کیمیا می خونه ...
شهره عارفان ( قسمت هجدهم )
ادامه فصل ششم : نظر علمای معاصر درباره ابن عربی
نظر علامه حسینی تهرانی (246)
ایشان درباره ابن عربی مباحث زیادی را مطرح کرده است ، آنچه در ذیل آمده گزیدهای میباشد از کتاب روح مجرد :
بسیاری از علمای اعلام قائل به تشیّع محیی الدین هستند ، و به طرق عدیدهای این مطلب را اثبات مینمایند . ملا سید صالح موسوی خلخالی رحمه الله [ علیه ] که وی تقریباً مقدمه کتاب شرح مناقب خود را بدین موضوع اختصاص داده است ، بیان مفصل و نیکویی دارد و از استادش مرحوم حکیم جلوه حکایت میکند که او گفته است : در زمانی که ملای رومی صاحب « مثنوی » در سر تربت شیخ محیی الدین مشغول ریاضت و استفاضات روحانی بوده ، این شعر را گفته است :
اندر جبل صالحه کانی است زگوهر
زان است که ما غرقه دریای دمشقیم
اشخاصی مانند ابن فهد حلّی و شیخ بهایی و محقق فیض کاشانی و مرحوم مجلسی اول و قاضی نور اللّه تستری [ شوشتری ] و محدث نیشابوری و قاضی سعید قمی (247) و غیر اینها ، در اثبات تشیع وی پای فشارند .
و فاضل معاصر ، خوانساری در کتاب روضات الجنات گوید : محیی الدین بن عربی از ارکان سلسله عرفا و اقطاب ارباب مکاشفه و صفا است . برخی تشیع محیی الدین را اثبات نموده و او را از علمای شیعه شمردهاند (248) .
محدث نیشابوری در کتاب رجال کبیر خود گوید : ظاهر تألیفات و مصنفات وی بر مذهب اهل سنت است ، زیرا او در زمان سختی می زیسته است . ما عبارات وی را که بر خصایص مذهب شیعه امامیه صراحت دارد استخراج کرده و آن ها را در کتاب « میزان التمییز فی العلم العزیز » آوردهایم (249) .
محدث سید جزائری در « انوار نعمانیه » بعد از نقل عبارتی درباره صاحب الزمان از « فتوحات » گوید : این کلام زیبایی است ، چه بسا از حسن اعتقاد گوینده آن و رد نظر اهل رأی و قیاس - مانند ابوحنیفه و پیروانش حکایت می کند و به رغم اینکه گوینده آن از اهل سنت می باشد ، کلامی خالی از تعصب است (250) .
صاحب روضات این اشعار را نیز از کتاب وصایای ابن عربی [ که در آخر فتوحات آمده ] روایت نموده و به وی مستند داشته است :
وصّی الالهُ و وصّت رُسُلُهُ فلذا
کَانَ التأسی بِهِمْ مِنْ أفْضلِ العَملِ
لو لا الوصیّةُ کانَ الخَلْقُ فی عمةٍ
و بِالوَصیّةِ دام المُلک فی الدّولِ
فَاعْمِد اِلیها و لاتُهملْ طریقَتَنا
انّ الوصیّةَ حُکمُ اللّه فی الازَلِ (251)
ترجمه : خداوند وصیت کرد (252) و پیغمبرانش نیز وصیت کردند و بنابراین أصل ، تأسی به آن ها از با فضیلتترینِ اعمال است . اگر وصیت نبود ، مردم در حیرت و سرگردانی فرو میرفتند و به واسطه وصیت است که حکم قدرت و سلطنت در دوره ها دوام دارد . بنابراین تو همچنین وصیت را پیشه خود ساز و از راه و روش ما غفلت مورز ، چرا که وصیت حکم خداوند است در أزل .
مقصود آن است که : خداوند تعالی شأنه در عالم ناسوت برای اجرای نوامیس الهی طبق قولش : « انّی جَاعل فی الارض خلیفة » (253) تعیّن خلافت نمود و سایر انبیای مرسلین ، هر یک برای تکمیل و حفظ شریعت خود وصی قرار دادند . اگر وصیت ، رسم دیرین انبیا نبود ، تمامی مردم گرفتار حیرت و ضلالت بودند .
و این اشعار نیز که نسج خاطر اوست ، کاشف است از حُسن ضمیر و صفای نیّت وی ؛ زیرا که عقیده علمای تسنن آن است که تعیّن وصی بر خدا و پیغمبر لازم نیست . او از جهت اشعار از حسن طویّت خود با این اشعار عقیده صافیانه خود را اظهار نموده و بر مخالفت طریقه اهل سنّت تعریض آورده است .
مرحوم شهید قاضی نوراللّه تستری ( شوشتری ) در کتاب مجالس المؤمنین شرح حال او را چنین سراید : أوحد الموحدین محیی الدّین محمد بن علی العربی الطّائی الحاتمی الاندلسی از خاندان فضل و جود بود . از حضیض تعلّقات و قیود ، به اوج اطلاق و شهود صعود نمود .
کلام شیخ محیی الدین در فتوحات بر وجهی که سابقاً مذکور شد ، در اعتقاد او به امامت و وصایت ائمه اثنی عشر نسبت به سید بشر صلوات اللّه علیهم صریح است و در عنوان فصّ هارونی از کتاب فصوص ایمایی دقیق به حدیث منزلت فرموده و در رساله مشهوده خود ذکر ایمان به امامت خلفا را طی نموده و اشارات لطیف به وجوب اعتقاد امور واقعه در روز غدیر که از جمله تعیّن خلافت حضرت امیرالمؤمنین است فرموده ، تا آنجا که گفته : پیامبرصلی الله علیه وآله در حجة الوداع میان پیروانش ایستاد و خطبه خواند و حقایق را به یادشان آورد و آن ها را از مهالک و خطرها برحذر داشت و به ایشان وعده و وعید داد و ... سپس فرمود : آیا پیام خدا را به شما رساندم ؟ همه گفتند : ای رسول خدا مأموریت خویش را به خوبی به انجام رساندی . آنگاه رسول خدا فرمود : خدایا تو نیز شاهد باش .
( علامه شوشتری ) باز گوید : جناب غوث المتأخرین سید محمد نوربخش رحمه الله [ علیه ] که جامع علوم ظاهری و باطنی بود ، تصحیح عقیده شیخ را که بر وجه اکمل و أتم نموده و این اشعار را نیز که در طریقه موالات اهل بیت اطهار است قاضی تستری به وی مستند داشته :
رأیت ولائی آل طه وسیلة
لارغم أهل البعد یورثنی القربی
فما طلب المبعوث أجراً علی الهُدی
بتَبلیغه الا المودّة فی القربی (254)
ترجمه : برای به خاک مالیدن دماغ مردم دور از ولایت ، من ولای خود را به آل طه وسیله ای دیدم که برای من نزدیکی بیافریند . چرا که پیامبرِ مبعوث شده مزدی در برابر هدایتش که با تبلیغش صورت گرفت ؛ چیزی را درخواست ننمود مگر مودّت به نزدیکان و ذوی القربای خود را .
نگارنده گوید : عبارت ابن عربی که قاضی شوشتری از اشارات آن عبارت ، بشارت تشیّع داده ،تحت این عنوان است :
« فص حکمة امامیّة فی کلمة هارونیّة . »
شارح مناقب از استاد خود حکیم میرزا ابوالحسن جلوه نقل کرده که او گفته است : « از جمله اشخاصی که در باب تشیع شیخ اقدام بلیغ داشتهاند ، قاضی سعید قمی بوده که در کتاب شرح اربعین (255) کلماتی را که صریح در تشیع شیخ است از کتاب فتوحات مکیه التقاط نموده ، و در آنجا مندرج ساخته است . » (256)
قاضی نور اللّه شوشتری میگوید : چون در شام ، تقیه شدید بود و کسی جرأت دم زدن از تشیّع را نداشت ، لهذا شیخ اکبر محیی الدین مجبور بوده است که ولای خود را کتمان نماید و در کتب خود بر طریق عامّه سیر کند .
او در کتاب مجالس المؤمنین شرح حال شیخ اکبر را به طور مبسوط ذکر نموده است ، تا آنکه میگوید : « سید محمد نوربخش نور اللّه مرقده که جامع علوم ظاهری و باطنی بود ، تزکیه عقیده شیخ به نحو اتمّ نموده و در بعضی از مکاتیب مشهوده خود فرموده که شیخ محییالدین در اختفای محبت علی مرتضی علیه السلام معذور بوده ، چرا که مملکت جای متعصّبان بوده و شیخ را دشمنان بسیار بودند که قصد قتل وی داشتند » (257) .
عارف کبیر حضرت آقا حاج سید هاشم حداد رحمه الله میفرمودند : عارف باللّه و آیت اللّه العظمی مرحوم آقا سید علی قاضی به محیی الدین عربی و کتاب فتوحات مکیه وی بسیار توجه داشتند (258) و می فرمودند : محیی الدین از کاملین است ، و در « فتوحات » او شواهد و ادلّه فراوان است که او شیعه بوده است و مطالبی که مناقض و مخالف با اصول مسلّمه اهل سنت است بسیار است .
مرحوم قاضی قائل بودند که : محال است کسی به مرحله کمال برسد و حقیقت ولایت برای او مشهود نگردد . و میفرمودند : وصول به توحید فقط از راه ولایت است ، ولایت و توحید یک حقیقت میباشند . بنابراین بزرگان و معروفین و مشهورین عرفا که اهل سنت بودهاند ، یا تقیّه میکردهاند و در باطن شیعه بودهاند و یا به کمال نرسیدهاند . عارف بزرگ حضرت آقا حاج سید هاشم حداد می فرمودند : مرحوم آقای قاضی ایضاً یک دوره از فتوحات مکیه را به زبان ترکی داشتند که بعضاً آن را هم ملاحظه و مطالعه مینمودند .
حضرت آیت اللّه حاج شیخ عباس قوچانی رحمه الله [ علیه ] میفرمودند : من هر روز قبل از ظهرها به مدت دو ساعت به محضر مرحوم قاضی میرفتم و این ساعتی بود که جمیع شیفتگان و شاگردان ایشان به حضورشان شرفیاب میشدند . در این سال های اخیر من برای ایشان کتاب فتوحات را میخواندم و ایشان استماع مینمودند و احیاناً اگر مردی غریب وارد میشد من از ادامه قرائت آن خودداری میکردم و مرحوم قاضی از مطالب دیگر سخن به میان میآوردند ...
مرحوم آیت اللّه قاضی میفرمودند : محیی الدین روزی به ابن فارض گفت : خوب است شما شرحی بر دیوان خود بنویسید ؛ ابن فارض گفت : حضرت استاد ! فتوحات مکیه شما شرح دیوان من است .
مرحومِ محقق فیض کاشانی ، افتخار العلماء و المفسرین ، رأس أهل الرّوایة و المحدثین و علم الحکماء و العارفین ، در کتاب کلمات مکنونه خود مطلبی را از محیی الدین نقل میکند که تا روز قیامت چون خورشید میدرخشد و هم چون خطوط نوشته با انوار ملکوتیه بر رخسار افق نیلگون تا ابد تلألؤ و درخشندگی میکند ، او میگوید : « صاحب فتوحات پس از آنکه شرحی درباره پیامبر ما صلی الله علیه وآله آورده و گفته است : او اولین اسم ظاهر خداوند در صحنه وجود و عالم هستی است ؛ سپس گفته است : و نزدیکترین مردم به او علی بن ابیطالب است ؛ امام همه عوالم و سرّ جمیع انبیا و مرسلین . » (259)
جمیع عرفای غیر اسلام و یا عرفای مسلمان غیر شیعه که نامشان در تواریخ مسطور است ، یا در باطن مسلمان و شیعه بودهاند ، سرانجام به واسطه عدم مساعدت محیط به واسطه حکومتها و قضات جائر و عوام النّاس کالانعام - که چه بسیار از بزرگان عرفا را به واسطه عدم کتمان سرّ و ابراز امور پنهانی ، به قتل و غارت و نهب و سوزاندن و به دار کشیدن محکوم کردهاند - از ابراز این حقیقت خودداری نمودهاند ؛ زیرا هیچ عاقلی که مطلب بر خودش مکشوف شده است راضی نیست آن را افشا کند و خود را طعمه سگان درنده و گرگان آدمی خوار قرار بدهد ؛ و یا به مقصد و مقصود نرسیدهاند و فقط ادعای عرفان و وصول را دارند و با کشف امری خود را فرعون کرده ، مردم را به سجده خود فرا خواندهاند .
محیی الدین عربی و ابن فارض و ملا محمد بلخی صاحب مثنوی و عطار و امثال آن ها که در کتب تراجم ، احوالشان ثبت و ضبط است ، بدون شک در ابتدا سنّی مذهب بودهاند ؛ زیرا در حکومت سنی مذهب ، و شهر سنّی نشین و خاندان سنّی آیین و حاکم و مفتی و قاضی و امام جماعت و مؤذن تا برسد به بقّال و عطار و خاکروبه بر سنّی نشو و نما یافتهاند ؛ مدرسه و مکتبشان سنّی بوده و کتابخانه و کتابهایشان مملوّ از کتب عامّه بوده ، حتی یک جلد کتاب شیعه در تمام شهر ایشان یافت نمیشده است . ولی چون روز به روز ، در راه سیر و تعالی قدم زدند و با دیده انصاف و قلب پاک به جهان شریعت نگریستند ، کمکم به شهود و وجدان حقایق را دریافتند و پرده تعصّب و حمیّت جاهلی را دریدند و از مخلصین موحدین و از فدوییّن شیعیان در محبت به امیرالمؤمنین علیعلیه السلام شدند . منتها اسم شیعه و ابراز دشمنی و عداوت با خلفای غاصب نه تنها برای آن ها در آن زمان محال بود ، امروز هم شما میبینید در بسیاری از کشورهای سنّی نشین مطلب از این قرار است .
بنابراین آنچه را که این بزرگان در کتب خود آوردهاند ، بر ما واجب نیست که بدون چون و چرا بپذیریم بلکه باید با عقل و سنّت صحیح و گفتار ائمه حقّ تطبیق کنیم . آنچه را که درست است می پذیریم و استفاده میکنیم ، اگر احیاناً در کتابهایشان چیزی نادرست به نظر آمد قبول نمینماییم و آن را حمل بر تقیّه و أمثالها میکنیم ، همان طور که دأب ما در جمیع کتب حتی کتب شیعه از این قرار است . در کتاب « محاضرات » محیی الدین بسیاری از مطالب ، خلاف عقیده ماست ، آن ها را قبول نمیکنیم ، آنچه موافق تاریخ صحیح است و منافاتی با اصول ما ندارد البته میپذیریم ، مطلب درباره فتوحات او و سایر کتاب های او نیز از همین قبیل است (260) .
باری سخن درباره هویت و شخصیت محیی الدین طول کشید ولی طولی ممدوح و پسندیده بود ، چرا که این مرد صاحب فضیلت درمیان ما مظلوم واقع شده است و این مطالب راهگشایی برای سروران و بزرگان نظارهکننده بالاخص طلاّب ذوی العزة و الاحترام خواهد شد (261) .
دیدگاه های برخی از عالمان دیگر
علامه حسن زاده آملی در کتاب یادنامه علامه طباطبایی میفرماید : خداوند درجات استاد علامه حاج سید محمد حسین طباطبائی صاحب المیزان را متعالی بفرماید که میفرمود : شیخ - یعنی محیی الدین عربی - در فصوص مشت مشت آورد و در فتوحات دامن دامن .
آیت اللّه العظمی سید صدر الدین صدر رحمه الله [ علیه ] ، در خاتمه کتاب شریف المهدی ، که از مؤلفات خود آن جناب است ، فرماید : « از جمله اموری که شایسته و بلکه لازم است ، ذکر کتاب ها و تألیفاتی است که ما در این کتاب مطالبی را از آن ها نقل کردهایم . ( پس از معرفی چند کتاب به ترتیب حُروف تهجی ) چنین گوید : فتوحات مکیه تألیف عالمِ عارفِ محقّق ، شیخ ابوعبدالله ، محیی الدین ، محمد بن علی ، معروف به ابن عربی حاتمی طائی ، که به حق در موضوع خود کتاب سودمندی است و گمان نمیکنم در آینده ، در عالم تألیفات برای آن دومی به وجود آید » (262) . آنچه در آخر کلامش افاده فرمود ، کلامی محققانه است و تاکنون نه تنها فتوحات مکیه ، بلکه هیچ یک از مصنفات شیخ در عالم مؤلفات ، مانند خود را ندیده است ، به خصوص فصوص و فتوحات را باید از کرامات خاص به او دانست . « ذلک فضل اللّه یؤتیه من یشاء » .
تنی چند از اساتید بزرگوار ما رحمه الله [ علیهم ] در نجف اشرف از شاگردان عارف نامدار ، اعجوبه دهر ، آیت اللّه العظمی ، عارف عظیم الشأن ، فقیه مجتهد عالی مقام ، شاعر مفلق و صاحب مکاشفات و کرامات ، جناب حاج سید میرزا علی آقای قاضی تبریزی بودهاند . این اساتید برای ما از مرحوم قاضی حکایت میکردند که آن جناب میفرمود : بعد از مقام عصمت و امامت ، در میان رعیت ، احدی در معارف عرفانی و حقایق نفسانی در حد محیی الدین عربی نیست و کسی به او نمیرسد . و نیز میفرمود که ملاصدرا هر چه دارد از محیی الدین دارد و در کنار سفره او نشسته است (263) .
آیت اللَّه فهری مینویسد : محدّث بزرگوار شیخ عباس قمی رحمه الله [ علیه ] درباره محیی الدین ابن عربی در کتاب « الکنی و الالقاب » خود میفرماید : (264) او در علم تصوّف ، سرآمد دوران گردید و جمعی از علما و متعبّدین را ملاقات کرد ، و مردم درباره او بر سه قسمند :
اول : گروهی او را تکفیر میکنند و اساس تکفیرشان مطالبی است که به نظر آن ها مخالف شرع مطهر است . این گروه در این باره تألیفاتی نیز دارند ، از جمله آن هاست : سخاوی و تفتازانی و مولا علی قاری .
دوم : کسانی که معتقدند که او از بزرگان اولیای عارفین و سند علمای عاملین است ؛ بلکه او را از زمره مجتهدین میدانند . از این جمله اند فیروزآبادی ، صاحب قاموس و نابلسی و شعرانی و کورانی . بنابر آنچه نقل شده است ، فیروزآبادی درباره او گفته است : او سیل خروشانی است که با چند دلو آب آلوده نمیشود و ابر پر بارانی است که ابرهای دیگر دستشان از رسیدن به او کوتاه است ؛ دعاهایش حجاب های هفت آسمان را می درید و برکاتش چون پراکنده میشد جهانی را لبریز میکرد . من که بدین گفته اش می ستایم و به یقین بیشتر از این شایسته ستایش است ، بیشترین گمانم آن است که طریق انصاف را رعایت نکردهام . امّا کتاب ها و تصنیفاتش دریاهایی است متلاطم . سپس به توصیف کتابهایش پرداخته و گفته : خدای تعالی او را به علوم لدنّی ربّانی مخصوص فرمود ؛ مسکنش در دمشق بود و علومش را آنجا منتشر نمود .
و قسم سوم ، آنان که متعقد به ولایت او هستند ؛ ولی نگاه کردن به کتاب های او را حرام دانستهاند . از جمله آنان است سیوطی و حصکفی و دیگران . او را مصنّفات بسیاری است و بزرگترین و آخرین کتابی که تألیف کرده « الفتوحات المکّیة فی تعریف الاسرارَ المالکیّة و الملکیة » است . در آن کتاب گوید : نیّت حج و عمره کردم و چون به امّ القری ( مکه ) رسیدم ، خدای تعالی در دلم انداخت که مولا را با فنونی از معارف که در حال غیبت ز خود برایم حاصل می شد معرفی کنم ، بیشتر این معارف را خدای تعالی در حال طواف خانه عزیزش بر دل من گشود .
آیت الله فهری پس از نقل مطلب فوق گوید : قول سوم که محدّث جلیل ما نقل کرد ، میتواند وجه جمعی بین قول اول و دوم باشد ( دقت شود ) و اصولاً کسی که دیگران و به خصوص اگر از دانشمندان باشند ، درباره او در دو قوس صعود و نزول تا این پایه اختلاف داشته باشند ، خود دلیل بر عظمت روحی و ژرفای معنوی او است (265) .
شهید محراب ، آیت اللّه قاضی نیز شبیه نظر محدث قمی را مبنی بر اقوال سه گانه مذکور در باره محیی الدین به گونه اختصار بیان کرده است ، ولی اشارهای به نظر خود در مورد او ننموده است (266) .
پ . ن :
246) روح مجرد ، ص 334-307 با تلخیص .
247) نک : شرح الاربعین ، تصحیح و تعلیق نجفقلی حبیبی ، ص 259-257 و نیز شرح توحید و دیگر آثارش که از ابن عربی با عظمت نام برده است .
248) شرح مناقب محیی الدین ، طبع سنگی ، به ترتیب ص 61 و 17 و 25.
249) همان ، ص26.
250) مجالس المؤمنین ، طبع سنگی ، ج2 ، ص182- 185 ؛ شرح مناقب ، طبع سنگی ، ص 36 و 37 ؛ روضات الجنّات ، ج2 ، ص195.
251) روضات الجنات ، ج2 ، ص193.
252) اشاره است به آیه « انّی جاعلٌ فی الارضِ خلیفة ؛ من در زمین جانشین قرار می دهم » .
253) سوره بقره ، آیه 30.
254) مطالب منقول از قاضی نورالله از روضات الجنات ( طبع سنگی ، ج2 ، ص196 ) است . درباره این دو بیت شهید قاضی نور اللّه در مجلس ششم از مجالس المؤمنین ، ج2 ، ص281 گوید : از اشعار جناب شیخ که در مدایح آل طه است ، این دو بیت در کتاب « الاحیاء » است .
255) نک : شرح الاربعین ، تصحیح و تعلیق نجفقلی حبیبی ، از جمله ص459-257.
256) شرح مناقب ، ص62.
257) مجالس المؤمنین ، ص280.
258) استاد سید جلال الدین آشتیانی نوشته است : استاد علامه طباطبایی کراراً به حقیر فرمودند : استاد ما آقا سید علی آقا قاضی عباراتی زیاد و قابل توجه از فتوحات مکیه در حافظه داشت . ( نکاتی درباره فلسفه و عرفان ، ص35 )
259) کلمات مکنونه ، طبع سنگی ، ص181.
260) روح مجرد ، ص334-307 با تلخیص.
261) همان مأخذ ، ص432.
262) المهدی ، ص245.
263) دومین یادنامه علامه طباطبایی ، ص 38 ، باتلخیص.
264) الکنی و الالقاب ، ج3 ، ص166.
265) مراقد اهل بیت در شام ، ص89.
266) نک : انیس الموحدین ، علامه مهدی نراقی ، ص 170 ، پاورقی .