پیدا کنید پرتقالفروش را...! [بازنشر از تاریخ 1385/02/10]
سلام
من خیلیخیلی کم تلویزیون (درست نوشتم؟) نگاه میکنم؛ انقدر کم که اگه بگم اصلا نگاه نمیکنم بیراه نگفتم.
چند شب پیش که مشغول کار خودم بودم، همزمان به صورت اتفاقی صدای یه سریال خارجی رو که داشت پخش میشد رو هم میشنیدم. داستان فیلم انقدر مُضحک و بیمزه و بیمایه بود که اگه شما هم دوسهدقیقهی اول یا وسط و یا انتهای فیلم رو میدیدین یا مثل من میشنیدین، کل داستان رو متوجه میشدید. بنابراین از توضیح داستان که البته مهم هم نیست، میگذرم و میرم سراغ اصل مطلب.
یکی از شخصیتهای فیلم که برای بازجویی به ادارهی پلیس رفته بود، وقتی دید بازپرس داره یه نموره باهاش تند صحبت میکنه با یه حالت عتاب به بازپرس گفت: «من 2 بار، تو ویتنام جنگیدم، پس بهتره با من درست صحبت کنی و حرف دهنت رو بفهمی». اون آقای پلیس هم به محض شنیدن این جمله از یه سرباز جنگ ویتنام که انقدر سنش بالا بود که قبرستونای شهرشون از انتظار، زیر پاشون «الف» یا «علف» (هر کدوم درسته) سبز شده بود، خودشو بلافاصله جمع و جور کرد و ضمن پایینآوردن صدا لحنش رو هم عوض کرد.
***
خب این تیکه از اون سریال همون چیزی بود که باعث نوشتن این مطلب شد. چندتا نکته به ذهنم رسید که بعضیشون رو مطرح میکنم:
اول– همه میدونیم که فیلمهای تولید شده در کشورهای مختلف هرچهقدر هم سفارشی تولید شده باشند و هرچهقدر هم از فیلترهای مختلف داخلی و خارجی رد شده باشند و هرچهقدر هم که دروغ سر هم کنن (که الحمد لله اصلا هم اینجوری نیست) همهشون بالاتفاق بیانگر یه واقعیت انکارناپذیر هستن و اون اینه که هر فیلم، سنبل و معرف یه فرهنگه. هر فیلم، در واقع و خواهینخواهی فرهنگ کشور سازندهی خودشو به تصویر میکشه. این یه اصل ثابت شده است، برای همینه که انقدر در کشور خودمون و در کشورهای دیگه برای فیلمهایی که مخصوصا قراره خارج از کشور پخش و اکران بشه حساسیت وجود داره. این حساسیت رو، هم دولتمردان کشورها و هم مسئولین فرهنگی دارن که اهمیت موضوع رو میرسونه. بنابراین هر فیلم ما رو با فرهنگی خاص آشنا میکنه.
دوم– از جنگ ویتنام (که من در حال حاضر و در این نوشته اصلا دنبال این نیستم که بگم حق با کی بوده که البته از روز هم روشنتره) چند سال میگذره؟ در حال حاضر واقعا چند تا سرباز که در جنگ ویتنام شرکت داشتن زنده هستن؟ جواب مشخصه: اولی خیلی زیاد و دومی خیلی کم. میخوام بگم خیلی از کسانی که در جنگ ویتنام شرکت داشتن الان زیر خروارها خاک خوابیدن، اما هنوز جُدای از فیلمهایی که با هزینههای گزاف، مخصوص این موضوع ساخته میشه حتی در فیلمهایی با موضوعات خانوادگی و اجتماعی هم اشاراتی به خود جنگ، اثرات جنگ و... وجود داره.
سوم– در یکی از مجلات سینمایی میخوندم که در کشورهایی که در اونها جنگ اتفاق افتاده، تمام شبکهها به لحاظ قانونی مجبورند که لااقل هفتهای یکبار، البته در پربینندهترین ساعات، یه فیلم جنگی نمایش بدن تا ذهن مردم و نسل جدید کشورشون، اولا با جنگ غریبه نشه و روحیهی دفاع از وطن رو در مردم حفظ و تقویت کنن و ثانیا مردم بدونن که مثلا 50 سال پیش کشورشون درگیر یه جنگ بوده که اونها نباید از اون بیاطلاع باشن و از این جور حرفا.
چهارم– همونطور که قبل از این هم اشاره کردم از جنگ ویتنام (این جنگ فقط به عنوان مثال آورده شده و شما میتونید هر جنگ دیگهای رو جایگزینش کنید) سالهاست میگذره و سربازان بازمانده از این جنگ خیلی کمند؛ بیشریاشون مُردن و اونایی هم که هستن دچار بیماریهای مختف روانی، جسمی و ... هستند. اما جالبه بدونیم که هنوزم که هنوزه، بعد از گذشت این همهسال، از مزایای زیادی برخوردار هستن؛ مثل حقوق ماهیانهی بالا، در اختیارداشتن امکانات گوناگون و مجهز پزشکی و... نه فقط برای خودشون بلکه برای خانوادهشون؛ و همینطور با توجه به نکتهی اولی که اشاره کردم شأن اجتماعی بالا. ترجمهی فارسی و سلیس این مطلب این میشه:
یه جورایی سربازان جنگ ویتنام برای مردم آمریکا (عرض کردم این فقط یه مثاله، شما میتونید از کشورهای دیگه مثال بزنید مثل ژاپن، چین، کره، آلمان، انگلستان، کوبا و...) اسطورهاند و بازم از اینجور حرفها.
پنجم– تو یه مجلهی دیگه میخوندم که یه نویسندهی مشهور اروپایی یا همون غربی نوشته بود: در تمام کشورهایی که در اونها جنگ اتفاق افتاده، مثل آمریکا، آلمان و... دولتها و نظامهای حکومتی و مخصوصا مردم، به شدت هوای کسانی رو که توی اون جنگ شرکت داشتند، یعنی همون اسطورهها رو دارن؛ همینطور امکانات زیادی در اختیارشون هست. کتابها راجع به اونها نوشته و فیلمها ساخته میشه. هر چند بعضا میدونن که در اون جنگ مقصر بودند و اتفاق افتادنِ اون جنگ، ضررهای زیادی رو به خاطر اشتباهِ دولتمردان زمانشون، بهشون وارد کرده اما به هر حال از یادگاران جنگ به احترام یاد میکنن.
اون نویسندهی غربی یا همون اروپایی در ادامه نوشته بود: ولی من از مسئولان و مردم ایران و مخصوصا جوونای ایرانی تعجب میکنم، با اینکه هر چی که بیشتر از تمامشدن جنگشون میگذره بیشتر معلوم میشه که چه جنایاتی علیه اونها شده و تمام دنیا مشغول جنگیدن با اونها بوده و نه فقط عراق اما متاسفانه از جنگ و از بازماندگان جنگ و از اهداف جنگ و نتایج اون، دور و دورتر میشن و... کلی حرف دیگه.
ششم– همه میدونیم که در تمام کشورهای دنیا حتی پیشرفتهترین اونها مشکلات بزرگی در زمینههای مختلف وجود داره که ابرقدرتهای دولتی و حکومتی و سرمایهداران، تو حل اونها موندن. مثلا آمار بیکاری در آمریکا بیداد میکنه و همینطور رو به افزایشه، یا مسئلهی تبعیض نژادی؛ این اواخر شلوغیهای فرانسه (مهد دموکراسی) راجع به قانون کار رو هم که همه میدونیم و دیدیم. اگه با یه نگاه واقعبینانه و دور از هرگونه گرایش خاص فکری و سیاسی به کشورهای دیگه بندازیم میبینیم که درگیر مشکلات بزرگ انکارناشدنی هستن، اما این مشکلات باعث نمیشه از پرداختن به گذشته و به اصطلاح افتخاراتشون (حتی اون چیزایی که فکر میکنن افتخاره و بعضا میدونن که نیست) دست بردارند. در واقع به خاطر مشکلات اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و... در کشورشون تمام آنچه تا امروز براشون اتفاق افتاده رو زیر سوال نمیبرن و از گذشتهی خودشون به افتخار یاد میکنن و... .
و کلی حرف دیگه که بمونه...
***
اگه با یه چشم عاری از هرگونه عینک با رنگهای مختلف، به آنچه گفتم نگاه کنید حتما تصدیقشون میکنید. فقط خواهشم اینه هیچگونه عینکی غیر از عینک طبی که اون هم به تجویز دکترتونه، به چشم نداشته باشین.
اما نتایجی که میخوام از این نوشته بگیرم:
میخواستم کلی نتیجهگیری کنم اما دیدم مطلب انقدر واضحه که اولا احتیاجی به این کار نیست و ثانیا مخاطب انقدر فهمیده و خبره هست که متوجه بشه چی میخوام بگم، ضمن اینکه مطلب دیگه خیلیخیلی طولانی میشد. بنابراین غیر از این یه جمله حرف دیگهای نمیزنم و باقیش با خودتون: با توجه به آنچه گفته شد: پیدا کنید پرتقالفروش را!!
یا علی