چهگونه بیخبری از جهان جانکاهم؟
جمعه, ۲۴ آذر ۱۳۹۱، ۱۱:۰۶ ق.ظ
چهگونه بیخبری از جهان جانکاهم؟
نمیرسند مگر نامههای گهگاهم؟
خیال من به تو قد میدهد، همین کافیست
نمیرسد به تو وقتیکه دست کوتاهم
غروب تازه طلوع غم غریبانست
چه دیر با شب من آشنا شدی ماهم!
به سمت مقصد، یا جادهها کِش آمدهاند
و یا هنوز منِ خسته اوّل راهم
فقط نه اینکه دل من گرفته، میبارم
گرفته بیتو دل ابرهای دنیا هم!
من و تو ساکن یک پیله بودهایم امّا
بدل شدی تو به فریاد، من هنوز آهم
□
زیادی از سر من، چون نخواستم جز این
مرا ببخش اگر از تو کم نمیخواهم!
امیر اکبرزاده