پرسش‌ها و پاسخ‌ها (۱۵)؛ پیشینه‌ی نظریه‌ی ولایت فقیه :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

آیا پیشینه‌ی نظریه‌ی ولایت فقیه به زمان غیبت امام زمان علیه‌السلام مى‌رسد، یا این‌که ریشه‌هاى این نظریه در دوران حضور امامان معصوم علیهم‌السلام هم وجود داشته است؟

شاید در ذهن اکثر مردم چنین باشد که ولایت فقیه به پس از دوران غیبت کبراى امام زمان علیه‌السلام برمى گردد، یعنى به کمتر از 1200 سال قبل، ولى با توجه به مفاد نظریه‌ی ولایت فقیه و با مرورى اجمالى به تاریخ دورانِ حضور امامان معصوم علیهم‌السلام به راحتى مى‌توان ولایت فقیه را در عصر حضور معصومین هم دید.

 

حکومت خدا و منصوبین او

بر اساس دیدگاه عقیدتى شیعه حاکمیت در اصل از آن خداست و به عبارتى دیگر: حاکمیت از شؤون ربوبیت الهى است. هیچ کس حق حکومت بر انسانى را ندارد، مگر آن‌که خدا به او اجازه دهد. پیامبران و خاتم آن‌ها حضرت محمد صلى‌الله علیه وآله وسلم و اوصیاى معصوم ایشان از طرف خدا اجازه‌ی حکومت بر انسان‌ها را داشتند.

ما در اینجا قصد بیان دلیل مشروعیت حکومت حضرت رسول صلى‌الله علیه وآله وسلم و امامان معصوم علیهم‌السلام را نداریم. از نظر تاریخى مسلم است از میان امامان معصوم فقط حضرت على علیه‌السلام  و امام حسن مجتبى علیه‌السلام  براى مدت بسیار کوتاهى به حاکمیت ظاهرى رسیدند و دیگر امامان به دلیل سلطه‌ی حاکمان غیر شرعى از اداره‌ی جامعه برکنار بودند و مجالى براى حکومت به دست نیاوردند.

حضرت على علیه‌السلام در زمان حاکمیتشان کسانى را در نقاط مختلف کشور اسلامى به حکومت مى‌گماردند که منصوب خاص آن حضرت بودند و اطاعت از آن‌ها -مانند اطاعت از خود آن حضرت- واجب بود، چون این افراد به واقع منصوب با واسطه از طرف خدا بودند. یعنى لازم نیست شخص، منصوب بی‌واسطه از سوى خدا باشد، تا اطاعتش واجب گردد.

ولایت فقیه هم -در واقع- نصب با واسطه است و فقیه از طرف خدا اجازه دارد حکومت کند. در زمان امامانى که حاکمیت ظاهرى نیافتند، امور جامعه‌ی مسلمانان تحت تسلط و حاکمیت حاکمان جور بود. این حاکمان در فرهنگ شیعه «طاغوت» محسوب مى‌شدند و بر اساس نصّ قرآن «یریدون ان یتحاکموا الى الطاغوت و قد امروا ان یکفروا به»(۱) مردم حق مراجعه به آن حاکمان و کسانى را که از سوى آن‌ها براى تدبیر امور گمارده شده بودند، نداشتند؛ در حالى که در مواردى نیاز بود به شخصى مثل حاکم یا قاضى مراجعه شود. در چنین مواردى وظیفه‌ی مردم چه بود؟

 

ولایت فقیه در کلام معصوم علیهم‌السلام

از امامان معصوم علیهم‌السلام دستورهایى رسیده است که مردم باید در زمان یا مکانى که دسترسى به معصوم ممکن نیست، به کسانى که داراى شرایط خاصى هستند، مراجعه کنند تا کارهاى آنان زمین نماند. مثلاً از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است: «من کان منکم قد روى حدیثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حَکَما...»(۲) مقصود از شخص آگاه به حلال و حرام و آشنا به احکام، همان فقیه مورد نظر ماست. طبق روایات مشابه، به هنگام دسترسى نداشتن به معصوم، «فقیه حاکم مردم است و این حاکمیت از معصوم به او رسیده است.» در همین روایت آمده است: «فانّى قد جعلته علیکم حاکماً(۳)؛ من او را حاکم شما قرار دادم.»  روشن است امام شخص معینى را به حاکمیت نصب نکرده، بلکه به صورت عام منصوب نموده است. در همین روایت آمده است: «فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانّما استخفّ بحکم اللّه و علینا ردّ و الرّاد علینا کالرّاد على اللّه و هو على حدّ الشّرک بالله؛(۴) حاکمى که منصوب عام از طرف معصوم است، اطاعتش واجب است و اگر کسى حکم او را نپذیرد، مانند آن است که حاکمیت معصوم را نپذیرفته است.»

با توجه به نصب عام فقها نظریه‌ی ولایت فقیه، اختصاص به زمان غیبت ندارد، بلکه در زمان حضور اگر دسترسى به امام معصوم ممکن نباشد، این نظریه نیز باید اجرا گردد. زیرا محتواى این نظریه، چیزى جز چاره‌جویى براى مردمى که دسترسى به امام ندارند، نیست؛ پس ریشه‌ی این نظریه را در زمان حضور معصوم نیز مى‌توان دید.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- نساء، ۶۰؛ «مى‌خواهند طاغوت را در اختلافات خود حاکم قرار دهند در حالى که مأمور شده‌اند به طاغوت کفر ورزند.»

۲،۳ و۴- اصول کافى، ج ۱، ص ۶۷.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه