پرسش‌ها و پاسخ‌ها (۴): نقش مردم در حکومت اسلامی چیست؟ :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

۴. نقش مردم در حکومت اسلامى چیست؟

نقش مردم در دو جنبه قابل بررسى است: یکى در مشروعیت‌بخشیدن به حکومت اسلامى و دیگرى در عینیت‌بخشیدن به آن.

به اتفاق نظر مسلمانان مشروعیت حکومت رسول الله صلى‌الله علیه و آله و سلم از سوى خداى متعال بوده است؛ یعنى خدا حق حکومت را به ایشان عطا فرمود و رأى و نظر مردم هیچ نقشى در مشروعیت حکومت آن حضرت نداشت. ولى در تحقق حکومت پیامبر صلى‌الله علیه و آله و سلم نقش اساسى از آنِ مردم بوده؛ یعنى آن حضرت با یک نیروى قهرى، حکومت خویش را بر مردم تحمیل نکرد، بلکه خود مسلمانان از جان و دل با پیامبر بیعت کرده، با رغبت حکومت نبوى را پذیرا شدند. کمک‌هاى بى‌دریغ مردم بود که باعث تحکیم پایه‌هاى حکومت پیامبر گشت.

در مورد مشروعیت حکومت امامان معصوم علیهماالسلام میان اهل تسنّن و شیعیان اختلاف نظر وجود دارد. اهل تسنن بر این عقیده‌اند که حکومت هر کس –به جز رسول الله صلى‌الله علیه و آله و سلم- با رأى مردم و بیعت آنان مشروعیت مى‌یابد. آن‌ها معتقدند اگر مردم با حضرت على علیه‌السلام بیعت نکرده بودند، حکومت آن حضرت نامشروع بود.

ولى شیعیان معتقدند مشروعیت حکومت ائمه‌ی معصومین علیهم‌السلام با نصب الهى است، یعنى خداى متعال است که حق حکومت را به امامان معصوم علیهم‌السلام واگذار کرده است، و پیامبر اکرم نقش مبلّغ را در این زمینه داشته‌اند. ولى در تحقق بخشیدن به حکومت ائمه علیهم‌السلام بیعت و همراهى مردم نقش اساسى داشته است، از این رو على علیه‌السلام با اینکه از سوى خدا به امامت و رهبرى جامعه منصوب شده بود و حکومت ایشان مشروعیت داشت، ولى ۲۵ سال از دخالت در امور اجتماعى خوددارى کرد، زیرا مردم با ایشان بیعت نکرده بودند. ایشان با توسل به زور حکومت خویش را بر مردم تحمیل نکرد. در مورد دیگر ائمه نیز همین سخن درست است.

 

حکومت اسلامی در عصر غیبت

درباره‌ی حکومت در زمان غیبت معصوم باید گفت:

از آنجا که در نظر اهل تسنن زمان حضور امام معصوم علیه‌السلام با زمان غیبت تفاوتى ندارد -زیرا آن‌ها امامت بعد از پیامبر را آن گونه که در شیعه مطرح است قبول ندارند- مشروعیت حکومت با رأى مردم است؛ یعنى سنّى‌ها معتقدند با رأى مستقیم مسلمانان یا تعیین خلیفه‌ی قبلى و یا با نظر شوراى حلّ و عقد، حکومت یک شخص مشروعیت مى‌یابد.

فقهاى شیعه -به جز معدودى از فقهاى معاصر- بر این باورند که در زمان غیبت، «فقیه» حق حاکمیت دارد و حکومت از سوى خدا به وسیله‌ی امامان معصوم علیهم‌السلام به فقها واگذار شده است. پس در زمان غیبت -مشروعیت حکومت از سوى خداست نه از سوى آراى مردم. نقش مردم در زمان غیبت، فقط عینیت بخشیدن به حکومت است، نه مشروعیت بخشیدن به آن.

برخى خواسته‌اند نقش مردم در حکومت اسلامى -در زمان غیبت- را پررنگ‌تر کنند؛ از این رو گفته‌اند آنچه از سوى خدا توسط امامان معصوم علیهم‌السلام به فقها واگذار شده، ولایت عامه است؛ یعنى نصب فقها همانند نصب معصومان براى حکومت و ولایت نیست، زیرا نصب امامان به گونه‌اى خاص و معیّن بوده است. فقها به عنوان کلى به ولایت منصوب شده‌اند و براى معیّن‌شدن یک فقیه و واگذارى حکومت و ولایت به او باید از آراى مردم کمک گرفت؛ پس اصل مشروعیت از خداست، ولى تعیین فقیه براى حاکمیت به دست مردم است. این نقش افزون بر نقشى است که مردم در عینیت‌بخشیدن به حکومت فقیه دارند.

در مقام نقد و بررسى این نظریه باید گفت: یا مقصود گوینده این است که در زمان غیبت، حکومت فقیه مشروعیتى تلفیقى دارد؛ بدین معنا که مشروعیت ولایت فقیه به نصب الهى و نیز رأى مردم است؛ و به تعبیر دیگر: رأى مردم همراه با نصب الهى جزء تعیین‌کننده براى مشروعیت حکومت فقیه است؛ و یا اینکه مقصود این است که عامل اصلى مشروعیت حکومت فقیه در زمان غیبت، نصب الهى است، ولى خداوند شرط کرده است تا آراى مردم نباشد فقیه، حق حاکمیت ندارد؛ یعنى رأى مردم شرط مشروعیت حکومت فقیه است نه جزء دخیل در آن.

به هر صورت که بخواهیم نظر مردم را در مشروعیت دخالت بدهیم، با این اشکال مواجه مى‌شویم که آیا حاکمیت حق مردم بود تا به کسى واگذار کنند؟ پیشتر گفتیم حاکمیت فقط حق خداست، و امامان معصوم از سوى خدا حق حاکمیت بر مردم یافته‌اند. اگر نظر مردم در مشروعیت حکومت دخالت داشته باشد، باید هر زمان که مردم نخواستند فقیه، حاکم باشد، حکومت او نامشروع باشد، ولى گفتیم که فقیه در زمان غیبت حق ولایت دارد، این حق با موافقت مردم تحقق عینى مى یابد. افزون بر این، لازم مى‌آید که در صورت عدم موافقت مردم، جامعه‌ی اسلامى بدون حکومت مشروع باشد.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه