کیمیا می خونه ... :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

کیمیا می خونه ...

دوشنبه, ۴ آذر ۱۳۸۷، ۰۵:۱۶ ق.ظ



شهره عارفان ( قسمت هجدهم )
ادامه فصل ششم : نظر علمای معاصر درباره ابن ‏عربی‏

نظر علامه حسینی تهرانی (246)

ایشان درباره ابن عربی مباحث زیادی را مطرح کرده ‏است ، آنچه در ذیل آمده گزیده‏ای می‏باشد از کتاب روح مجرد :
بسیاری از علمای اعلام قائل به تشیّع محیی ‏الدین هستند ، و به طرق عدیده‏ای این مطلب را اثبات می‏نمایند . ملا سید صالح موسوی خلخالی ‏رحمه الله [ علیه ] که وی تقریباً مقدمه کتاب شرح مناقب خود را بدین موضوع اختصاص داده است ، بیان مفصل و نیکویی دارد و از استادش مرحوم حکیم جلوه حکایت می‏کند که او گفته است : در زمانی که ملای رومی صاحب « مثنوی » در سر تربت شیخ محیی ‏الدین مشغول ریاضت و استفاضات روحانی بوده ، این شعر را گفته است :
اندر جبل صالحه کانی است زگوهر
زان است که ما غرقه دریای دمشقیم‏
اشخاصی مانند ابن فهد حلّی و شیخ بهایی و محقق فیض کاشانی و مرحوم مجلسی اول و قاضی نور اللّه تستری [ شوشتری ‏] و محدث نیشابوری و قاضی سعید قمی (247) و غیر اینها ، در اثبات تشیع وی پای فشارند .
و فاضل معاصر ، خوانساری در کتاب روضات الجنات گوید : محیی ‏الدین بن عربی از ارکان سلسله عرفا و اقطاب ارباب مکاشفه و صفا است . برخی تشیع محیی‏ الدین را اثبات نموده و او را از علمای شیعه شمرده‏اند (248) .
محدث نیشابوری در کتاب رجال کبیر خود گوید : ظاهر تألیفات و مصنفات وی بر مذهب اهل سنت است ، زیرا او در زمان سختی می زیسته است . ما عبارات وی را که بر خصایص مذهب شیعه امامیه صراحت دارد استخراج کرده و آن‏ ها را در کتاب « میزان التمییز فی العلم العزیز » آورده‏ایم (249) .
محدث سید جزائری در « انوار نعمانیه » بعد از نقل عبارتی درباره صاحب الزمان از « فتوحات » گوید : این کلام زیبایی است ، چه بسا از حسن اعتقاد گوینده آن و رد نظر اهل رأی و قیاس - مانند ابوحنیفه و پیروانش حکایت می کند و به رغم این‏که گوینده آن از اهل سنت می باشد ، کلامی خالی از تعصب است (250) .
صاحب روضات این اشعار را نیز از کتاب وصایای ابن ‏عربی [ که در آخر فتوحات آمده‏ ] روایت نموده و به وی مستند داشته است :
وصّی الالهُ و وصّت رُسُلُهُ فلذا
کَانَ التأسی بِهِمْ مِنْ أفْضلِ العَملِ‏
لو لا الوصیّةُ کانَ الخَلْقُ فی عمةٍ
و بِالوَصیّةِ دام المُلک فی الدّولِ‏
فَاعْمِد اِلیها و لاتُهملْ طریقَتَنا
انّ الوصیّةَ حُکمُ اللّه فی الازَلِ (251)
ترجمه : خداوند وصیت کرد (252) و پیغمبرانش نیز وصیت کردند و بنابراین أصل ، تأسی به آن ‏ها از با فضیلت‏ترینِ اعمال است . اگر وصیت نبود ، مردم در حیرت و سرگردانی فرو می‏رفتند و به واسطه وصیت است که حکم قدرت و سلطنت در دوره‏ ها دوام دارد . بنابراین تو همچنین وصیت را پیشه خود ساز و از راه و روش ما غفلت مورز ، چرا که وصیت حکم خداوند است در أزل .
مقصود آن است که : خداوند تعالی شأنه در عالم ناسوت برای اجرای نوامیس الهی طبق قولش : « انّی جَاعل فی ‏الارض خلیفة » (253) تعیّن خلافت نمود و سایر انبیای مرسلین ، هر یک برای تکمیل و حفظ شریعت خود وصی قرار دادند . اگر وصیت ، رسم دیرین انبیا نبود ، تمامی مردم گرفتار حیرت و ضلالت بودند .
و این اشعار نیز که نسج خاطر اوست ، کاشف است از حُسن ضمیر و صفای نیّت وی ؛ زیرا که عقیده علمای تسنن آن است که تعیّن وصی بر خدا و پیغمبر لازم نیست . او از جهت اشعار از حسن طویّت خود با این اشعار عقیده صافیانه خود را اظهار نموده و بر مخالفت طریقه اهل سنّت تعریض آورده است .
مرحوم شهید قاضی نوراللّه تستری ( شوشتری ) در کتاب مجالس المؤمنین شرح حال او را چنین سراید : أوحد الموحدین محیی‏ الدّین محمد بن علی ‏العربی ‏الطّائی ‏الحاتمی ‏الاندلسی از خاندان فضل و جود بود . از حضیض تعلّقات و قیود ، به اوج اطلاق و شهود صعود نمود .
کلام شیخ محیی ‏الدین در فتوحات بر وجهی که سابقاً مذکور شد ، در اعتقاد او به امامت و وصایت ائمه اثنی عشر نسبت به سید بشر صلوات اللّه علیهم صریح است و در عنوان فصّ هارونی از کتاب فصوص ایمایی دقیق به حدیث منزلت فرموده و در رساله مشهوده خود ذکر ایمان به امامت خلفا را طی نموده و اشارات لطیف به وجوب اعتقاد امور واقعه در روز غدیر که از جمله تعیّن خلافت حضرت امیرالمؤمنین است فرموده ، تا آنجا که گفته : پیامبرصلی الله علیه وآله در حجة الوداع میان پیروانش ایستاد و خطبه خواند و حقایق را به یادشان آورد و آن ‏ها را از مهالک و خطرها برحذر داشت و به ایشان وعده و وعید داد و ... سپس فرمود : آیا پیام خدا را به شما رساندم ؟ همه گفتند : ای رسول خدا مأموریت خویش را به خوبی به انجام رساندی . آنگاه رسول خدا فرمود : خدایا تو نیز شاهد باش .
( علامه شوشتری ) باز گوید : جناب غوث المتأخرین سید محمد نوربخش‏ رحمه الله [ علیه ] که جامع علوم ظاهری و باطنی بود ، تصحیح عقیده شیخ را که بر وجه اکمل و أتم نموده و این اشعار را نیز که در طریقه موالات اهل بیت اطهار است قاضی تستری به وی مستند داشته :
رأیت ولائی آل طه‏ وسیلة
لارغم أهل البعد یورثنی القربی‏
فما طلب المبعوث أجراً علی الهُدی‏
بتَبلیغه الا المودّة فی القربی ‏(254)
ترجمه : برای به خاک مالیدن دماغ مردم دور از ولایت ، من ولای خود را به آل طه وسیله‏ ای دیدم که برای من نزدیکی بیافریند . چرا که پیامبرِ مبعوث شده مزدی در برابر هدایتش که با تبلیغش صورت گرفت ؛ چیزی را درخواست ننمود مگر مودّت به نزدیکان و ذوی ‏القربای خود را .
نگارنده گوید : عبارت ابن‏ عربی که قاضی شوشتری از اشارات آن عبارت ، بشارت تشیّع داده ،تحت این عنوان است :
« فص حکمة امامیّة فی کلمة هارونیّة . »  
شارح مناقب از استاد خود حکیم میرزا ابوالحسن جلوه نقل کرده که او گفته است : « از جمله اشخاصی که در باب تشیع شیخ اقدام بلیغ داشته‏اند ، قاضی سعید قمی بوده که در کتاب شرح اربعین (255) کلماتی را که صریح در تشیع شیخ است از کتاب فتوحات مکیه التقاط نموده ، و در آنجا مندرج ساخته است . » (256)
قاضی نور اللّه شوشتری می‏گوید : چون در شام ، تقیه شدید بود و کسی جرأت دم زدن از تشیّع را نداشت ، لهذا شیخ اکبر محیی ‏الدین مجبور بوده است که ولای خود را کتمان نماید و در کتب خود بر طریق عامّه سیر کند .
او در کتاب مجالس المؤمنین شرح حال شیخ اکبر را به ‏طور مبسوط ذکر نموده است ، تا آن‏که می‏گوید : « سید محمد نوربخش نور اللّه مرقده که جامع علوم ظاهری و باطنی بود ، تزکیه عقیده شیخ به نحو اتمّ نموده و در بعضی از مکاتیب مشهوده خود فرموده که شیخ محیی‏الدین در اختفای محبت علی مرتضی‏ علیه السلام معذور بوده ، چرا که مملکت جای متعصّبان بوده و شیخ را دشمنان بسیار بودند که قصد قتل وی داشتند » (257) .
عارف کبیر حضرت آقا حاج سید هاشم حداد رحمه الله می‏فرمودند : عارف باللّه و آیت‏ اللّه العظمی مرحوم آقا سید علی قاضی به محیی ‏الدین عربی و کتاب فتوحات مکیه وی بسیار توجه داشتند (258) و می‏ فرمودند : محیی ‏الدین از کاملین است ، و در « فتوحات » او شواهد و ادلّه فراوان است که او شیعه بوده است و مطالبی که مناقض و مخالف با اصول مسلّمه اهل سنت است بسیار است .
مرحوم قاضی قائل بودند که : محال است کسی به مرحله کمال برسد و حقیقت ولایت برای او مشهود نگردد . و می‏فرمودند : وصول به توحید فقط از راه ولایت است ، ولایت و توحید یک حقیقت می‏باشند . بنابراین بزرگان و معروفین و مشهورین عرفا که اهل سنت بوده‏اند ، یا تقیّه می‏کرده‏اند و در باطن شیعه بوده‏اند و یا به کمال نرسیده‏اند . عارف بزرگ حضرت آقا حاج سید هاشم حداد می‏ فرمودند : مرحوم آقای قاضی ایضاً یک دوره از فتوحات مکیه را به زبان ترکی داشتند که بعضاً آن را هم ملاحظه و مطالعه می‏نمودند .
حضرت آیت‏ اللّه حاج شیخ عباس قوچانی ‏رحمه الله [ علیه ] می‏فرمودند : من هر روز قبل از ظهرها به مدت دو ساعت به محضر مرحوم قاضی می‏رفتم و این ساعتی بود که جمیع شیفتگان و شاگردان ایشان به حضورشان شرفیاب می‏شدند . در این سال‏ های اخیر من برای ایشان کتاب فتوحات را می‏خواندم و ایشان استماع می‏نمودند و احیاناً اگر مردی غریب وارد می‏شد من از ادامه قرائت آن خودداری می‏کردم و مرحوم قاضی از مطالب دیگر سخن به میان می‏آوردند ...
مرحوم آیت ‏اللّه قاضی می‏فرمودند : محیی‏ الدین روزی به ابن فارض گفت : خوب است شما شرحی بر دیوان خود بنویسید ؛ ابن فارض گفت : حضرت استاد ! فتوحات مکیه شما شرح دیوان من است .  
مرحومِ محقق فیض کاشانی ، افتخار العلماء و المفسرین ، رأس أهل الرّوایة و المحدثین و علم الحکماء و العارفین ، در کتاب کلمات مکنونه خود مطلبی را از محیی ‏الدین نقل می‏کند که تا روز قیامت چون خورشید می‏درخشد و هم ‏چون خطوط نوشته با انوار ملکوتیه بر رخسار افق نیلگون تا ابد تلألؤ و درخشندگی می‏کند ، او می‏گوید : « صاحب فتوحات پس از آن‏که شرحی درباره پیامبر ما صلی الله علیه وآله آورده و گفته است : او اولین اسم ظاهر خداوند در صحنه وجود و عالم هستی است ؛ سپس گفته است : و نزدیکترین مردم به او علی ‏بن ابی‏طالب است ؛ امام همه عوالم و سرّ جمیع انبیا و مرسلین . » (259)
جمیع عرفای غیر اسلام و یا عرفای مسلمان غیر شیعه که نامشان در تواریخ مسطور است ، یا در باطن مسلمان و شیعه بوده‏اند ، سرانجام به واسطه عدم مساعدت محیط به واسطه حکومت‏ها و قضات جائر و عوام النّاس کالانعام - که چه بسیار از بزرگان عرفا را به واسطه عدم کتمان سرّ و ابراز امور پنهانی ، به قتل و غارت و نهب و سوزاندن و به دار کشیدن محکوم کرده‏اند - از ابراز این حقیقت خودداری نموده‏اند ؛ زیرا هیچ عاقلی که مطلب بر خودش مکشوف شده است راضی نیست آن را افشا کند و خود را طعمه سگان درنده و گرگان آدمی‏ خوار قرار بدهد ؛ و یا به مقصد و مقصود نرسیده‏اند و فقط ادعای عرفان و وصول را دارند و با کشف امری خود را فرعون کرده ، مردم را به سجده خود فرا خوانده‏اند .  
محیی ‏الدین عربی و ابن ‏فارض و ملا محمد بلخی صاحب مثنوی و عطار و امثال آن ‏ها که در کتب تراجم ، احوالشان ثبت و ضبط است ، بدون شک در ابتدا سنّی مذهب بوده‏اند ؛ زیرا در حکومت سنی مذهب ، و شهر سنّی ‏نشین و خاندان سنّی آیین و حاکم و مفتی و قاضی و امام جماعت و مؤذن تا برسد به بقّال و عطار و خاکروبه بر سنّی نشو و نما یافته‏اند ؛ مدرسه و مکتبشان سنّی بوده و کتابخانه و کتابهایشان مملوّ از کتب عامّه بوده ، حتی یک جلد کتاب شیعه در تمام شهر ایشان یافت نمی‏شده است . ولی چون روز به روز ، در راه سیر و تعالی قدم زدند و با دیده انصاف و قلب پاک به جهان شریعت نگریستند ، کم‏کم به شهود و وجدان حقایق را دریافتند و پرده تعصّب و حمیّت جاهلی را دریدند و از مخلصین موحدین و از فدوییّن شیعیان در محبت به امیرالمؤمنین علی‏علیه السلام شدند . منتها اسم شیعه و ابراز دشمنی و عداوت با خلفای غاصب نه تنها برای آن‏ ها در آن زمان محال بود ، امروز هم شما می‏بینید در بسیاری از کشورهای سنّی ‏نشین مطلب از این قرار است .
بنابراین آنچه را که این بزرگان در کتب خود آورده‏اند ، بر ما واجب نیست که بدون چون و چرا بپذیریم بلکه باید با عقل و سنّت صحیح و گفتار ائمه حقّ تطبیق کنیم . آنچه را که درست است می ‏پذیریم و استفاده می‏کنیم ، اگر احیاناً در کتابهایشان چیزی نادرست به نظر آمد قبول نمی‏نماییم و آن را حمل بر تقیّه و أمثالها می‏کنیم ، همان ‏طور که دأب ما در جمیع کتب حتی کتب شیعه از این قرار است . در کتاب « محاضرات » محیی ‏الدین بسیاری از مطالب ، خلاف عقیده ماست ، آن‏ ها را قبول نمی‏کنیم ، آنچه موافق تاریخ صحیح است و منافاتی با اصول ما ندارد البته می‏پذیریم ، مطلب درباره فتوحات او و سایر کتاب‏ های او نیز از همین قبیل است (260) .
باری سخن درباره هویت و شخصیت محیی‏ الدین طول کشید ولی طولی ممدوح و پسندیده بود ، چرا که این مرد صاحب فضیلت درمیان ما مظلوم واقع شده است و این مطالب راهگشایی برای سروران و بزرگان نظاره‏کننده بالاخص طلاّب ذوی العزة و الاحترام خواهد شد (261) .

دیدگاه ‏های برخی از عالمان دیگر 

علامه حسن زاده آملی در کتاب یادنامه علامه طباطبایی می‏فرماید : خداوند درجات استاد علامه حاج سید محمد حسین طباطبائی صاحب المیزان را متعالی بفرماید که می‏فرمود : شیخ - یعنی محیی ‏الدین عربی - در فصوص مشت ‏مشت آورد و در فتوحات دامن دامن .
آیت اللّه العظمی سید صدر الدین صدر رحمه الله [ علیه ] ، در خاتمه کتاب شریف المهدی ، که از مؤلفات خود آن جناب است ، فرماید : « از جمله اموری که شایسته و بلکه لازم است ، ذکر کتاب ‏ها و تألیفاتی است که ما در این کتاب مطالبی را از آن‏ ها نقل کرده‏ایم . ( پس از معرفی چند کتاب به ترتیب حُروف تهجی ) چنین گوید : فتوحات مکیه تألیف عالمِ عارفِ محقّق ، شیخ ابوعبدالله ، محیی‏ الدین ، محمد بن علی ، معروف به ابن ‏عربی حاتمی طائی ، که به حق در موضوع خود کتاب سودمندی است و گمان نمی‏کنم در آینده ، در عالم تألیفات برای آن دومی به وجود آید » (262) . آنچه در آخر کلامش افاده فرمود ، کلامی محققانه است و تاکنون نه تنها فتوحات مکیه ، بلکه هیچ یک از مصنفات شیخ در عالم مؤلفات ، مانند خود را ندیده است ، به ‏خصوص فصوص و فتوحات را باید از کرامات خاص به او دانست . « ذلک فضل اللّه یؤتیه من یشاء » .
تنی چند از اساتید بزرگوار ما رحمه الله [ علیهم ] در نجف اشرف از شاگردان عارف نامدار ، اعجوبه دهر ، آیت‏ اللّه العظمی ، عارف عظیم ‏الشأن ، فقیه مجتهد عالی ‏مقام ، شاعر مفلق و صاحب مکاشفات و کرامات ، جناب حاج سید میرزا علی آقای قاضی تبریزی بوده‏اند . این اساتید برای ما از مرحوم قاضی حکایت می‏کردند که آن جناب می‏فرمود : بعد از مقام عصمت و امامت ، در میان رعیت ، احدی در معارف عرفانی و حقایق نفسانی در حد محیی ‏الدین عربی نیست و کسی به او نمی‏رسد . و نیز می‏فرمود که ملاصدرا هر چه دارد از محیی ‏الدین دارد و در کنار سفره او نشسته است (263) .
آیت‏ اللَّه فهری می‏نویسد : محدّث بزرگوار شیخ عباس قمی‏ رحمه الله [ علیه ] درباره محیی ‏الدین ابن ‏عربی در کتاب « الکنی و الالقاب » خود می‏فرماید : (264) او در علم تصوّف ، سرآمد دوران گردید و جمعی از علما و متعبّدین را ملاقات کرد ، و مردم درباره او بر سه قسمند :
اول : گروهی او را تکفیر می‏کنند و اساس تکفیرشان مطالبی است که به نظر آن ‏ها مخالف شرع مطهر است . این گروه در این باره تألیفاتی نیز دارند ، از جمله آن ‏هاست : سخاوی و تفتازانی و مولا علی قاری .
دوم : کسانی که معتقدند که او از بزرگان اولیای عارفین و سند علمای عاملین است ؛ بلکه او را از زمره مجتهدین می‏دانند . از این جمله ‏اند فیروزآبادی ، صاحب قاموس و نابلسی و شعرانی و کورانی . بنابر آنچه نقل شده است ، فیروزآبادی درباره او گفته است : او سیل خروشانی است که با چند دلو آب آلوده نمی‏شود و ابر پر بارانی است که ابرهای دیگر دستشان از رسیدن به او کوتاه است ؛ دعاهایش حجاب‏ های هفت آسمان را می‏ درید و برکاتش چون پراکنده می‏شد جهانی را لبریز می‏کرد . من که بدین گفته‏ اش می‏ ستایم و به یقین بیشتر از این شایسته ستایش است ، بیشترین گمانم آن است که طریق انصاف را رعایت نکرده‏ام . امّا کتاب ‏ها و تصنیفاتش دریاهایی است متلاطم . سپس به توصیف کتابهایش پرداخته و گفته : خدای‏ تعالی او را به علوم لدنّی ربّانی مخصوص فرمود ؛ مسکنش در دمشق بود و علومش را آنجا منتشر نمود .
و قسم سوم ، آنان که متعقد به ولایت او هستند ؛ ولی نگاه کردن به کتاب ‏های او را حرام دانسته‏اند . از جمله آنان است سیوطی و حصکفی و دیگران . او را مصنّفات بسیاری است و بزرگترین و آخرین کتابی که تألیف کرده « الفتوحات المکّیة فی تعریف الاسرارَ المالکیّة و الملکیة » است . در آن کتاب گوید : نیّت حج و عمره کردم و چون به امّ القری ( مکه ) رسیدم ، خدای‏ تعالی در دلم انداخت که مولا را با فنونی از معارف که در حال غیبت ز خود برایم حاصل می ‏شد معرفی کنم ، بیشتر این معارف را خدای تعالی در حال طواف خانه عزیزش بر دل من گشود .
آیت الله فهری پس از نقل مطلب فوق گوید : قول سوم که محدّث جلیل ما نقل کرد ، می‏تواند وجه جمعی بین قول اول و دوم باشد ( دقت شود ) و اصولاً کسی که دیگران و به خصوص اگر از دانشمندان باشند ، درباره او در دو قوس صعود و نزول تا این پایه اختلاف داشته باشند ، خود دلیل بر عظمت روحی و ژرفای معنوی او است (265) .
شهید محراب ، آیت اللّه قاضی نیز شبیه نظر محدث قمی را مبنی بر اقوال سه گانه مذکور در باره محیی الدین به گونه اختصار بیان کرده است ، ولی اشاره‏ای به نظر خود در مورد او ننموده است (266) .

پ . ن :

246) روح مجرد ، ص 334-307 با تلخیص .
247) نک : شرح الاربعین ، تصحیح و تعلیق نجفقلی حبیبی ، ص ‏259-257 و نیز شرح توحید و دیگر آثارش که از ابن‏ عربی با عظمت نام برده است .
248) شرح مناقب محیی ‏الدین ، طبع سنگی ، به ترتیب ص 61 و 17 و 25.
249) همان ، ص‏26.
250) مجالس المؤمنین ، طبع سنگی ، ج‏2 ، ص‏182- 185 ؛ شرح مناقب ، طبع سنگی ، ص 36 و 37 ؛ روضات الجنّات ، ج‏2 ، ص‏195.
251) روضات الجنات ، ج‏2 ، ص‏193.
252) اشاره است به آیه « انّی جاعلٌ فی الارضِ خلیفة ؛ من در زمین جانشین قرار می‏ دهم » .
253) سوره بقره ، آیه 30.
254) مطالب منقول از قاضی نورالله از روضات‏ الجنات ( طبع سنگی ، ج‏2 ، ص‏196 ) است . درباره این دو بیت شهید قاضی نور اللّه در مجلس ششم از مجالس المؤمنین ، ج‏2 ، ص‏281 گوید : از اشعار جناب شیخ که در مدایح آل‏ طه است ، این دو بیت در کتاب « الاحیاء » است .
255) نک : شرح الاربعین ، تصحیح و تعلیق نجفقلی حبیبی ، از جمله ص‏459-257.
256) شرح مناقب ، ص‏62.
257) مجالس‏ المؤمنین ، ص‏280.
258) استاد سید جلال ‏الدین آشتیانی نوشته است : استاد علامه طباطبایی کراراً به حقیر فرمودند : استاد ما آقا سید علی آقا قاضی عباراتی زیاد و قابل توجه از فتوحات مکیه در حافظه داشت . ( نکاتی درباره فلسفه و عرفان ، ص‏35 )
259) کلمات مکنونه ، طبع سنگی ، ص‏181.
260) روح مجرد ، ص‏334-307 با تلخیص.
261) همان مأخذ ، ص‏432.
262) المهدی ، ص‏245.
263) دومین یادنامه علامه طباطبایی ، ص 38 ، باتلخیص.
264) الکنی و الالقاب ، ج‏3 ، ص‏166.
265) مراقد اهل بیت در شام ، ص‏89.
266) نک : انیس الموحدین ، علامه مهدی نراقی ، ص 170 ، پاورقی . 



  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۳)

  • توسط:نگین
  • سلام.......زیارت قبول.مرسی که یاد همسفرای گذشتتون هم بودین.
  • توسط:فانوس
  • سلامعزیز الوجودا ، بحر در کوزه می ریزید !!!عقول مانده در تحیر و خفته در حجاب زندگانی دنیوی را کجا می توان این روزها به خرابات میخوران و قلندران عرصه توحید حقه حقیقیه میهمان کرد ... ؟اما باز هم غمی نیست ...لیس للانسان الا ما سعیشاید تشنه یی در این سراب آباد خراب یافت شد و جرعه یی نوشید از این سلسبیل توحیدی آب دریــا را اگـــر نتـــوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشیددر معرفی شخصیت شیخ اکبر و شارحان مکتبش همتتان بلند باد ...حق پناه باشید
  • توسط:بهروز رها
  • براتون نوفیق آرزو می کنم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی

    هدایت به بالای صفحه