پشت در بال و پرم آتش گرفت؛ حضرت زهرا (س)؛ مجتبی روشنروان
شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۵:۲۴ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
پشت در بال و پرم آتش گرفت
سوختم پا تا سرم آتش گرفت
با گلت سیلی نمیدانم چه کرد!
پلک چشمان ترم آتش گرفت
دست آن نامرد داغ از کینه بود
زد به رویم معجرم آتش گرفت
من کیام پروانهای پرسوخته
کز غمت خاکسترم آتش گرفت
گرم عشقت بودم از خود بیخبر
بین شعله پیکرم آتش گرفت
با تماشای تن خونین من
قلب زینب دخترم آتش گرفت
بانگ سر دادم که ای فضه بیا
نازدانه گوهرم آتش گرفت
بیکسیات شعله بر جانم گرفت
سینهی شعلهورم آتش گرفت
ناله میزد رحمة للعالمین
آه! یارب! کوثرم آتش گرفت
روضهخوانم شد خدا و بانگ زد
دختر پیغمبرم آتش گرفت
مجتبی روشنروان
از وبلاگ حسینیه