نیست صاحب‌همتی در نشاتین؛ حضرت عباس (ع)؛ عمان سامانی :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

 عمان سامانی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

نیست صاحب‌همتی در نشاتین

هم‌قدم عباس را بعد از حسین

 

در هوا داریّ آن شاه الست

جمله را یک دست بود، او را دو دست

 

آن قوی، پشت خدا بنیان از او

و آن مشوش، حال بی‌دینان از او

 

موسی توحید را هارون عهد

از مریدان، جمله کامل‌تر به جهد

 

طالبان راه حق را بد دلیل

رهنمای جمله بر شاه جلیل

 

می‌گرفتی از شط توحید آب

تشنگان را می‌رساندی با شتاب

 

عاشقان را بود آب کار از او

رهروان را رونق بازار از او

 

روز عاشورا به چشم پر ز خون

مشک بر دوش آمد از شط چون برون

 

شد به سوی تشنه‌کامان رهسپر

تیر باران بلا را شد سپر

 

پی فرو بارید بر وی تیر تیز

مشک شد بر حالت او اشک ریز

 

اشک چندان ریخت به روی چشم مشک

تا که چشم مشک خالی شد ز اشک

 

تا قیامت تشنه‌کامان ثواب

می‌خورند از چشمه‌ی آن مشک آب

 

تشنه‌ی آبش حریفان سر به سر

خود ز مجموع حریفان، تشنه‌تر

 

بر زمین آب تعلق پاک ریخت

وز تعین بر سر آن، خاک ریخت

 

هستی‌اش را دست از مستی فشاند

جز «حسین» اندر میان چیزی نماند

 

عمان سامانی

 

 

* منبع: وبلاگ حسینیه

نظرات  (۲)

فقط میتونم بگم اجر جناب عمان سامانی با حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها...
پاسخ:
حق با شماست
بنده هم فقط می‌تونم عرض کنم: آمین!

:)
فقط میتونم بگم اجر جناب عمان سامانی با حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه