گامی در مسیر (به بهانه‌ی ماه مبارک رمضان)(15) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

گامی در مسیر (به بهانه‌ی ماه مبارک رمضان)(15)

پنجشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۸۹، ۰۹:۴۰ ب.ظ
    گل جوانى از بهار باید «الهام‏» گرفت و از پاییز، «عبرت‏»! جوانى، زیباترین گل بهارى است که در بوستان عمر مى‏شکفد. کسى که «نقد جوانى‏» را رایگان از کف بدهد، کوله‏بارى از «حسرت‏» را تا دامنه‌ی قیامت‏ بردوش خواهد کشید. اگر چشم، دریاى هوس شود، قایق گناه در آن حرکت مى‏کند. دریغ! اگر عمر، در خواب و غفلت‏ بگذرد! براى مقاومت در برابر سیل «تهاجم فرهنگى‏»، باید سد ایمان زد و از مرز عقیده و عفاف، نگهبانى کرد. «خود»باختگان در برابر فرهنگ بیگانه، به راحتى «خدا» را هم مى‏بازند. جوانان آگاه و با فرهنگ، آرامش روح را در زندگى آمیخته به معنویت و خداجویى مى‏یابند و زندگى منهاى خدا را تکرار بى‏روح لحظه‏ها و هفته‏ها مى‏دانند. خواهران عفیف، مظهر نجابت‏ شیعه و وارث خون شهیدانند که‏ رسالت تعهد و تقوا بردوش دارند. «حجاب‏» را، نه زندانى که در آن محبوس‏ باشند، بلکه قلعه و دژى مى‏شناسند که از ورود غارت‌گران و مهاجمان ‏جلوگیرى مى‏کند. سیراب از «کوثر عفاف‏»اند و آسوده در «سایه‌سار حجاب‏». راستى... از یادگاران هزاران شهید خفته به خون، چه انتظارى است، جز وفاى به پیمان و پاسدارى از حرمت ‏خون و پاى‏بندى به «میثاق‏»؟! از جوان جامعه ما انتظار است ‏سروى ریشه‌دوانده در اعماق تاریخ و فرهنگ ریشه‏دار «خویشتن‏» باشد، نه هرزه‌گیاهى روییده در مزبله‌ی ‏«بیگانگان‏». آیا غرور «مسلمانى‏» اجازه مى‏دهد «عروسک کوکى‏» غرب باشیم؟... از نخستین روز تکلیف، تا پایان عمر، انسان بار امانتى را بر دوش‏ مى‏کشد که هر لحظه امکان افتادن و شکستن آن هست. به قول حافظ: «آسمان بار امانت نتوانست کشید...» اینکه صاحب «عقل‏» و «انتخاب‏» هستیم، از یک سو مایه‌ی مباهات ‏است، از سوى دیگر تکلیف را سنگین و وظیفه را حساس مى‏سازد. انتخاب‌گرى انسان، تعیین‌کننده‌ی «سرانجام‏» و «سرنوشت‏» اوست و این عقل و خرد است که در راه «بهترین‏»، او را یارى و راهنمایى مى‏کند. تاچه اندازه به این «راه‏»‌نمایى اهمیت دهیم، یا نسبت‏ به آن کم توجه باشیم ‏و بى‏اعتنا. ما، یک عمر، بار حساس و شکستنى شیشه بردوش مى‏کشیم. تنها بر دوش‌گرفتن این بار، افتخارآمیز نیست؛ بلکه اگر سالم و بى‌حادثه آن را به ‏«مقصد» رساندیم و این «شیشه‌ی امانت‏» نشکست، آنگاه پیروزیم و شایسته‌ی تبریک و تقدیر. لحظه لحظه‌ی عمر ما، همراه با همین «انتخاب‏»هاست. این، همان بر دوش‌گرفتن و حمل و تحمل بار شیشه است و هر وسوسه‌ی شیطان، هر خواسته‌ی «نفس اماره‏»، هر پاسخ مثبت ‏به «هوس‏»، مى‏تواند سنگى باشد که این بار شیشه را پیش از رسیدن به مقصد، بشکند. محموله، هر چه ظریف‏تر، شکستنى‏تر و قیمتى‏تر باشد، در حمل و نقل‏آن و رساندنش به مقصد، هوشیارى و مواظبت ‏بیشترى لازم است. به تعبیر قرآن، ظلوم و جهول بودن انسان، موجب شد این بار امانت را به دوش بکشد، بارى که آسمان‏ها و کوه‏ها و زمین از پذیرش مسؤولیت آن‏ ابا کردند و بیمناک شدند و انسان آن را پذیرفت.(14) غیر از امانت الهى، امانت مردمى و مسؤولیت اجتماعى نیز همین ‏حالت را دارد. کسى که به مقام و مسؤولیتى برگزیده یا منصوب مى‏شود، اگرتا پایان توانست‏ به وظایف عمل خویش کند و بار را سالم به مقصد برساند، جاى «تبریک‏» است. از تبریک اول کار چه سود، اگر سالم به پایان نرسد؟ هر کس «قدر» خود را نشناسد، چه انتظارى از دیگران دارد که ‏«قدرشناس‏» او باشند؟ قیمت تو، بسیار بالاتر از آن است که به «حقارت‏» و «دنائت‏» تن دهى و خود را به دوزخ بفروشى. «اراده‏»، موهبت‏ خدایى است که در «اختیار» توست. به اندازه‌ی «بدبودن‏»، قدرت و استعداد «خوب‌شدن‏» دارى، بلکه بیشتر. پس چرا بدى را انتخاب کنى؟ بیشتر از سستى، مى‏توانى جدى و مصمم باشى، پس چرا بى‏حالى؟ به همان اندازه که گنج، رنج مى‏طلبد، «انسان شدن‏» هم تمرین و تلاش مى‏طلبد. راه باطن هم نیازمند نور و روشنایى است. در خانه‌ی دلت، چه شمعى روشن کرده‏اى که در فروغ آن «راه‏» را بیابى و به «بیراهه‏» نیفتى؟ براى «پرورش روح‏»، ممارست و تمرین لازم است. براى «رسیدن‏»، باید فاصله‏ها را کم کرد، فاصله‌ی خواستن تا هدف را، فاصله‌ی خودخواهى تا خداجویى را، فاصله‌ی «ایمان‏» تا «عمل‏» را، گفتار تا کردار را. براى رویش و شکوفایى، «ریشه‏» لازم است و آبیارى و تغذیه و نور و حرارت، ریشه در حکمت و معنویت، آبیارى عقیده و باور، تغذیه‌ی فکر و روح، نور بصیرت و بینش، حرارت عشق و شوق. نفسانیات، نهر عفن و رودخانه‌ی لجن‌بارى است که باید پلى از «عفاف‏» و «تقوا» بر روى آن زد و گذشت، تا به ساحل «فلاح‏» رسید. بهشت، آن سوى رود خروشان گناه است. کسى به «بهشت‏» مى‏رسد که از «جهنم‏» بگذرد! گذشتن از جهنم، یعنى گذر از دروغ، حسد، ریا، تکبر، نفاق، ظلم، غفلت‏ و... شهوت! نگذاریم «گل جوانى‏»، در برابر «طوفان‏هاى شیطانى‏» پرپر شود. بهار عمرمان را با پاییز حسرت و ندامت، بى‏رنگ و افسرده نسازیم.   شبهات و شهوات هم «خلا فکرى‏» و هم «نیاز جنسى‏» لغزش‌گاهى سر راه جوانان است. یکى مسایل فکر و اندیشه را مهم نمى‏شمارد، یکى هم در همین زمینه گرفتار «شبهه‏» یا «انحراف‏» است. مشکلات جنسى نیز براى نسل جوان مى‏تواند مایه‌ی انحراف از مسیر فطرت گردد. قلم‏هاى مسموم، گاهى به «القاء شبهه‏» مى‏پردازند، دل‌هاى بیمار نیز، به تحریک شهوات مشغولند. در این میان، جوانانند که در معرض آسیب‏ قرار مى‏گیرند و اگر «راه صواب‏» و «شیوه‌ی معقول‏» را نیابند، به بیراهه‏کشیده مى‏شوند. آنان که مى‏خواهند براى جوانان دل بسوزانند و برنامه بریزند و طرح‏هاى اصولى اجرا کنند، باید در این دو میدان به برنامه‏ریزى و تامین و جهت‏دهى و برآوردن نیازها بپردازند. مشکل شبهات به «اعتقاد» بر مى‏گردد، مشکل شهوات به غریزه‌ی ‏جنسى از یک سو و زمینه‏هاى کشش به سوى گناه و ارضاى ناسالم این ‏نیرو از سوى دیگر. پس، کار فکرى فرهنگى از یک سو، سالم‏سازى محیط و تسهیل ‏ازدواج از سوى دیگر، ضرورى است. خود جوانان نیز مسؤولند. جوان، اگر به غناى فکرى و گسترش‏ مطالعات دینى و آشناتر شدن با مبانى عقیدتى خویش نپردازد، تضمینى‏ براى سالم‌ماندن در برابر «ترکش شبهه‏» نیست. و اگر به تقویت ایمان و اراده و تسلط بر «هواى نفس‏» و «تعدیل غرایز» و کنترل امیال نفسانى ‏نپردازد، تامینى در برابر «ویروس گناه‏» و «طغیان شهوت‏» ندارد. در میدان «شبهات‏»، نیروى اندیشه و تفکر و علم، چاره‏ساز است و درعرصه‌ی «شهوات‏»، قدرت تقوا و نیروى اراده. این است که «دین‏» و «دانش‏»، دو بازوى نیرومند و دو بال پروازند. هرکدام ضعیف باشد، جوان ما آسیب‏پذیر مى‏شود. جوان، هم باید به قدرت دانش مجهز باشد، هم به نیروى ایمان، تا نه‏گرفتار دام شیطان‏هاى آشکار و نهان شود، نه از رسیدن به هدف در زندگى ‏بازماند. در این راه، «چراغ بصیرت‏» لازم دارد، تا در پیچ و خم‏هاى راه ‏زندگى گم نشود و به بیراهه نرود. کم نیستند «ظاهر الصلاح‏»هاى بد دل و آلوده جان. کسانى را هم که ‏«بود» و «نمود»شان متفاوت و گاهى متناقض است مى‏شناسى. «گناه‏»، یک بیمارى روحى و آفت درونى است. ولى اگر کسى این ‏بیمارى را حس نکند، نه به فکر درمان مى‏افتد، نه در پى پزشک مى‏رود. ممکن است انسان عمرى «خلاف‏» کند و خود را «متخلف‏» نداند. اما نتیجه فرق نمى‏کند. خلافکار، مجرم است و عوارض و عواقب تخلف را هم ‏باید بپذیرد. شیطان، عادت دارد که روى دردهاى درونى و بیمارى‏هاى روحى و اخلاقى انسان سرپوش بگذارد، تا انسان به فکر اصلاح و مداوا نیفتد. مگر از دشمن، جز این انتظار است؟ «اغوا»، «تزیین‏»، «تدلیس‏»، «تلبیس‏» و «تعمیه‏»، از کارهاى ابلیس‏ است. ممکن است ‏یک ریاکار، سال‏ها به خاطر مردم عمل و عبادت کند، ولى خود را از اهل اخلاص بداند. مگر کسى که بدى‏هاى خود را توجیه مى‏کند و براى گناه، یک ‏مستمسک مى‏جوید، جز این است که در دام همین فریب شیطان است؟ تفاوت «درد جسم‏» و «بیمارى روح‏» همین است که عوارض و نشانه‏هاى آن، مشهود و محسوس است، ولى علایم و عوارض این، پنهان ‏و نامرئى. اما در دراز مدت آدم را از پا در مى‏آورد، از درون مى‏پوساند و یکباره انسان فرو مى‏افتد، آنگاه معلوم مى‏گردد که این «بنیان‏»، از مدت‏ها پیش «فرسوده‏» بوده است، بى‌آنکه آشکار باشد. آیا این خطر، جدى نیست؟ فصل جوانى، دوران مناسبى براى این «پاکسازى درون‏» است، تا درخت وجود، از درون نپوسد و پیش از موعد، نیفتد! غلبه بر شبهات، با بینش و دانش، غلبه بر شهوات با ایمان و تقوا.   پ.ن: 14) انا عرضنا الامانة على السموات... (احزاب، آیه 72).  
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه