چرا خداوند اراده نفرمود که همهی انسانها هدایت شوند و به این خیر نائل آیند؟
پرسش
با توجه به آیهی شریفه «وَ لو شئنا لَأتینا کُلَّ نفس هُدها...» روشن میشود که خداوند هدایتشدن همهی انسانها را اراده نکرده است. اگر خداوند خیر تمام موجودات را میخواست هدایت همه را اراده میکرد، ولى این کار را نکرده است! چرا؟
پاسخ اجمالی
آنچه به استناد آیهی ۱۳ سورهی سجده گفته شد که خداوند هدایت همهی انسانها را اراده نکرده، باطل، بلکه مطلب عکس آن است، و خداوند هدایت تمامى موجودات را اراده کرده است؛ چون بنابر آنچه از آیات استفاده میشود:
الف) هدایت الهى به هدایت تکوینى و تشریعى تقسیم میگردد. هدایت تکوینى که هدایتى عام است به همهی پدیدههاى هستى تعلق گرفته، و خداوند او را به واسطهی آنچه در سرشتش نهاده به سوى کمال و هدفى که برایش تعیین کرده به جریان انداخته است. و هدایت تشریعى که هدایتى خاص براى صاحبان عقل و اندیشه است مربوط به امور تشریعى از قبیل اعتقادات حقّه و قوانین الهى بایدها و نبایدها و... میباشد که به وسیلهی انبیا و ائمهی معصومین (ع) نسبت به بشر انجام پذیرفته است، و این هدایت نیز منّتى میباشد بر همهی انسانها، و نوع بشر از هر دو هدایت برخوردار است.
ب) آیات بسیارى بر مختاربودن انسان دلالت میکند چنانچه میفرماید: «ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد و یا ناسپاس» و این حق انتخاب و اختیار، هدایتى تکوینى از ناحیهی خداست، چرا که منشأ اختیار انسان نمیتواند خود انسان باشد و الّا اشکال دور و یا تسلسل پیش میآید.
ج) هستى بر مبناى نظام علّى و معلولى است و سنّت خداى تبارک و تعالى اینگونه است که امور را از مجراى اسباب به جریان اندازد، و در مسئلهی هدایت هم وسیلهاى فراهم میکند تا مطلوب و هدف براى هر کس که او بخواهد روشن گشته، بندهاش در مسیر زندگى به هدف نهایى خود برسد. در نتیجه، بر اساس صریح آیات قرآن، هدایت تکوینى خداوند شامل همهی موجودات شده و علاوه، انسان مشمول هدایت تشریعى نیز گردیده است، ولى از طرفى چون در سرشت و جوهرهی آدمى اراده و اختیار به صورت تکوینى نهفته شده، او مختار است با یارى جستن از هدایتهاى خاصهی الهى، زمینهی هدایت افزونتر را فراهم نماید و یا با چشم بستن بر هدایتهاى خاصه در خلاف جریان هدایت، طىّ طریق نماید که سرانجامش کفر و ظلم است. و از آیهی مورد نظر میتوان فهمید که اگر ارادهی خداوند تعلق میگرفت سرشت آدمى را همانند دیگر پدیدهها، بدون اختیار میآفرید. ولى خداوند با اعطای حق انتخاب به انسان، او را در پرتو هدایتهاى تکوینى و تشریعى خویش مکلف و مسئول نمود تا به این وسیله، حق را از باطل جدا سازد. و بنابر همان سنت الهى اگر انسانى با انتخابش در مسیر ظلم و کفر قدم بردارد به طور طبیعى هدایت الهى نمیتواند به ظلم و کفر تعلق بگیرد، و انسانى که با انتخابش در مسیر حق حرکت کند، توفیق هدایت افزونتر را مییابد.
پاسخ تفصیلی
قبل از ورود به بحث ذکر چند نکته ضرورى به نظر میرسد:
ترجمهی کامل آیه: «و اگر میخواستیم به هر انسانى [از روى جَبر] هدایتش را میدادیم، ولى [آزاد گذاردهام] و سخن و وعدهام حق است که دوزخ را از همهی جنیّان و آدمیان پر کنم.»[۱]
معناى هدایت: هدایت به معناى ارشاد و راهنمایىکردن از روى لطف و خیرخواهى و هدایتیافتن و هدایتکردن است.
اقسام هدایت الهى: با توجه به آیات قرآن، در یک تقسیمبندى کلى، هدایت الهى به هدایت تکوینى و تشریعى تقسیم میگردد. هدایت تکوینى که هدایتى عام است به همهی پدیدههاى هستى تعلق گرفته، و خداوند او را به واسطهی آنچه در سرشتش نهاده، به سوى کمال و هدفى که برایش تعیین کرده، به جریان انداخته است. در قرآن کریم فرمود: «گفت: پروردگار ما کسى است که هر چیزى را آفرینشى که در خور اوست داده، سپس آن را هدایت فرموده است»[۲] و همچنین میفرماید: «همان که هماهنگى بخشید و آنکه اندازهگیرى کرد و راه نمود.»[۳]
هدایت تشریعى که هدایتى خاص براى صاحبان عقل و اندیشه است، مربوط به امور تشریعى از قبیل اعتقادات حقه و قوانین إلهى بایدها و نبایدها و... میباشد که به وسیلهی انبیا و ائمهی معصومین (ع)، نسبت به بشر انجام پذیرفته است. خداوند میفرماید: «[در حالیکه] گروهى را هدایت نموده، و گروهى، گمراهى بر آنان ثابت شده است».[۴] و یا اینکه میفرماید: «و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت میکند».[۵] از خاصبودن آنها میفهمیم که منظور، هدایت خاص و تشریعى است. البته همین هدایت نیز نسبت به نوع بشر، عام میباشد.
اختیار انسان، هدایتى تکوینى است: انسان به عنوان مخلوق و مملوک خدا از میان همهی موجودات، تنها موجودى است که آزاد آفریده شد، و در قرآن کریم صدها آیه بر مختار و آزادبودن انسان تأکید دارد، و میفرماید: «و بگو حق از سوى پروردگارتان است، هر کس میخواهد ایمان بیاورد [و این حقیقت را پذیرا شود] و هر کس میخواهد کافر گردد».[۶] و باز میگوید: «ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد و یا ناسپاس.»[۷]
پس خود انسان است که اراده میکند، چه کارى را انجام دهد و چه کارى انجام ندهد:
این که گویى این کنم یا آن کنم
این دلیل اختیار است اى صنم [۸]
این آزادبودن جزء خلقت و هستى او است و امرى است که به هیچوجه از انسان جدا نمیگردد. پس آدمى در اصل اختیارداشتن و آزادبودن مجبور است؛ زیرا اگر انسان مختار بود که مختار باشد، در آن صورت میتوانست مختار نباشد، در حالیکه هیچ انسانى را سراغ نداریم که بتواند مختار نباشد، پس منشأ اختیار انسان، نمیتواند انسان باشد، و إلّا اشکال دور و سلسل پیش میآید. امّا در کارها و افعالش که به او نسبت داده میشود، اختیار دارد؛ یعنى انسان به حسب فطرت و طبیعت انسانیاش نسبت به انجام یا ترک کارها آزاد است و این همان هدایت تکوینى است.
نظام هستى و سنّت خدا: نظام هستى بر مبناى علّى و معلولى است و سنت خداى تبارک و تعالى بر این جریان یافته که امور را از مجراى اسباب به جریان اندازد، و در مسئلهی هدایت هم وسیلهاى فراهم میکند تا مطلوب و هدف براى هر که او بخواهد روشن گشته، و بندهاش در مسیر زندگى به هدف نهایى خود برسد.
با عنایت به نکات فوقالذکر، طبق صریح آیات قرآن، هدایت تکوینى خداوند شامل همهی موجودات شده و علاوه بر این، انسان مفتخر به هدایت تشریعى الهى نیز گردیده، ولى از آنجا که در سرشت و جوهرهی آدمى تکویناً اراده و اختیار نهفته شده، او مختار است که با یارىجستن از هدایتهاى خاصهی الهى، زمینه و مقدمهی هدایتى افزونتر را فراهم نماید، و یا با چشمبستن بر هدایتهاى خاصه، در خلاف جریان هدایت طى طریق نماید که سرانجامش کفر و ظلم است، و از آیهی مورد نظر میتوان فهمید که اگر ارادهی خداوند تعلق میگرفت، میتوانست همانند دیگر پدیدهها، سرشت آدمى را بدون اختیار بیافریند. ولى خداوند هدایت تکوینى و تشریعیاش را شامل حال انسان نمود، و در عین اعطاى آزادى و حق انتخاب، او را مکلف و مسئول نمود تا بدین وسیله حق را از باطل جدا سازد.
بنابر این، آشکار شد آنچه به استناد آیهی ۱۳ سورهی سجده گفته شد که خداوند هدایت همهی انسانها را اراده نکرده، حرف صحیحى نیست. بلکه مسئله عکس آن است؛ چون او هدایت تمامى موجودات را اراده کرده است، إلّا اینکه بر اساس سنت خداوند چنانچه انسانى با انتخاب خود در مسیر ظلم و کفر قدم بردارد، به طور طبیعى هدایت الهى نمیتواند به او تعلق بگیرد،[۹] و انسانى که با انتخاب خود در مسیر حق حرکت کند، توفیق هدایت افزونتر را مییابد:
«و الذین جهدوا فینَا لَنَهدِینَّهم سُبلَنا وَ إنّ الله لَمع المحسنین»[۱۰] و کسانى که در راه ما کوشیدهاند، به یقین راههاى خود را بر آنان مینماییم و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است.[۱۱]
پینوشتها:
[۱]. سجده، ۱۳.
[۲]. طه، ۵۰.
[۳]. اعلى، ۲ - ۳.
[۴]. اعراف، ۳۰.
[۵]. بقره، ۲۱۳.
[۶]. کهف، ۲۹.
[۷]. انسان، ۳.
[۸]. مولوى، مثنوى معنوى.
[۹]. بقره، ۲۶۴؛ مائده، ۶۷؛ توبه، ۳۷ و ۸۰.
[۱۰]. عنکبوت، ۶۹.
[۱۱]. مطالب این پاسخ با استفاده از منابع زیر تدوین شده است: طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، (ترجمه)، ج ۱۴، ص ۲۱۴ به بعد، ج ۱، ص ۶۶ به بعد، ج ۱۷، ص ۱۶۷، ج ۳۲، ص ۸۹ به بعد، نشر محمدى، چاپ سوم ۱۳۶۲ش؛ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۶۷، ۴۳۰، ج ۲، ص ۲۵۹ به بعد، ج ۱۷، ص ۱۶۶ به بعد، ج ۲۵، ص ۳۳۶ به بعد، ج ۱۱، ص ۳۶۵ و ۲۲۳ - ۲۲۶ و ص ۴۲۰ به بعد.
* منبع: سایت اسلامکوئست