هلا به ریگ روان تاب راه باید کرد؛ حضرت زهرا سلام الله علیها؛ غلامرضا کافی :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

 

هلا به ریگ روان تاب راه باید کرد

هلا برید سفر بوی آه باید کرد

 

هلا برید سفر بوی آه خواهم کرد

هلا چراغِ شکن چشم ماه خواهم کرد

 

هلا که محمل خود بی جهاز باید بست

دوال عزم به قصد حجاز باید بست

 

ز شور آه،  گذار نفس برانگیزید

برید قافله را بی‌جرس برانگیزید

 

ز پویه بر زَبَرِ «مروه» داغ بنشانید

به مویه بر جگر شروه داغ بنشانید

 

هلا که سختِ سفر را به هور یا ماهور

هلا که همسفرانی ز هند یا لاهور

 

رصد کنید به سمت سهیل در تشویر

اگر چه ماه به عقرب، رتیل در تکثیر

 

هلا ز پردگیان گیس خود پریشیدن

به آبِ یخ‌زده گلبرگ را خریشیدن

 

به زنجموره تپش در زحل در افکندن

به گریه ساق شتر در وَحَل در افکندن

 

هلا هلاک «امیرم» برید را گویید

که عنقریب بمیرم، برید را گویید

 

برید را که ز مغرب ستاره برگشته است

که از مصیبت یثرب شراره برگشته است

 

هلا هلاک امیرم بگو خبر چون است

بگو دروغ، بگو پیک راه مجنون است

 

بگو که مرکز لیل و نهار آسوده است

بگو که غنچه‌ی هجده بهار آسوده است

 

بگو امیر دلش غصه و غبار نداشت

بگو که هودج شب رفته گل به بار نداشت

 

بگو کسی به شب و ماه در تظلم نیست

امیر بر زیر چاه در تکلم نیست

 

هلا هلاکِ امیرم، بگو خبر چون است

بگو دروغ، بگو پیک راه مجنون است

 

بگو که پشت فلک را شکسته پیغامت

نطاقِ طاقت ما را گسست پیغامت

 

بگو که بقعه ی باغ بقیع معمور است

بگو که لال زبانم، بگو بلا دور است

 

بگو که صورت قبر بقیع باطل بود

بگو که ماه بریّا به بدر کامل بود

 

بقیع را نفسی سوگ خوان نبود آنجا

بگو که ماتم مرگِ خود جوان نبود آنجا

 

***

 

نه،  از تمام تو جز چشم تر نمی‌بینم

تو را چنان که تویی خوش‌خبر نمی‌بینم

 

کمر گسسته، پریشان، عصابه آشفته است

دلت شکسه زبان هم، خطابه آشفته است

 

نگاه، فرجه‌ی زخمی که سخت خوش‌نمک است

نفس شماره، گریبان قباله‌ی فدک است

 

دو چشم کاسه‌ی پرخون، سبوی اشکت خشک

حمایلت یله بر زین، گلوی مشک خشک

 

نه از تمام تو جز چشم تر نمی‌بینم

تو را چنان که تویی خوش‌خبر نمی‌بینم

 

تو را چنان که تویی خوش خبر؟ محال است این

لب گزیده، بشارت؟ عجب خیال است این

 

کبوتری که که پیامی ز خون تر آوردی

پیام زخم کبود کبوتر آوردی

 

مرا گواهی دل است این که مرغوا داری

مگو مرا که خبر از که، از کجا داری

 

درای فلک در بادها رثا خوانده‌است

زمین به گوش من از داغ مرتضی خوانده است

 

شکن‌شکن تن تبدار خاک موییده است

 ز خاک نام خوشی چونگیاه روییده است

 

 

غلامرضا کافی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه