گامی در مسیر (به بهانه‌ی ماه مبارک رمضان)(18) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

گامی در مسیر (به بهانه‌ی ماه مبارک رمضان)(18)

يكشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۸۹، ۰۹:۴۳ ب.ظ
    کیمیاى «خویشتن بانى‏» امانتدارى، کارى است دشوار! وجود و نفس، امانتى در دست ماست. وظیفه داریم در رشد دادن و بالنده‌ساختن آن بکوشیم. مگر نه آنکه حفظ کردن «تن‏» و «جسم‏» از آفت‏ها، بیمارى‏ها وآسیب‏ها بر عهده‌ی ماست؟ «جان‏» و «روح‏» نیز چنین است. من و تو مسؤولیم تا نگهبان جان و پاسبان نفس و روان خود باشیم، تا«خوره‌ی گناه‏» در جانمان نیفتد و بیمارى «مفاسد اخلاقى‏» دامن‌گیر روحمان ‏نشود. این، همان «تقوا» است. تقوا، هم فرد را از سقوط در دامن تباهى‏ها و آلودگى‏ها نگه مى‏دارد، هم‏ جامعه‏اى را که در آن به سر مى‏بریم. تقوا به معناى حفظ و نگهدارى است، نگهدارى غرایز از طغیان، نگهدارى نفس از عصیان، نگهدارى زبان، از دروغ و تهمت و افترا و یاوه‏ها و بیهوده‌گویی‌ها، نگهدارى چشم از دیدن حرام‏ها و نگاه‏هاى ناپاک، نگهدارى دست، از ستم و تعدى، نگهدارى دل، از هوس و نگهدارى مغز و فکر، از اندیشه‏هاى شیطانى. تقوا، نوعى «ترمز» است، قدرت تسلط بر خویش و نیروى حاکمیت ‏بر نفس است، «خویشتن‌بانى‏» و «خودپایى‏» است، کنترل نفس و مالک خودبودن است. تقوا، هم سلاح و سپر است، هم چراغ راه و مشعل راهنما. هم دژ حفاظت است، هم مرکب راهوار در زیر پاى انسان‏هاى «خود ساخته‏». تقوا، در دل آتش رفتن و نسوختن است، از آب گذشتن است و خیس نشدن، به قول اقبال لاهورى: «زندگى در صدف خویش، گهر ساختن است در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است‏» آیا مى‏توانى در معرض گناه قرار بگیرى و گناه نکنى؟! آیا قدرت رعایت‏ حدود الهى را در خلوت‏ها و دور از نظر مردم دارى؟ تقوا، در سایه‌ی ایمان به خدا و یاد او و شناخت موقعیت ‏خود در رابطه باخدا و هستى به دست مى‏آید. تقوا به انسان، کیمیاى «ذکر» مى‏بخشد. و هر کس «ذاکر» بود، گناه ‏نمى‏کند. آنکه گناه مى‏کند، «غافل‏» است! بى‏نیاز کسى است که «گنج تقوا» دارد. این گنج، انسان را به «مالکیت‏نفس‏» مى‏رساند و از «بردگى نفس‏» مى‏رهاند. چه کسى «مالک خویش‏» است؟ و... چه کسى «برده‌ی نفس‏»؟ عنان دل و جانت و مهار خواسته‏هایت‏ به دست کیست؟ «عقل‏»، یا «نفس‏»؟ «دل‏»، یا «دین‏»؟ باید «مالک‏» بود، تا «امیر» شد! کسى که بداند پیامد گناه، دوزخ الهى است، گناه نمى‏کند. و آنکه به پاداش نیکوى خدا چشم امید بسته باشد، در کسب رضاى‏آفریدگار مى‏کوشد. کسى هم که «محبت‏خدا» را در دل داشته باشد، او را نافرمانى نمى‏کند، چرا که عشق و محبت، دوستدار را با دوست، همدل و همرنگ و همراه و هماهنگ مى‏کند. دوست ‏خدا هم هرگز از فرمان و خواسته‌ی محبوب دلش‏ سر نمى‏پیچد، مگر آنکه در ادعاى عاشقى دروغ گفته باشد! اگر هیچ یک از این سه را نداشته باشى، یعنى نه بیمى که از نافرمانى وعقوبت، هراسناکت کند، نه امیدى که به طاعت و اطاعت وادارت سازد و نه ‏محبتى که به محبوب، پیوندت دهد، با کدام عامل، مى‏خواهى از چنگ‏ ابلیس بگریزى؟! حضرت على‏ علیه‌السلام در نهج‏البلاغه، در خطبه‏اى از «متقین‏» یاد مى‏کند وصفاتشان را بر مى‏شمارد. پرواپیشگان و پارسایان کیانند؟ آنان که: خشوع در عبادت، ایمان در یقین، میانه‌روى، شکیبایى، نشاط در عبادت، خشوع و خشیت دل، قناعت نفس، فروخوردن خشم، روى‏آوردن به نیکى‏ها، سپاس در هنگام نعمت، صبر در گرفتارى و مصیبت و... داشته باشند. اینها خصال صاحبان «تقوا»ست. انسان بى‌تقوا، همچون ماشینى بى‌ترمز در سراشیبى راه زندگى گام‏ مى‏زند که هر لحظه احتمال سقوطش مى‏رود، یا برخوردش به کوه. کسى که بر تمایلات و هوس‌هایش مهار بزند، با «نور تقوا» هم راه را بهتر مى‏بیند، هم بى‌خوف و هراس پیش مى‏رود. اگر به «عقل‏» میدان دهى، دست‏هاى «هوس‏» را مى‏بندد. اما... اگر دست هوا و هوس را بازگذارى، عقل را به بند مى‏کشد. تو که نمى‏خواهى عقلت اسیر نفست ‏شود؟... پس، «تقوا»! «تقوا»! براى آنکه به یک «بیمارى واگیر» مبتلا نشوى، چه مى‏کنى؟ از خانه بیرون نمى‏آیى؟... یا واکسن ضد آن بیمارى را مى‏زنى؟ چه باید کرد که در برابر گناه، «مصونیت‏» یافت؟ پرهیز از معاشرت‏هاى ‏اجتماعى و حضور در جامعه؟ یا تقویت اراده و ایمان قلبى و «یاد خدا» در همه حال؟ آنکه همیشه با انزوا و کنج عزلت ‏به جنگ گناه مى‏رود، آسیب‏پذیر است. ولى کسى که «خودساخته‏» است، ایمانش او را حتى در شلوغ‏ترین‏ محیط و آلوده‏ترین شرایط هم نگاه مى‏دارد. لال، اگر غیبت نکند و تهمت نزند، هنر نیست، چرا که زبان غیبت و اتهام و دروغ ندارد. اما زبان‌داشتن و یاوه‌نگفتن، دست داشتن و تعدى‏نکردن، پا داشتن و بیراهه نرفتن، چشم داشتن و به حرام نگاه نکردن، جوان بودن و چشم و گوش و دل را به حرام نیالودن، اینهاست که آدم را برتر از فرشته مى‏سازد. این همان «تقواى ستیز» است. «پاک بودن در جوانى شیوه پیغمبرى است ورنه هر گبرى به پیرى مى‏شود پرهیزکار» آیا شده است که از خارستان گناه بگذرى ولى خار معصیتى به پایت ‏نخلد؟ آیا از راه لجن آلود و مسیر آلوده عبور کرده‏اى، با این پروا و پرهیز که‏ جامه‏ات و پایت را نیالایى؟ این همان «تقوا» است! «تقواى ستیز»، پروا پیشگى کسى است که در قلب کشمکش‏هاى‏ اجتماعى و فکرى و سیاسى تلاش مى‏کند و در صحنه حاضر است، ولى‏خویشتن‏دار باقى مى‏ماند و به شیطان سوارى نمى‏دهد. تو هستى و عمرى درگیرى با «دشمن نفس‏» زمان، همه عمر است، و مکان، همه جا اگر خود را نسازى و تربیت نکنى، پیوسته از شیطان‏هاى درون و برون ‏زمین خواهى خورد. کسى که نتواند بر مرکب چموش «نفس اماره‏» لجام بزند، پیوسته در معرض سقوط است. تقوا در تو شجاعت و نیرویى مى‏آفریند که مى‏توانى حریف نفس‏خویش شوى و مالک خواسته‏هاى دلت گردى(24) و مهار نفس را در اختیارداشته باشى. و... دریغا باختن به نفس!   پ.ن: 24) امام على‏علیه السلام: من ملک شهوته کان تقیا (غرر الحکم).  
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه