چرا خداوند همهی انسانها را از ابتدا هدایت نکرده و آنان را مسلمان نیافریده است؟
پرسش
چرا خداوند همهی ما انسانها را مسلمان نیافریده و در این بین کافر و مسیحی و... وجود دارد؟
پاسخ اجمالی
خداوند انسان را خداشناس و خداپرست، مجهز به نیروی تعقل و اندیشه و صاحب اراده و اختیار آفریده، و برای راهنمایی بشر انبیای الهی را فرستاده است. پس خداوند کسی را کافر، مسیحی، یهودی و... خلق نمیکند؛ بلکه این انسان است که در اثر سوء اختیار خود و یا شرایط محیطی دچار انحراف میشود.
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «فرزند بر فطرت توحید متولد میشود، پدر و مادر، او را یهودی یا مسیحی میکنند.»
پاسخ تفصیلی
برای روشنشدن پاسخ، نکاتی را متذکر میشویم:
۱. وجود خداوند تبارک و تعالی عین کمال، خیر و رحمت است. همهی موجودات را بر اساس خیر و رحمت وجودی خود خلق نموده است و به همین جهت هر موجودی در مرتبهی خود کامل و بینقص است.
۲. انسان، کاملترین مخلوق خداوند است؛ چون اولاً: خلیفهی خداوند است.[۱] ثانیاً: همهی موجودات برای انسان خلق شدهاند.[۲]
به همین جهت انسان دارای ابعاد مختلف وجودی و کمالی است و ما در اینجا به چند بعد کمالی انسان که مرتبط با این بحث است اشاره میکنیم:
الف. برخورداری از نعمت آگاهی و تعقل:
"قسم به نفس و آن که نیکویش بیافریده سپس بدیها و پرهیزگاریهایش را به او الهام کرده است".[۳]
ب. مجهزبودن به نعمت فطرت (خداشناسی و خداپرستی):
چون خداوند معرفت و گرایش به خود را در نهاد و سرشت انسان قرار داده است:[۴]
"و هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریهی آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا گواهی دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم".[۵]
"به یکتاپرستی روی به دین آور! فطرتی است که خدا همه را بدان فطرت بیافریده است و در آفرینش خدا تغییری نیست، دین پاک و پایدار این است، ولی بیشتر مردم نمیدانند".[۶]
ج. داشتن اراده و اختیار:
انسان بر خلاف بسیاری مخلوقات دیگر، تنها در سایهی گزینش آگاهانه به کمال و هدف از خلقت خود دست مییابد و از این رو کمال آدمی اختیاری و اکتسابی است.[۷]
قرآن میفرماید: "بگو: حق از جانب پروردگارتان (رسیده) است، پس هر که بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند".[۸] "راه را به او (انسان) نشان دادهایم. (انسان) یا سپاسگزار باشد یا ناسپاس."[۹]
به عبارت دیگر، خداوند موجوداتی دارد که نمیتوانند عصیان الهی را انجام دهند،[۱۰] ولی اراده کرده است که انسان با اراده و اختیار خود راه کمال را طی کند و عصیان الهی را مرتکب نشود.
۱. یکی از جلوههای رحمت خداوند -علاوه بر فراهمنمودن اسباب هدایت تکوینی در وجود انسان-، فرستادن پیامبران الهی است که راهنمای بشر برای رسیدن به مرتبهی کمال نهایی هستند.
۲. همهی انبیای الهی انسانها را به توحید دعوت مینمودند و در واقع همهی انبیا، خود، مسلمان بودند[۱۱] و مردم را به اسلام دعوت میکردند؛ زیرا اسلام چیزی غیر از آنچه فطرت آورده است، نیست. به عبارت دیگر، پدیدهی تکوینی (فطرت) هماهنگی کامل با پدیدهی تشریعی (دین الهی که از او به اسلام تعبیر آورده میشود)، دارد.
اما شریعت واقعی انبیای گذشته، در گذر زمان دچار تحریف شده است. علاوه همهی انبیا -غیر از پیامبر اسلام که خاتم الانبیاء بودند- بشارت به پیامبر بعدی میدادند و لازمهی پذیرش دعوت هر پیامبری ایمان به پیامبر بعدی بوده است.
پس ادیان فعلی، دیگر صلاحیت پذیرش را ندارند و مورد قبول نیستند! در حالی که تنها دین نجاتبخش و مقبول در نزد خداوند اسلام است. "همانا دین در نزد حداوند اسلام است".[۱۲] "و هر کس غیر از اسلام دین دیگری انتخاب کند از او پذیرفته نخواهد شد".[۱۳]
نتیجه این که خداوند انسان را خداشناس و خداپرست، مجهز به نیروی تعقل و اندیشه و صاحب اراده و اختیار آفریده است و برای راهنمایی بشر انبیای الهی را فرستاده است. پس خداوند کسی را کافر، مسیحی، یهودی و... خلق نمیکند، بلکه این انسان است که در اثر سوء اختیار خود و یا شرایط محیطی دچار انحراف میشود.[۱۴]
پیامبر(ص) میفرماید: "هر فرزند بر فطرت توحید متولد میشود، پدر و مادر، او را یهودی یا مسیحی میکنند".[۱۵]
پینوشتها:
[۱] بقرة، ۳۰. "و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة".
[۲] جاثیه، ۱۳. "و سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض".
[۳] شمس، ۷ و ۸ ."و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها".
[۴] برای آگاهی بیشتر، نک: نمایۀ، فطرت و گرایش به فساد، سؤال ۴۴.
[۵] اعراف، ۱۷۲.
[۶] روم، ۳۰.
[۷] معارف اسلامی، ج ۱، ص ۱۰۹؛ برای آگاهی بیشتر، نک: نمایۀ، عامل انحراف از صراط مستقیم، سؤال ۱۶۴؛ انسان و اختیار، سؤال ۲۸۷.
[۸] کهف، ۲۹. "و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر".
[۹] انسان، ۳. "انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً".
[۱۰] " لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ"، تحریم، ۶.
[۱۱] "ما کانَ إِبْراهیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکین".
آل عمران، ۶۷.
[۱۲] آل عمران، ۱۹.
[۱۳] آل عمران، ۸۵.
[۱۴] برای آگاهی بیشتر، نک: نمایۀ، هدایت الهی و اختیار، سؤال ۲۹۲.
[۱۵] بحار الانوار، ج ۳، ص ۲۸۹.
از سایت اسلامکوئست