کیمیا می خونه ...
سلام ! دوباره تاکید می کنم : دوستانی که این پست رو دنبال می کنن مخصوصا عزیزانی که نظر دادن ، خاصه نظر مخالف ، این قسمت رو هم با دقت بیشتری مطالعه کنند . یاعلی
شهره عارفان ( قسمت پانزدهم )
فصل پنجم: مذهب ابنعربی
پیش از بیان هر مطلب باید گفت که درباره مذهب شیخ اکبر آراء ونظرات گوناگونی ابراز شده است . بیشتر مورخان و شرح حال نویسان ، اعم از سنّی و شیعه ، وی را در جرگه علمای اهل سنّت و جماعت قرار دادهاند . در این میان بعضی از بزرگان شیعه امامیه او را از سنیان متعصّب دانسته و عدهای از اهل سنت او را شیعه پنداشتهاند . بعضی از بزرگان شیعه اثناعشری نیز وی را شیعه دانسته ، در اثناعشری بودنش اصرار کردهاند .
توجه به این نکته نیز لازم است که برخی از یاران و پیروان ابن عربی ، جلالت مرتبه او را بالاتر از آن پنداشتهاند که درباره مذهبش سخن رانند ، لذا از تشیّع و تسنّنش چشم پوشیده و از موضوع هر دو مذهب بیرونش دانستهاند ، که به نظر درست نمیآید ؛ زیرا او به طور مسلّم معتقد به مذهب بوده است (179) .
بر طبق آنچه از عبارات ابن خلّکان ، مورخ معاصر محیی الدین بر میآید (180) او در مسائل فقهی از هیچ یک از ائمه اربعه اهل سنّت پیروی نکرده ، بلکه خود با استناد به کتاب ، سنت و اجماع به اجتهاد می پرداخته است .
اسلام شناس و عرفان پژوه نامدار ژاپنی پروفسور ایزوتسو مینویسد : ابنعربی هیچگاه به گونه رسمی به آیین تشیع درنیامد ، اما آراء فلسفی اش در دوره بلوغ عقلی - عرفانی که حاصل تجارب کشفی شگفتآور او در عالم مثال است ، به نحوی چشمگیر با روح اسلام ایرانی و شیعی سازگار است (181) .
دکتر مصطفی کامل الشیبی مینویسد : اگر با نظری ژرف بنگریم خواهیم دیدکه ابن عربی بسیاری از مبانی تفکر خود را از شیعه گرفته است (182) .
استاد سید جلال الدین آشتیانی مینگارد : مرحوم امام خمینی رحمه الله [ علیه ] از کثیری از اکابر ارباب عرفان به « خلّص شیعیان امیر مؤمنان علیه السلام » تعبیر کردهاند . نمونه آن ، بیانات ابن عربی است (183) . همین استاد در جای دیگر مینویسد : برخی از عرفای شیعه مثل سید حیدر آملی و از متأخران ، آقا محمد رضا قمشهای شاگرد او آقا میرزا هاشم رشتی و تلامیذ او آقا میرزا مهدی آشتیانی ، آقا میرزا محمد علی شاهآبادی و آقا میرزا احمد آشتیانی اصرار دارند که جمیع مطالب ابن عربی را در مسئله ولایت ، حمل بر قواعد شیعه نمایند (184) .
یکی از محققان معاصر مینویسد : فتوحات مکیه از جهت اشتمالش بر بعضی مبادی شیعه قابل ملاحظه است و به قولی اگر یک عارف شیعه هم در بعضی از مباحث مذکور در این کتاب عظیم میخواست چیزی بنویسد ، شاید با آنچه شیخ در این زمینه نوشته است تفاوتی نمی یافت (185) .
فرضیه تقیه
باید توجه داشت برخی از عالمان و اندیشمندان بزرگ شیعه که معتقدند ابن عربی شیعه بوده است - با اینکه ظاهر بسیاری از مطالب او خلاف عقیده امامیه میباشد - علت آن را تقیّه میدانند ، از جمله « قاضی نور اللّه شوشتری میگوید : چون در شام تقیّه شدید بود و کسی جرأت دم زدن از تشیّع را نداشت ، لذا شیخ اکبر مجبور بوده است که ولای خود را کتمان نماید و در کتب خود بر طریق عامّه سیر کند . » (186)
ملا محمد تقی مجلسی ( مجلسی اول ) در پاسخ به انتقاد ملاّ محمد طاهر قمی مینویسد : در زمان محیی الدین در مصر تقیه شدیدی [ بود ] ، چون زمانی بود که خلفای بنیعباس بر اسماعیلیه غلبه نمودند و زیادتر از صد هزار شیعه را به قتل رسانیدند ، در چنین زمانی اگر شما و ما بودیم ، زیادتر از این تقیه میکردیم . قطع نظر از آنکه هیچکس این جماعت را مقتدا نمیدانند . سخنان خوب ایشان را خوب میدانند ، « حکمت ، گمشده مؤمن است » مقتدا و پیشوای خواص و عوام ، ائمه هدی را میدانند (187) . آثار تشیع از فتوحات او ظاهر است و در رساله « انشاء الدوایر » تصریحات فرموده بر حقیقت مذهب شیعه ، و حدیث « ستفترق امتی » را شرح کرده و مذهب حق را مذهب ائمه اثنی عشر گفته ، و شرح این معنی را در چند دایره کرده است و شرح مکاشفات خود را کرده که در عالم مکاشفه دیدم که اسامی ائمه معصومین علیهم السلام بر هر یک از حضایر قدس مکتوب بود . و اگر به واسطه تقیه مدح اشقیا کرده باشد ، دور نیست (188) .
فراموش نکنیم که از صدر اسلام تا قرون هشتم و نهم هجری قمری ، بردن نام علی علیه السلام و پیروی کردن از خاندان علوی ، جرم محسوب میشد و شیعیان خاندان علی علیه السلام را رافضی ( خارج از دین ) میشمردند . در چنین زمانه ای ، تقیه رویهای مناسب بود که پیروان مولا علیه السلام را از آسیب دور میساخت (189) .
استاد منوچهر صدوقی سها مینویسد : صوفیه معاصر ائمه علیهم السلام باطناً از اصحاب آن بزرگواران بودهاند و عدم انتساب ظاهری آنان ناشی بوده است از تقیه و به متن واقع نیز این احتمال موجود است (190) .
علامه طباطبایی میفرماید : محیی الدین بسیار به تشیع نزدیک بود . اصولاً در صدر اول و زمان های پیشین ، مسئله تشیّع صورت دیگری داشت و غالباً بزرگان از علما و عرفا در حقیقت شیعه بودهاند ولی ناچار از نقطه نظر ضرورت تقیّه میکردند و سعی مینمودند که آن حقیقت را به طوری که مصادم با مزاحمت های خارجی نگردد در خود حفظ کنند و لذا با کتمان ، به شکلی خود را نگه میداشتند و از اشاعه اش مگر به رمز و اشاره و کنایه خودداری میکردند (191) .
آیت اللّه جوادی آملی در باره مبانی مذهب ابن عربی مینویسد : میزان مدح و ذم پیش گروهی فقط کیفیت طرح فروع فقهی و استنباط رأی فرعی است . اما نزد عدهای مهمترین معیار همانا کیفیت طرح مسائل اصلی و اعتقادی است ، چون آن ها را میتوان طرزی پی ریزی کرد که دور از فهم توده مردم بوده و از تقیه مصون باشد ، زیرا عصر خفقان و عصر اختناق را هرگز نباید در داوری ها از نظر دور داشت . با توجه به این معیار عمیق ، بررسی اساسی ترین مسائل اسلامی در مکتب ابنعربی نشان میدهد که هیچ کدام آن ها بر مبنای اهل تسنن مطرح نشد ، بلکه بر مبنای دقیق امامیه پایهگذاری شده است (192) .
شهید مطهری میگوید : محیی الدین ، اندلسی است و اهالی آن نه تنها سنی بودند بلکه نسبت به شیعه عناد داشتند . علتش این است که اندلس را ابتدا اموی ها فتح کردند و بعد هم خلافت اموی تا سال های زیادی در آنجا حکومت میکرد . اموی ها هم که دشمن اهل بیت بودند و لهذا در میان علمای اهل تسنن ، علمای ناصبی ، اندلسی هستند و شاید در اندلس شیعه نداشته باشیم (193) .
علامه حسینی تهرانی مینویسد : محیی الدین عربی بدون شک در ابتدا سنّی مذهب بوده ، زیرا در حکومت سنّی و شهر سنّی و خاندان سنّی آیین نشو و نما یافته . مدرسه و مکتبش سنی بوده و کتابخانه و کتابهایش مملوّ از کتب عامّه بوده ، حتی یک جلد کتاب شیعه در تمام شهر یافت نمی شده است . ولی چون روز به روز در راه سیر و تعالی قدم زد و با دیده انصاف و قلب پاک به جهان شریعت نگریست ، کمکم به شهود و وجدان حقایق را دریافت و پرده تعصب و حمّیت جاهلی را درید و از مخلصین موحدین و از فدوییّن شیعیان ر محبت به امیرالمؤمنین علیه السلام شد . منتها اسم شیعه و ابراز بغض و عداوت با خلفای غاصب برای او در آن زمان محال بود (194) .
سوگمندانه یادآور میشویم که بسیاری از عالمان و اندیشمندان بزرگ شیعه ، به جرم شیعه بودن به قتل رسیدند و تاریخ غمبار تشیع شاهد این فجایع است . یکی از برجسته ترین چهره های شیعه در اندلس ، مفسّر و شاعر و دانشمند بلند پایه « ابن ابّار » ( 658 ق ) است که هم عصر ابن عربی بود و به اتهام شیعهگری به قتل رسید و کتاب های او را آتش زدند . از وی یازده اثر علمی بر جای مانده است (195) .
تاریخ اندلس از این نمونه ها بسیار داشته است و میتوان از آن جمله به « ابن هانی » ( 362 ق ) مشهورترین و بلند نام ترین شاعر شیعه اندلس اشاره کرد که به دست مخالفانش به قتل رسید (196) . از آن مهمتر شدت خفقان مذهبی به قدری بوده که درباره ابن تومرت ( 524 ق ) یکی از سلسله سلاطین موحدین ، گفتهاند : در باطن شیعه بود ولی چیزی اظهار نمیکرد (197) .
نظریه شیعه بودن محیی الدین
میرزا محمد باقر خوانساری ، صاحب روضات الجنات ، پس از این که از ابن عربی به بزرگی و احترام یاد میکند و او را از جمله اعاظم و ارکان عرفا و ارباب مکاشفه و صفا و از بزرگان این طایفه میشمارد ، چنین مینگارد : بر خلاف سایر این طایفه ، عدهای از علمای شیعه امامیه به تشیع ابن عربی قائل شدهاند (198) .
سید صالح موسوی خلخالی ، شارح « مناقب » منسوب به ابن عربی ، عده ای از علمای بزرگ شیعه از جمله شیخ بهایی ، میرزا محمد اخباری و قاضی نوراللّه شوشتری و نیز ابن فَهْد حلّی ، فیض کاشانی ، مجلسی اول ( محمدتقی ) ، قاضی سعید قمی و محدث جزایری را نام میبرد که به تشیع ابن عربی قائل شدهاند (199) .
در کتاب هدایة الامم برخی از آراء ارباب تحقیق ، تحت عنوان دین و مذهب شیخ اکبر آمده است که نظر به عدم گنجایش در این کتاب نقل نشدهاند . علاقمندان را به مطالعه آن فصل ارجاع میدهیم (200) . درباره اثبات تشیع ابن عربی دلایل گوناگونی ارائه شده است ، در این جا با استفاده از بیانات و استدلالات سه عالم بزرگ ، به اختصار ، به نقل نظر آن ها می پردازیم .
1. دلایل شیخ بهایی : این عالم بزرگ که ابن عربی را مدح و حمایت کرده ، به تشیّع وی نیز قائل شده است ، چنانکه در کتاب اربعین (201) خود ، عبارات مبسوطی از فتوحات مکیه (202) را درباره خصوصیات ظهور قیام امام زمان ، حضرت حجت بن الحسن عسکری عجل الله فرجه به عنوان دلیل تشیع او آورده است . دلیل دیگر شیخ بهایی بر تشیّع ابن عربی ، استنباط دقیق ابن عربی از آیه قرآن (203) در باره مسح پا در وضو است که به نقل از فتوحات مکیه (204) در کتاب اربعین (205) خود آورده است .
2. شواهد قاضی نور اللّه شوشتری : این قاضی شهید هم در اثبات تشیع ابن عربی کوشیده ، و در کتاب مجالس المؤمنین (206) خود درباره تقیه او ؛ از سید محمد نور بخش مطالبی رانقل کرده است .
او پس از ذکر گفتار نور بخش ، ابیاتی از ابن عربی نقل میکند که دلالت بر شدت محبت و ارادت وی به اهل بیت عصمت و طهارت دارد ، و آن را دلیل بر تشیع ابن عربی میداند . ابیات منقول این است :
رأیت ولائی آل طه وسیلة
علی رغم اهل البعد یورثنی القربی
فما طلبالمبعوث اجراً علیالهدی
بتبلیغه الا المودّة فی القربی
ترجمه : به رغم نظر آن ها که از ولایت دور هستند ، من ولای خود را به آل طه وسیله نزدیکی قرار دادم . زیرا پیامبر در برابر هدایت کردن مردم مزدی درخواست نکرد مگر مودت و دوستی به ذوی القربای خود .
قاضی نور اللّه شوشتری برای اثبات نظر خود ، دلایل دیگری اضافه کرده ، مبنی بر کلام محیی الدین در فتوحات مکیه در اعتقاد او به امامت و وصایت ائمه اثنا عشر و نیز مبنی بر سخن ابن عربی درباره واقعه روز غدیر که گفته است : رسول اللّه صلی الله علیه وآله در حجة الوداع خطبه خواند و مسلمانان را از خطرها برحذر داشت و به ایشان وعده و وعید داد و سپس فرمود : آیا پیام خدا را به شما رساندم ؟ همه گفتند : آری مأموریت خود را به خوبی انجام دادی ، آنگاه پیامبر فرمود : خدایا تو نیز شاهد باش (207) .
3. استدلال میرزا محمد امین استرآبادی : این محدث اخباری هم در اثبات تشیع ابن عربی تلاش کرده است و در کتاب رجال کبیر خود پس از تعظیم و تکریم او ، از این که ظاهر تصانیفش موافق با مذهب اهل تسنن است ، معذورش داشته است که در بلاد اهل تسنن و در زمان سختی زندگی میکرده است . وی همچنین بعضی از عبارات ابن عربی را که با مذهب شیعه امامیه سازگار دانسته ، به عنوان دلیل بر تشیع او در کتابی به نام « میزان التّمییز فی العلم العزیز » گردآوری کرده است .
از جمله دلایلی که این محدث در اثبات تشیّع ابن عربی بیان نموده ، جایز ندانستن استنباط مسائل دینی بر اساس قیاس استکه مطابق نظر شیعه میباش ، آن جا که مینویسد : جایز نیست که دین خدا را بر اساس رأی قرار داد ، چرا که رأی عبارت است از گفتار بدون حجت و برهان و پشتوانه ای از کتاب یا سنت و یا اجماع . اما عمل به قیاس را من نمیپذیرم و در این مسئله به طورکلی با تمام مذاهب مخالفت دارم (208) .
علامه حسن زاده آملی پس از نقل این عبارت فتوحات مکیه ، مینگارد : شیخ اکبر ابن عربی در این مقام ، مطابق مذهب طایفه امامیه سخن گفته است و از جمله دلایلی که بر شیعه بودن وی احتجاج آوردهاند همین سخن او درباره رأی و قیاس است (209) .
جالب توجه است که به نظر ابن عربی علت پیدایش عمل به رأی ، متابعت فقهای اهل سنت دنیاپرست بود که خواستند طبق امیال خلفاو حکام حکم جاری کنند (210) .
پ . ن :
179) محیی الدین ابن عربی ، ص 483 ، با تلخیص .
180) وفیات الاعیان ، ج7 ، ص11.
181) زندگی و اندیشه ابن عربی ، توسی هیکو ایزوتسو ، ترجمه همایون همتی .
182) الصلة بین التصوف والتشیع ، مصطفی کامل الشیبی ، ص376 ؛ کتاب المسائل ، مقدمه دکتر سید محمد دامادی ، ص سی و یک .
183) مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة ، امام خمینی رحمه الله [ علیه ] ، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی ، ص164 با تلخیص .
184) شرح مقدمه قیصری ، ص16 ؛ مجموعه آثار حکیم صهبا ، ص67 .
185) دنباله جست وجو درتصوف ایران ، زرینکوب ، ص119 و 120 به نقل از کربن.
186) روح مجرّد ، ص322.
187) اصول فصوص التوضیح ، ص66.
188) همان ، ص60.
189) ارادت و اعتقاد صوفیه به خاندان علوی ، بهروز صاحب اختیاری ، ص174.
190) نسبت سلسلههای صوفیه با ائمه آل البیت علیهم السلام ، منوچهر صدوقیسها ، ص11.
191) مهرتابان ، یادنامه علامه طباطبایی ، علامه حسینیتهرانی ، ص263.
192) آوای توحید ، آیتاللّه جوادی آملی ، ص82 ، با تلخیص .
193) مجموعه آثاراستاد شهید مطهری ، ج 4 ، ص 944 ، با تلخیص .
194) روح مجرّد ، ص333 با تلخیص .
195) اسلام در غرب ، نورالدین آل علی ، ص282.
196) همان ، ص286.
197) اندلس یا حکومت مسلمین در اروپا ، محمد ابراهیم آیتی ، ص164.
198) روضات الجنات ، ج8 ، ص51 ، با تلخیص.
199) شرح مناقب ، ص94.
200) نک : هدایة الامم یا شرح کبیر فصوص الحکم ، غلامحسین رضا نژاد ، ص25-13 مقدمه .
201) نک : اربعین شیخ بهایی ، شرح حدیث 36 ؛ ترجمه اربعین ، خاتونآبادی ، ص 554.
202) فتوحات مکیه ، باب 366.
203) ر. ک : سوره مائده ، آیه 6.
204) نک : فتوحات مکیه ، ج 1، ص 448.
205) نک : اربعین ، شرح حدیث 4 ؛ ترجمه اربعین ، ص 111و108 ؛ وکشکول شیخ بهایی ( طبع نجم الدوله ) ، ص363 .
206) نک : مجالس المؤمنین ، ج 2 ، ص 281 ، مجلس ششم .
207) روح مجرد ، ص 311 ، با تلخیص.
208) فتوحات مکیه ، طبع دارالکتب العربیه ، ج 3 ، ص 71 ، باب 318.
209) یازده رساله فارسی ، ( نهجالولایه ) ، ص 174.
210) نک : فتوحات مکیه ، ج3 ، باب 318.
ثبت نظر