پرنده غافل است از اینکه تندباد میرسد
دوشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۱، ۱۱:۰۳ ب.ظ
چگونه رود میرود به سمت بیکرانهها
که ابر گریه میکند برای رودخانهها
پرنده غافل است از اینکه تندباد میرسد
وگرنه باز هم بنا نمیشد آشیانهها
...
و اینچنین که اینهمه زِ عشق رنج میبرند
مرا غمِ تو میکِشد در آتش بهانهها
چراغ و چشمِ آسمان! ستارهها تو، ماه، تو
پس از تو تار میشود شبِ تمامِ خانهها
اگرچه زخم میزنی ولی ترا نوشتهاند
به روی صفحهی دلم خطوطِ تازیانهها
خلاصه بر درختِ دل تو باید آشیان کنی
وگرنه میسپارمش به دست موریانهها
مرحوم نجمه زارع