گامی در مسیر (به بهانه‌ی ماه مبارک رمضان)(22) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

گامی در مسیر (به بهانه‌ی ماه مبارک رمضان)(22)

پنجشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۸۹، ۰۸:۴۷ ب.ظ
    شعبانیه «دعا»، شستشوى دل در چشمه‌ی یقین است. «نیایش‏»، عطرآگین‌ساختن جان، به بوى خوش «یاد» است. نماز، هم «دعا» ست، هم «ذکر خدا» ست. «شعبان‏» هم، ماه دعا و ذکر و یاد و توجه و عبادت و استغفار است. هر شبانه‌روز پنج نوبت، چراغ دل قامت ‏به نورى مى‏افرازد، تا فارغ ازحجاب‌ها، جلوه‏هاى آشکار یار را در وسعت آفرینش به تماشا برخیزد و سفرمعنویت و عرفان را، ره‌توشه‏اى بایسته فراهم آورد. «مناجات شعبانیه‏»، سهمى از این ره‌توشه دارد که امامان بر خواندن‏آن استمرار داشته‏اند. از روشنایى تا روشنایى، پنج‌نوبت‏ بلور نازک دل در خود مى‏شکند تا در سایه‌ی عطوفت ‏بى‏مرز محبوب، پیوند گیرد و آینه‌ی تجلى نور خدا شود. خوان رحمت الهى در ماه شعبان گسترده‏تر است، و «مناجات‏»، وسیله‌ی ‏حضور در کنار این مائده‌ی معنوى است. نمازگزاران و متهجدان و نیایشگران، در محرابى مى‏ایستند که همه‌ی ‏عارفان و سالکان و پیامبران و امامان، مقیم و معتکف آن بوده‏اند. اهل دعا، پیمانه از بحر بیکران رحمت‏ خدا مى‏کشند و مستان سرخوش باده‏هاى سحرگاهى و شب‌هاى پرستاره و روشن از تهجد و سجودند. آنکه به «نماز» مى‏ایستد و به «دعا» مى‏نشیند، بر سفره‌ی رزق روح‏ نشسته است و روزى رحمت و استجابت در محراب عبودیت او نازل‏ مى‏شود. «مناجات شعبانیه‏»، درخواست «روشنایى دل‏» از خدایى است که هم ‏«نور» است، هم فروغ‌آفرین. شعبانیه، گامى در زدودن «حجاب‏» از چهره‌ی «جان‏» است، تا جلوه‌ی ‏ربوبى، در این آینه بهتر انعکاس یابد و «نجوا»ى او در «ضمیرهاى‏روشن‏» به گوش دل رسد. در مناجات شعبانیه، با امامان معصوم هم‌نوا مى‏شویم تا همه‌ی ایام عمر را در سایه‌ی نیایش «مبارک‏» گردانیم. «برکت‏»، خیر و نیکى ماندگار و پایدار در یک چیز است. «مبارک‏»‌بودن یک روز یا یک ماه یا یک مکان و ساعت و لحظه، به‏سرشارى آن از اینگونه نیکى‏هاى جاودانه است. شعبان و رمضان از همین رو «مبارک‏» است. آنان که در این ماه‏ها، دست نیکى به سوى دیگران دراز مى‏کنند و گام ‏یارى به سوى منزل محرومان بر مى‏دارند و زبان خیرخواهى به نفع ‏مستمندان مى‏گشایند، در همین دنیا بار سفر آخرت خویش را مى‏بندند و براى آن «روز نیاز»، ذخیره‌سازى مى‏کنند. به قول صائب تبریزى: اى رهروى که خیر به مردم رسانده‏اى آسوده رو، که بار تو بر دوش مردم است بارى، ایام ما با عبادت و عمل صالح ما «مبارک‏» مى‏شود و اگر به غفلت ‏و سستى بگذرد، «بى‏برکت‏» خواهد شد. شب‏زنده‌دارى‏هاى عابدان، اشک‌هاى شب بیداران، استغفارهاى ‏متهجدان، «یا رب، یارب‏» سحرخیزان، نجواى خالصانه‌ی دعاخوانان، همه ‏و همه جلوه‌هایى از «برکت‏» است که در ساعات و لحظات این ماه‏ «مبارک‏» نهفته است. کاش چراغ «ذکر» و شمع «یاد» در شبستان همه‌ی دل‌ها روشن شود وظلمت گناه و غفلت، از زاویه‌ی همه‌ی قلوب، زدوده گردد. کاش کاهش چشم‌گیر خطاها و تخلفات و شکایت‌ها و نزاع‌ها که در این‏ماه‏ها جلوه‏گر است، تا ماه‌هاى دیگر هم دامن بگستراند و همه‌ی ایام، در«طهارت‏» و «آرامش‏»، مانند شعبان و رمضان گردد. زیانکار، کسى است که رمضان بگذرد و او در «کوره‌ی روزه‏» نگذارد و پاک‏ نشود. خسران‌زده کسى است که ماه مغفرت بر او بگذرد و غفران الهى شامل ‏حالش نشود و حالش تحول نیابد. مگر ما چه قدر فرصت «تجدید دیدار» با «فطرت‏» داریم؟ مگر در طول سال، چند «شب قدر» داریم؟ ماهى جان در دریاى «یاد خدا»ست که حیات مى‏یابد. و گرنه دل‌هاى‏ جدا از خدا، مشتى گوشت است، سخت‏تر از سنگ!...   رمضان، فرصت ‏شکوفایى اگر وجود خود را به زمینى تشبیه کنیم، تهذیب نفس و اخلاق، همچون‏ زدودن علف‌هاى هرزه و شاخ و برگ‌هاى آفت‌گرفته از مزرعه و باغ زندگى ‏است. آراستگى به کمالات معنوى نیز، مثل شکفتن غنچه و به برگ و بارنشستن آن است. دریغ از غنچه‏اى که نشکفته پرپر شود، و... شاخه‏اى که به بار ننشسته، بشکند! گاهى موعظه و حکمت، بذر این «مزرعه‌ی وجود» است، گاهى تنبه و بیدارى، زمینه‌ساز شکفتن «گل کمال‏» است، گاهى قرارگرفتن در مدار یک روح قوى و جاذبه‌ی عرفانى، انسان را بالا مى‏کشد و از خاک به افلاک مى‏برد. گاهى هم، مجلس و محفل با شور و حالى، فطرت را گرم و روشن و شکوفا مى‏سازد و انس با خدا را فراهم مى‏آورد. «رمضان‏»، مجموعه‏اى از همه‌ی این زمینه‏ها و عوامل و فرصتى براى ‏شکفتن است. هم بهار قرآن و موسم نیایش و راز و نیاز است، هم فصل حضور در میعادگاه‌هاى معنویت‏بار مساجد و نمازها و مجالس قرائت و دعا و حال و حضور و احیاست، هم موسم نشستن بر مائده‌ی تقوا و عفاف و بهره‏مندى از ضیافت ‏خدا و قرآن است،(34) هم ذخیره‌سازى عمل صالح و حسنات، و هم زدودن آثار سیئات و توبه ‏از گناهان و پاکى از رذایل. اگر تلاش در مسیر «خودسازى‏»، تکلیف مادام‌العمر هر یک از ماست، این وظیفه در «ماه خدا» دوچندان مى‏شود و رهاشدگان از دام ابلیس و نجات‌یافتگان از چنگ عادات زشت و زندان «هواى نفس‏» نیز در این ‏موسم خدایى بیش از فرصت‌ها و مناسبت‌هاى دیگرند. «جوان‏»، در مناسب‌ترین دوران عمر خویش است، تا جلوه‏هاى ملکوت ‏را در زندگى نشان دهد و در پى ره‌یافتگان سلوک و نوشندگان از چشمه‌ی ‏«توبه و تزکیه‏» رود. و... «رمضان‏»، بهترین فرصت‏ براى شکوفایى است. «خودسازى‏» براى جوان، که در فصل شکل‏گیرى شخصیت انسانى‏خویش است، یک «ارزش‏» است. رمضان، الگویى براى جوانان است، تا در سایه‌ی آن به «چگونه بودن‏» و«چگونه زیستن‏» مورد نظر مکتب، دست‏یابند. الگو، همیشه شخص نیست، گاهى هم یک «برنامه‏» است. روزه و رمضان، یک برنامه‌ی الگو براى جوانان است، که هم «نظم دقیق‏» در زندگى را مى‏آموزد، هم «سحر خیزى‏» و نشاط سحرگاهى را تمرین‏ مى‏دهد، هم سلامتى جسمى را تضمین مى‏کند، هم مشارکت در کارهاى ‏خیر و همراهى با سحرخیزان باصفا را دارد، هم توبه و دعا و نیایش و انس‏ با قرآن و حضور در مجالس قرآن و دین‏شناسى و آموختن احکام را وارد زندگى انسان مى‏کند. در رمضان، بیش از اوقات دیگر، روزه‏دار در پى عمل «طبق وظیفه‏» و مراعات «صحت عمل‏» و «درستى عبادت‏» است. رمضان یک الگو و سرمشق است، براى اینکه ثابت کند «مى‏شود». آرى، مى‏شود بر نفس اماره غلبه کرد، مى‏توان حرص و آز و شهوت را مهار زد، مى‏شود به خاطر «خدا»، از خواسته‏هاى «خود»، چشم پوشید، مى‏شود با تقویت اراده و تصمیم جدى، حتى ساعتى پیش از اذان صبح ‏بیدار شد و با شب و سحر و ستاره و افق و اذان و نماز اول وقت، انس گرفت. رمضان تمرینى براى «مى‏توان‏» و دلیلى براى اثبات «مى‏شود» است. از امساک این ماه و معنویت این فصل، توشه و الگویى براى همه‌ی سال‏ بگیریم و درس‌ها را تکرار کنیم. اینگونه، رمضان را به «الگوى معنوى‏» تبدیل کنیم. «رمضان‏»، بهار معنویت و عرفان و موسم بازگشت ‏به سرشت پاک و فطرت خدایى و پرگشودن در فضاى نیایش و عبودیت و شکوفایى گل ‏رحمت در بوستان جان است. روزه، آزمون سراسرى «اخلاص‏» بندگان است.(35) آنان که طول سال، در اسارت «شکم‏» و «شهوت‏»اند و همواره اسیر«نفس‏» و گرفتار «مادیات‏» اند، در این فصل از دام نفسانیات رها مى‏شوند و از کمند «تعلقات‏» آزاد مى‏گردند. مى‏گویید نه؟ سرى به منزل‌گاه دل‌تان در صبح و شام رمضان بزنید. مى‏بینید که پاکیزه‏تر از روزهاى دیگر و منزه‏تر از حالات دیگر است. روزه، رهاننده‌ی انسان از «خود» و رساننده‌ی او به «خدا»ست. این را دعاهاى «افتتاح‏» و «سحر» و «ابوحمزه‏» مى‏گوید، و سحرهاى‏ پر برکت و سرشار از نور و افطارهاى آمیخته به معنویت و جلسات دعا و قرائت قرآن و زمزمه و نیایش و شب‌هاى احیاء و «لیلة القدر». کیست که بر سفره‌ی مولا بنشیند و گرسنه برخیزد؟! مگر نه اینکه این ماه ‏«ضیافة الله‏» با مغفرت‌هاى الهى و نفحات رحمانى گره خورده است؟ حتى آنان که «اطعام‏» مى‏کنند و اهل «احسان‏»اند، به نوا مى‏رسند و نوایشان همان دست‏یافتن به رتبه‌ی والاى «قبول‏» است. رمضان، ضیافت نور و «مائده‌ی تقوا» و دعوتى است ‏به باز یافتن «خودگمشده‏». دریغ، اگر از این مهمانى، تهیدست‏ برگردیم! دم‌سازى با فرشتگان رحمت از یک سو، هم‌نوایى با بینوایان و مساکین ‏از سوى دیگر و یادآورى عطش و گرسنگى روز رستاخیز از دیگر سو، به ‏رمضان و روزه، مایه‌ی «ذکر» مى‏بخشد و در سایه‌ی این «یاد»، روزه‌دار از غفلت مى‏رهد. گاهى واردکردن یک «شوک‏»، انسان را تکان مى‏دهد و حس و حرکتى‏ جدید، پدید مى‏آورد. وقتى روزه مى‏گیرى، «گرسنگى‏» را لمس و حس مى‏کنى. نه آن گرسنگى که هر روز، وقت ظهر و شام، به تو دست مى‏دهد و چند لحظه بعد، سر سفره یا کنار میز غذا مى‏نشینى و خود را سیر مى‏کنى، بلکه چشیدن ساعت‌هاى مدید گرسنگى و اینکه مجبورى تحمل کنى و نمى‏توانى خواسته‌ی دل و اشتهاى درونت را فورى پاسخ دهى. محروم نیستى، ولى محرومیت مى‏کشى. اما کسانى هم هستند که مدام در محرومیت‌اند و از غذایى چرب و گرم، بى‏نصیب! آیا در روزهاى رمضان، به یاد رنج پیوسته‌ی آنان مى‏افتى؟ یا آنکه ‏هنگام سحر، آن قدر ذخیره‌سازى مى‏کنى که تا غروب، گرسنه نشوى و سطرى از رنج‌نامه‌ی «بینوایان‏» را نخوانى؟! سوره‌ی «هل اتى‏» درباره‌ی ایثار خاندانى نازل شد که روزه بودند، اما هنگام افطار، غذاى خود را به مسکین و یتیم و اسیر دادند و با «آب‏» افطارکردند و این فداکارى، سه روز تکرار شد، تا سوره‌ی انسان «هل اتى على‏ الانسان...» نازل شد. اگر روزه‏ات نتواند «حس هم‌دردى‏» تو را بیدار کند و تو را به یاد فقرایى ‏بیندازد که سفره‏شان خالى و جیب‌شان تهى است، پس چه امساک و صوم و رمضانى؟... آیا شده است که روزى جمعى را براى «افطار» سر سفره‏ات بنشانى که ‏بینوا و تهیدست‏اند، نه فقط آنان که وضعشان خوب است و اگر به خانه‌ی تو هم نیایند، افطار خانه‌ی خودشان رو به راه است؟ یک چشم بگردان، میان فامیل، دوستان، همسایگان، همنوعان، آیا چنین کسانى را مى‏شناسى که دعوت کنى و سر سفره‌ی کرم و بزرگوارى ‏خودت بنشانى و از سیر کردن شکم‏هاى گرسنه، لذت ببرى؟ براى اهل دل، «غذا دادن‏» بیش از «غذا خوردن‏» لذت‌بخش است. بارى... «رمضان‏» تمام مى‏شود و به آخر مى‏رسد. به همین راحتى و سرعت و شتاب! گرچه فکر مى‏کنیم چه قدر طول مى‏کشد، ولى دقت که بکنیم، مى‏بینیم خیلى زود مى‏گذرد. رمضان و سپرى شدن، یک نمونه است. عمرها، جوانى‏ها، فرصت‏ها، قدرت‏ها و نشاط‌ها نیز به همین سرعت‏ مى‏گذرد. یک نگاه کافى است که «شتاب عمر» را نشان‌مان دهد. جوان با ایمان، در روزهاى آخر، مى‏اندیشد که محصول من از این‏گرسنگى و تشنگى چه بود و چه به دست آوردم و چه تغییرى کردم؟ این سؤال، در مورد مجموعه‌ی عمر و زندگى هم قابل طرح است. ما با روزگار، در حال «داد و ستد»یم. او از ما «عمر» و «جوانى‏» مى‏گیرد. ما از آن چه گرفته‏ایم و مى‏گیریم؟ آیا حساب سود و زیان‌مان را کرده‏ایم؟ «غرق آوازیم و بلبل رفته است...» ما هم، غرق جوانى هستیم و غافلیم که عمر، چه پر شتاب مى‏گذرد. لحظه‏ها، پرشتاب‏تر از ابرهاى گذرا، از آسمان عمرمان کوچ مى‏کنند. پایان‏ خط کجاست؟ به انتهاى فرصت چند روز، یا چند سال مانده است؟ نمى‏دانیم؛ ولى حتمى است. رمضان، برنامه‏اى براى «خودسازى‏» و «تحول‏» است. آیا خود را ساختیم و متحول شدیم؟ مکتب هم، یک «رمضان مادام‌العمر»براى ماست. بناى شخصیت ‏معنوى و انسانى ما در سایه‌ی مکتب و آموزش‏هاى «وحى‏» شکل مى‏گیرد. در کجاى زمان ایستاده‏ایم؟ کیستیم و به کجا مى‏رویم؟   پ.ن: 34) دعیتم فیه الى ضیافة الله (پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله). 35) و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق (نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت‏244).  
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه