هشتگسازی، واکاوی راهبردی و آسیبشناسی
بدون مقدمه تأملاتی در باب پیامدسنجی هشتگسازی تقدیم میکنم:
۱. روانشناسی هشتگسازی و تولید خشم: محور کنترل افکار عمومی در عصر امپراطوری رسانه، اقتصاد توجه است. هشتگسازی نیز به عنوان ابتکار سایبری، در خدمت جلب توجه و تمرکز به یک موضوع و حواسپرتی از مسائل همعرض یا موازی به کار میرود. سوای از اقتصاد توجه و حواسپرتی، طبق اذعان مطالعات ارتباطی و فرهنگی، معماری و طراحی توییتر بر مبنای تولید خشم صورت گرفته و اینستاگرام بر مبنای خودنمایی و شهوت است. هر چقدر کاراکترها کوتاه میشود، فرکانس استدلال پایین میآید و هیجان افزایش مییابد.
۲. جامعهشناسی هشتگسازی: از آنجایی که هشتگ به یک زبان نو در عصر اطلاعات و جامعهی شبکهای تبدیل شده، این فقره اگر در خدمت نظام حاکم باشد، زبان انسجام و تولید نظم اجتماعی و تخلیهی انتقادات و پیشنهادات است، اما اگر علیه نظام حاکم باشد، زبان اعتراض و تولید گسل و تهدید با ایجاد کمپینهای اپوزیسیونی به شمار خواهد رفت. فارغ از این ماجرا، هشتگسازی توان فرقهسازی و قطبیسازی جامعه را هم فراهم میکند.
۳. هشتگسازی، سیاست و دمکراسی کنترلشده: ادعای دولتهای مدرن امروزی، سیاستورزی دمکراتیک است. نقش و مشارکت مردم در پیشبرد ارزان و سریع اهداف دولتی و حاکمیتی پررنگ شده است. فضای سایبر را هم به دلیل حضور پررنگ مردمیاش، ذیل توسعهی دمکراسی تعریف میکنند. اما نکته اینجاست که هشتگسازی با ژست دمکراتیک، معادلات بازی را تغییر میدهد و یک دمکراسی کنترلشده را رقم میزند. وقتی بیش از یکسوم اکانتهای توییتر جعلی باشد به طوری که صدای CNN و دویچه وله آلمانی و... هم در میآید، یعنی هشتگسازی با لشگر رباتیک، صرفا یک نمایش دمکراسی و صدای مردم است نه یک مردمسالاری اورجینال!
۴. هشتگسازی و مارپیچ سکوت: وقتی با اکانتهای جعلی به یک موضوع ضریب داده و برجستهسازی صورت میگیرد، اتفاق پیچیدهای به نام مارپیچ سکوت (وحشت از مخالفت با فضای مجازی) رقم میخورد. دلیل این رویداد رسانهای آنجاست که به صورت کاملا رباتیک، ۵۰۰ میلیون هشتگ با نام مهسا امینی در راستای اکثریتسازی و اکثریتپنداری ساخته میشود که حتی شبکهی سعودینشنال هم مسئولیت ساختگی آن را متوجه توییتر میکند.
مکانیزم اکثریتپنداری در صدد تحقق مارپیچ سکوت، تحمیل عقیده و سرکوب هرگونه مخالفت با گفتمان هشتگی است.
۵. هشتگسازی و فلسفه: موضوع و مسالهی مرکزی فلسفه از ارسطو تا به امروز، واقعیت و هستیشناسی است. ژان بودریار اندیشمند فرانسوی، تکنولوژی را عاملی برای تغییر مناسبات هستیشناختی تعریف میکند. فراواقعیتی که بودریار از آن سخن گفت، مصداق امروزیاش را در همین هشتگسازی میتوان یافت. موقعیتی که واقعیت، نه بازنمایی که خلق میشود. او وقتی واقعیت جنگ خلیج فارس را دستپخت CNN بدون شلیک حتی یک گلوله میداند، در قبال حاد واقعیتی که توییتر با مدد سنتکام و لشگر رباتها محقق میکند، چه خواهد گفت!؟
۶. هشتگسازی و خطای استراتژیک: فراموش نکنیم که راهبردها در پی حل مسائل و واقعیتهای میدانی با نگاه به آینده نوشته میشوند. وقتی که واقعیت توسط هشتگسازی، بازآفرینی و خلق شد، طبیعتا برای اتاقهای فکر و تصمیمسازان و دولتمردان کشورها، خطای شناختی و اختلال راهبردی رخ خواهد داد. تصویرسازی و دادهکاوی وقتی مهندسی میشود، پردازش و عقلانیت استراتژیک را هم دچار خطا و گمراهی خواهد کرد. تصمیمات غلط برای آیندهی مطلوب به دلیل دادهها و تصاویر غلطی است که از وضعیت موجود، رصد میشود.
۷. ژئوپلیتیک هشتگسازی: وقتی رسانه با توسل به هشتگسازی، تصویری فیک و ناامن از وضعیت جامعه به صحنهی ملی و بینالمللی منعکس میکند، ریسک سرمایهگذاری را بالابرده و فرار سرمایه را از بازارهای کشور به دنبال خواهد داشت. از طرفی همراهی و اجماع جامعهی جهانی برای تحریم و تهدید علیه کشور را نیز میتواند در پی داشته باشد. شرکای استراتژیک منطقهای و جهانی هم چهبسا همکاریهای سیاسی و اقتصادی و نظامی را به حالت تعلیق درآورند و برخی محورهای ایدئولوژیک نیز دچار بحران مقاومت و ناامیدی خواهند شد.
۸. هشتگسازی و ابتذال فرهنگ: نبض جامعهی دیروز ما، فرهنگ بود و فرهنگ هم مقولهای معرفتپایه به شمار میرفت. مکانیزم رشد و تعالیاش، کتاب و منبر و دیالوگ و انتقال معرفت و تثبیت عقلانیت بود. نبض جامعهی شبکهای و پلتفرمی امروز، افکار عمومی است. افکار عمومی یک پلهی نازل از فرهنگ است و شاید فرهنگ در موقعیت و فرهنگ در لحظه، تعریف نامناسبی نباشد. افکار عمومی هم برخلاف فرهنگ که معرفتپایه بود، خبرپایه است. هشتگها به صورت ویروسی، افکار عمومی را مسموم میکنند و با افزایش هیجانات، عقلانیت را کاهش داده و فرهنگ را به ابتذال و سرگردانی نزدیکتر میکنند.
علیرضا محمدلو، مدرس رسانه و پژوهشگر علوم اجتماعی
منبع: خبرگزاری حوزه