پناه را از یــــــــــــــــــــــاد بردمخدای من یک سال گذشت و چهار فصل و دوازده ماهپی تقدیری نیکو،پرسان می گشتم، شب قـــــــــــدر مرا خواندی بر سر خوانی پر از عشق و معرفـــــــــــــــت.تا طلوع فجر گریستم و دستان ملتمسم به آسمان بلند بود،قلم رحمتت بر صحیفه بی تقدیرم خواست که بنگارد تقدیر نیکویی راهیهـــــــــــــــــــــات!با آفتاب فردایش تقدیری دیگر را جستجو کردم و بار دیگر آرزوی خیسم خشکید و بر باد رفت!خدای من یک سال گذشت و چهار فصل و دوازده ماه و سیصد و شصت و پنج روزهرروز بر سجاده عبادت به رسم عادت زانو میزدم که ذکر تو گویمپیشانی بندگی بر تربت آن نازنین می نهادم و بندگی هزاران معبود دیگر میکردم و لحظه لحظه اش معبود یگانه را از یاد می بردم.خدای من یک سال گذشت و چهار فصل و....چه می گویم؟!خدای من سالها گذشت،ده ،بیست،و...سال.هر چه کردم دیدی و هر چه بخشیدی و عفو کردی ندیدم.خدای من چگونه است که همچنان دوستم داری و به محبت می خوانی ام؟چگونه است که رهـــــــــــــــــایم نمیکنی؟این چه رسم خدایی است؟!خدای من آوای ملکوتی یا مقلب القلوب والابصار می آید،تو مرا می خوانی که بخوانمت؟این منم با حسرت سالهای رفته یا مدبر اللیل والنهاراین منم با هزاران امید به سالهای پیش رو یا محول الحول و الاحوالخدای من بندگی ام را بپذیر،التماسم را بشنو حول حالنا حول حالنا حول حالناخدای من آروزویم چه شد؟الی احسن الحالخوب من،بوی عطر تحویل می آید.چه مبارک تقـــــــــــــــــــــــــــــــدیری!