هزینه‌ی فهمیدن :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

هزینه‌ی فهمیدن هزینه‌ی فهمیدن

يكشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۵۴ ب.ظ

پس از آنکه پدرش -بعد از تحمل مدت‌ها بیماری- فوت کرد، می‌گفت: پدر باشد، شده حتی یک تکه‌گوشت روی تخت گوشه‌ی اتاق، ولی باشد.

آن دیگری هم که سال‌ها دور از پدرش در کشوری دیگر زندگی می‌کرد، بعد از مرگ پدر می‌گفت: همین که می‌دانی در آن طرف کره‌ی زمین پدرت هست، دلت قرص است.

هر دو غصه‌دار این بودند که کاش قدر لحظات زنده‌بودن پدر را می‌دانستند. حالا  تو به جای «پدر» بگو «مادر»؛ مگر فرقی می‌کند؟ دو پشتوانه که چون کوه تکیه‌گاهت هستند و فقط وقتی این را می‌فهمی که دیگر نیستند.

کاش قیمت فهمیدن انقدر زیاد نبود. اما کار خدا که بی‌حکمت نیست؛ فهمیدن می‌ارزد به اینکه بابتش این همه هزینه پرداخت کنی. شاید باید گفت: کاش انسان انقدر فراموش‌کار نبود که حتی با پرداخت این همه هزینه، باز یادش می‌رود و دوباره هزینه می‌کند و باز یادش می‌رود و دوباره هزینه می‌کند و باز یادش می‌رود و همینطور تا آخر عمر.

من این تکرار فراموش‌کاری و عدم فهم انسان با وجود این همه تجربه‌ای که کسب می‌کند را اصلا نمی‌فهمم.

 

پ.ن:

اولین مخاطب خاص این چند خط، خودم هستم.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه