پیکر قرآن، نشان تیرهاست؛ امام حسین (ع)؛ غلامرضا سازگار (میثم) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

 غلامرضا سازگار

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

پیکر قرآن، نشان تیرهاست

آیه آیه، طعمه‌ی شمشیرهاست

 

جسم پاک یوسفی در خون و خاک

مثل قلب پیر کنعان، چاک چاک

 

یک گل خونین و هفتاد و دو داغ

تشنه‌کام افتاده در دامان باغ

 

برگ‌های خشکش از خون، تر شده

غنچه روی سینه‌اش پرپر شده

 

سنگ دشمن، درّ نایاب من است

تشنگی، شیرین‌ترین آب من است

 

کاش تا بازم فدایی آورم

بود هفتاد و دو یار دیگرم

 

کاش صدها عون و جعفر داشتم

قاسم و عباس و اکبر داشتم

 

کاش می‌دادی مرا، صد طفل شیر

تا سپر می‌شد گلوشان پیش تیر

 

این من و این شعله‌ی تاب و تبم

این بیابان‌گرد کویت، زینبم

 

عهد بستم با تو تا پای سرم

رخ کند تقدیم سیلی، دخترم

 

حکم کن؛ فرمان تو، نور است نور

تا گذارم چهره بر خاک تنور

 

دوست دارم پیش چشم زینبم

چوب دشمن بوسه گیرد از لبم

 

ای ملائک، رو در این هامون کنید

شمر را از قتلگه بیرون کنید

 

ای عزیز فاطمه دادی بزن

آخر ای مظلوم، فریادی بزن

 

چاره‌ی خصم بدآیین کن، حسین

لب گشا، یک‌لحظه نفرین کن حسین

 

ای یم رحمت نمی از ابر تو

ای دو صد ایوب مات صبر تو

 

چشم هستی بر تو خون بارد حسین

صبر هم اندازه‌ای دارد حسین

 

گرد باغ لاله‌ات خار و خس است

عترتت در بین دشمن بی‌کس است

 

قلب دریا سوخته چون حنجرت

از صدای آب آب دخترت

 

پیکرت آغشته با خون دل است

طره‌ات در پنجه‌های قاتل است

 

یا ز دست قاتلت خنجر بگیر

یا ره گودال بر مادر بگیر

 

کربلا، این رسم مهمان‌داری است؟

از گلوی میهمان، خون جاری است

 

ای جفاجوی ستمگر، آسمان

کار خود را کردی آخر، آسمان؟!

 

با تو گفتم چرخ بازیگر نگرد

با تو گفتم آسمان، دیگر نگرد

 

دیدی آخر فتنه‌ها انگیختند

بر زمین، خون خدا را ریختند

 

تیغ قاتل زین جنایت خون گریست

من نمی‌دانم که زهرا چون گریست

 

مانده در نای گلو آوای من

وای من ای وای من ای وای من

 

کربلا دریایی از خون آمده

شمر از گودال بیرون آمده

 

قرص خورشید است در پیراهنش

می‌چکد خون خدا از دامنش

 

آن سر ببریده گویی دم به دم

می‌خورد لب‌های عطشانش به هم

 

ریزد از چشمان خون‌ریزش گلاب

زیر لب آهسته گوید آب آب

 

غلامرضا سازگار (میثم)

 

 

* منبع: وبلاگ من غلام قمرم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه