هرچه آمد بر سر ما از بلاهت های ماست!
جمعه, ۲۴ آذر ۱۳۹۱، ۱۱:۰۲ ق.ظ
زهر فرمودند و گفتند این به هر دردی دواست
تیرها رفتند سمتی که مشخص شد خطاست
اشتباهی در میان شبههها سر باز کرد
با کمی اغماض نامیدند آن را «راه راست»!
گزمهها با چنگ و دندان شهر را پاییدهاند
خانه های غرق زر هم شاهد این مدعاست
گوسفندان را شبان این بار سوی دره برد
هرچه آمد بر سر ما از بلاهت های ماست!
ماشهای روی تن خود لرزشی احساس کرد
-واقعا این قوم مادر مرده، اشقی الاشقیاست؟!
تیرهای ما خطا رفتند و همسنگر زدیم
شیخ ما فرمود: «حسن زندگی سعی و خطاست!»
□
من زهیرم یا زبیرم؟ من کجای قصه ام؟
بایدم از خون لبی تر کرد، شمشیرم کجاست؟
پیمان طالبی