کلام مطهر: «انقلاب فرزندخور است» ؟
هر نهضت مادام که مراحل دشوار اولیه را طی میکند سنگینیش بر دوش افراد مؤمن مخلص فداکار است، اما همین که به بار نشست و یا لااقل نشانههای بار دادن آشکار گشت و شکوفههای درخت هویدا شد، سر و کلهی افراد فرصتطلب پیدا میشود.
روز بروز که از دشواریها کاسته میشود و موعد چیدن ثمر نزدیکتر میگردد، فرصتطلبان محکمتر و پرشورتر پای علم نهضت سینه میزنند تا آنجا که تدریجا انقلابیون مؤمن و فداکاران اولیه را از میدان بدر میکنند.
این جریان تا آنجا کلیت پیدا کرده که میگویند: «انقلاب فرزندخور است». گوئی خاصیت انقلاب این است که همین که به نتیجه رسید، فرزندان خود را یکیک نابود سازد.
ولی انقلاب فرزندخور نیست، غفلت از نفوذ و رخنهی فرصتطلبان است که فاجعه به بار میآورد . جای دوری نمیرویم. انقلاب مشروطیت ایران را چه کسانی به ثمر رساندند؟ و پس از به ثمر رسانیدن چه چهرههائی پستها و مقامات را اشغال کردند؟ و نتیجهی نهائی چه شد؟ سردار ملیها و سالار ملیها و سایر قهرمانان آزادیخواه، همه به گوشهای پرتاب شدند و به فراموشی سپرده شدند و عاقبت با گرسنگی و در گمنامی مردند، اما فلانالدولهها که تا دیروز زیر پرچم استبداد با انقلابیون میجنگیدند و طناب به گردن مشروطهچیان میانداختند، به مقام صدارت عظمی رسیدند، و نتیجهی نهائی، استبدادی شد به صورت مشروطیت.
فرصتطلبی تأثیر شوم خود را در تاریخ صدر اسلام نشان داد. در دورهی عثمان، فرصتطلبان جای شخصیتهای مؤمن به اسلام و اهداف اسلامی را گرفتند، طریدها وزیر شدند و کعبالاحبارها مشاور، و اما ابوذرها و عمارها به تبعیدگاه فرستاده شدند و یا در زیر لگد مچاله شدند.
چرا قرآن کریم میان انفاق و جهاد قبل از فتح مکه و انفاق و جهاد بعد از فتح مکه، و در حقیقت میان مؤمن منفق مجاهد قبل از فتح و مؤمن منفق مجاهد بعد از فتح فرق میگذارد: «لا یستوی منکم من انفق من قبل الفتح و قاتل، اولئک اعظم درجة من الذین انفقوا من بعد و قاتلوا و کلا وعد الله الحسنی و الله بما تعملون خبیر»(حدید/10). آنانکه پیش از فتح انفاق و جهاد کردند (با دیگران) همانند نیستند. آنان از نظر درجه بزرگترند از کسانی که بعد از فتح انفاق و جهاد کردند. و خداوند به همه وعده نیکی داده و خداوند به آنچه میکنید آگاه است.
سر مطلب واضح است. پیش از فتح مکه هر چه بود دشواری و تحمل مشقت بود، ایمانها خالصتر و انفاقها و جهادها بیشائبهتر و از روحیهی فرصتطلبی دورتر بود، بر خلاف انفاق و جهاد بعد از فتح که در آن حد از بیشائبگی نبود.
همچنین قرآن دربارهی مجاهدین اولین میفرماید: بیست نفر شما برابر با دویست نفر از کافران است. ولی همین که عناصر دیگر که هنوز روح اسلامی کاملا در آنها دمیده نشده بود و دقیقا مؤمن به اهداف انقلاب اسلامی نبودند وارد شدند -و در آن هنگام میشد اسلام را یک فرصت تلقی کرد- میگوید صد نفر شما با دویست نفر دشمن برابری میکند.(مضمون آیات 66 و 65 سورهی انفال)
نهضت را اصلاحطلب آغاز میکند نه فرصت طلب، و همچنین آن را اصلاحطلب مؤمن به اهداف نهضت، میتواند ادامه دهد نه فرصتطلب که در پی منافع خویش است. به هر حال مبارزه با رخنه و نفوذ فرصتطلبان، علیرغم تظاهرات فریبندهشان یکی از شرائط اصلی ادامه یک نهضت در مسیر اصلی است.
بررسی نهضتهای اسلامی صد سال اخیر؛ صفحهی 93