پرسشها وپاسخها ( 19 )
پنجشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۸۴، ۰۴:۵۶ ق.ظ
((( سلام ! چند وقتی بود از قسمت پرسش و پاسخ دور افتاده بودیم , اگه خدا بخواد از این به بعد یه خورده بیشتر بهش می پردازیم . فقط تذکر یه نکته لازمه و اون اینکه : این سوال و جواب از کتاب پرسشها و پاسخهای آقای مصباح یزدی مستقیما و بدون هیچ تغییری تو وبلاگ قرار داده میشه . با توجه به ارتباط این سوالها به هم و با توجه به اینکه چند وقتی این مطلب رو در وبلاگ نمی دیدین , بنابراین اگه این قسمت رو مطالعه می کنین لطفا لااقل آخرین پرسش و پاسخ رو حتما بخونین تا فضای بحث دوباره تو ذهنتون ایجاد بشه . برای دسترسی به قسمتهای قبل کافیه لینک پرسش و پاسخ در قسمت موضوعات رو کلیک کنید . ضمنا اگه سوالی براتون پیش اومد اون رو با هادی در میون بذارین . ممنون . یا علی . کیمیا )))با توجه به اینکه ولایت فقیه ، مطلق است ، آیا وى مى تواند اصول دین و احکام آن را تغییر دهد ؟ولایتى که به فقیه اعطا شده است براى حفظ اسلام است . اوّلین وظیفه ولى فقیه پاسدارى از اسلام است . اگر فقیه ، اصول و احکام دین را تغییر دهد ، اسلام از بین مى رود . اگر حق داشته باشد اصول را تغییر دهد یا آن را انکار کند ، چه چیزى باقى مى ماند تا آن را حفظ کند ؟!لیکن اگر جایى امر دایر بین اهمّ و مهم شود ، فقیه مى تواند مهم را فداى اهمّ کند تا اینکه اهمّ باقى بماند . مثلاً اگر رفتن به حج موجب ضرر به جامعه اسلامى باشد و ضرر آن از ضرر تعطیل حج بیشتر باشد فقیه حق دارد براى حفظ جامعه اسلامى و پاسدارى از دین ، حج را موقّتاً تعطیل کند و مصلحت مهمترى را براى اسلام فراهم نماید .تزاحم احکام شرعیدر کتب فقهى آمده است اگر دو حکم شرعى با یکدیگر متزاحم شوند یعنى ; انجام هر یک مستلزم از دست رفتن دیگرى باشد ، باید آن که اهمیت بیشترى دارد ، انجام بگیرد . مثلاً ; اگر نجات جان غریقى بسته به این باشد که انسان از مِلْک شخصى دیگران بدون اجازه عبور کند ، دو حکم وجوب نجات غریق و حرمت غصب ملک دیگران با یکدیگر تزاحم دارند ; در این صورت اگر بخواهیم واجب را انجام دهیم ، مرتکب حرام مى شویم و اگر بخواهیم دچار غصب نشویم ، انسانى جان خود را از دست مى دهد . از این رو وظیفه داریم میان دو حکم مقایسه کنیم و آن را که اهمیت بیشترى دارد ، انجام دهیم ، و چون حفظ جان غریق مهمتر از تصرّف غاصبانه در اموال دیگران است ، حرمت غَصْب مِلْک از بین مى رود و نجات غریق ترجیح مى یابد .در امور اجتماعى نیز این گونه است ; ولىّ فقیه از آن رو که به احکام اسلامى آگاهى کامل دارد و مصالح جامعه را بهتر از دیگران مى داند ، مى تواند اجراى برخى از احکام را براى حفظ مصالح مهمتر متوقف کند . در چنین مواردى فقیه حکم اسلامى دیگرى را اجرا مى نماید در این صورت احکام اسلام عوض نشده است ، بلکه حکمى مهمتر بر مهم ، پیشى گرفته است و این خود از احکام قطعى اسلام است .درباره اصول دین که اسلام ، بر آن بنا شده است ، به هیچ وجه جایز نیست که براى حفظ مصلحت دیگرى اصول دین تغییر یابد ، زیرا در تزاحم میان اصول دین با امور دیگر ، اصول دین مقدم است .از این رو اگر ولى فقیه در صدد انکار یا تغییر اصول دین برآید ، مخالفت با اسلام کرده است و این مخالفت او را از عدالت ساقط مى گرداند و پس از آن ولایت از وى سلب مى شود و حکم او ارزش ندارد . اگر گفته شود ولىّ فقیه داراى ولایت مطلقه است و او ممکن است از قدرت مطلقه اش بر این امر مدد بگیرد پاسخ این است که مراد از ولایت مطلقه این است که آنچه پیغمبر اکرم و امامان معصوم در آن ولایت داشته اند - جز در موارد استثنایى - جزء اختیارات ولى فقیه است ، انکار یا تغییر اصول دین براى پیامبر اکرم و ائمه اطهار هم روا نیست تا چه رسد به ولى فقیه .* * * * *