پیکر قرآن، نشان تیرهاست؛ امام حسین (ع)؛ غلامرضا سازگار (میثم)
بسمالله الرحمن الرحیم
پیکر قرآن، نشان تیرهاست
آیه آیه، طعمهی شمشیرهاست
جسم پاک یوسفی در خون و خاک
مثل قلب پیر کنعان، چاک چاک
یک گل خونین و هفتاد و دو داغ
تشنهکام افتاده در دامان باغ
برگهای خشکش از خون، تر شده
غنچه روی سینهاش پرپر شده
سنگ دشمن، درّ نایاب من است
تشنگی، شیرینترین آب من است
کاش تا بازم فدایی آورم
بود هفتاد و دو یار دیگرم
کاش صدها عون و جعفر داشتم
قاسم و عباس و اکبر داشتم
کاش میدادی مرا، صد طفل شیر
تا سپر میشد گلوشان پیش تیر
این من و این شعلهی تاب و تبم
این بیابانگرد کویت، زینبم
عهد بستم با تو تا پای سرم
رخ کند تقدیم سیلی، دخترم
حکم کن؛ فرمان تو، نور است نور
تا گذارم چهره بر خاک تنور
دوست دارم پیش چشم زینبم
چوب دشمن بوسه گیرد از لبم
ای ملائک، رو در این هامون کنید
شمر را از قتلگه بیرون کنید
ای عزیز فاطمه دادی بزن
آخر ای مظلوم، فریادی بزن
چارهی خصم بدآیین کن، حسین
لب گشا، یکلحظه نفرین کن حسین
ای یم رحمت نمی از ابر تو
ای دو صد ایوب مات صبر تو
چشم هستی بر تو خون بارد حسین
صبر هم اندازهای دارد حسین
گرد باغ لالهات خار و خس است
عترتت در بین دشمن بیکس است
قلب دریا سوخته چون حنجرت
از صدای آب آب دخترت
پیکرت آغشته با خون دل است
طرهات در پنجههای قاتل است
یا ز دست قاتلت خنجر بگیر
یا ره گودال بر مادر بگیر
کربلا، این رسم مهمانداری است؟
از گلوی میهمان، خون جاری است
ای جفاجوی ستمگر، آسمان
کار خود را کردی آخر، آسمان؟!
با تو گفتم چرخ بازیگر نگرد
با تو گفتم آسمان، دیگر نگرد
دیدی آخر فتنهها انگیختند
بر زمین، خون خدا را ریختند
تیغ قاتل زین جنایت خون گریست
من نمیدانم که زهرا چون گریست
مانده در نای گلو آوای من
وای من ای وای من ای وای من
کربلا دریایی از خون آمده
شمر از گودال بیرون آمده
قرص خورشید است در پیراهنش
میچکد خون خدا از دامنش
آن سر ببریده گویی دم به دم
میخورد لبهای عطشانش به هم
ریزد از چشمان خونریزش گلاب
زیر لب آهسته گوید آب آب
غلامرضا سازگار (میثم)
* منبع: وبلاگ من غلام قمرم